آرش پورابراهیمی: روابط فرانسه و آلمان که پس از جنگ جهانی دوم نوسان‌های بسیاری را به‌خود دیده است در اواخر دوران ریاست‌جمهوری سارکوزی بهبود قابل‌توجهی یافته بود اما عملکرد داخلی نیکولاسارکوزی به حدی مورد قبول فرانسوی‌ها نبود که ریاست‌جمهوری او تنها به یک دور محدود ماند.

تنش‌های اقتصادی دوستانه  در دو  سوی راین

 سارکوزی همراه با مرکل از ریاضت اقتصادی و لزوم اصلاحات ساختاری سخن می‌گفت اما فرانسوا اولاند با وعده پایان‌بخشیدن به دوران ریاضت توانست به ریاست‌جمهوری برسد. آیا اولاند در حفظ روابط نزدیک فرانسه و آلمان در سال نخست ریاست‌جمهوری‌اش موفق بوده است؟

پرده نخست: 2011

مجمع جهانی اقتصاد در سال 2011تا حد زیادی تحت‌تأثیر ناآرامی‌ها در خاورمیانه و شمال آفریقا قرار داشت؛ ناآرامی‌هایی که بازارهای مختلف را تحت‌تأثیر قرار داده بود تا جایی که بهای طلا و نفت روزبه‌روز افزایش می‌یافت، اما فرد دیگری به چهره اصلی اجلاس داووس تبدیل شد؛ نیکولا سارکوزی. رئیس‌جمهور فرانسه، در یک سخنرانی اطمینان‌بخش اعلام کرد که من و خانم مرکل، هرگز و هرگز اجازه نخواهیم داد که یورو شکست بخورد. هرگز اجازه نخواهیم داد که یورو نابود شود. او حتی به سرمایه‌گذاران بین‌المللی نیز هشدار داد؛ آنهایی که می‌خواهند علیه یورو سرمایه‌گذاری کنند، به آنها می‌گویم که مراقب باشید. ما مصمم هستیم که از یورو دفاع کنیم. آن زمان تابوی صحبت از گسست در اتحادیه پولی یورو و جدایی برخی کشورها از آن در حال رنگ باختن بود و صداهایی مبنی بر بی‌نتیجه بودن تلاش‌ها برای بهبود وضعیت منطقه یورو بدون خروج برخی کشورها از آن به گوش می‌رسید اما رئیس‌جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان نشان دادند که حاضر به انجام هر کاری برای نجات یورو هستند.

رهبران دو اقتصاد بزرگ منطقه یورو مصمم شده بودند که این اتحادیه پولی را به سلامت از بحران بدهی‌های دولتی عبور دهند و همین هدف مشترک آن دو را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کرده بود تا جایی که از اتحاد مرکل و سارکوزی با عبارت مرکوزی یاد می‌شد (عبارتی که از ابتدای نام آن دو ساخته شده بود). البته اتحاد مرکوزی چندان متوازن نبود چرا که در یک سو اقتصاد قدرتمند آلمان قرار داشت و از سوی دیگر اقتصاد فرانسه بیش از آنکه به یکی از امیدهای منطقه یورو شبیه باشد، به یکی از نگرانی‌های آن شباهت داشت. برای کشوری که از سال1974 تاکنون مازاد بودجه را تجربه نکرده است، اعتماد چندانی برای حل بحران بدهی‌های دولتی منطقه یورو باقی نمی‌ماند.

شاید به همین‌خاطر بود که اتحاد مرکل و سارکوزی به رهبری مرکل و همراهی سارکوزی تبدیل شده بود تا جایی که نشریه اکونومیست از ترکیب این دو به‌عنوان «موتورسیکلت بی‌ام‌و به همراه کابین پژو» یاد کرده بود. رویکرد فرانسه نسبت به آلمان در زمان سارکوزی بی‌شباهت به رویکرد تاریخی انگلستان نسبت به ایالات متحده آمریکا نبود؛ همراه‌شدن با شریکی قوی‌تر برای تأثیرگذاری بر سیاست‌های آن. این همراه شدن به حدی بود که برخی آن را به پیروی تشبیه و ادعا می‌کردند که سارکوزی دائم می‌گوید که کاملا با خانم مرکل هم‌نظر است بدون اینکه بتواند جزئیات این توافق را شرح دهد. البته دوکشور اختلاف نظرهایی نیز در مورد شیوه برخورد با بحران‌های منطقه یورو ازجمله بحران یورو داشتند، اما رهبران آنها معتقد بودند که راه نجات منطقه یورو، از همبستگی مالی و پولی بیشتر و نه گسست و جداشدن کشورها می‌گذرد.

پرده دوم: 2012

انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه به آزمونی جدی برای سارکوزی تبدیل شده بود. سارکوزی که از زمان روی‌کارآمدنش از اصلاحات اقتصادی ازجمله افزایش سن بازنشستگی در فرانسه سخن گفته بود با مانعی جدی به نام اتحادیه‌های کارگری که جایگاه مستحکمی در صحنه اجتماعی فرانسه دارند مواجه شده بود و سیاست‌های اقتصادی سارکوزی نیز منتقدان بسیاری میان چپگرایان یافته بود. سارکوزی به کمک متحد اصلی‌اش یعنی مرکل نیاز داشت و مرکل هم هر آنچه در توان داشت برای در قدرت نگه داشتن سارکوزی انجام داد.

البته حمایت‌های انتخاباتی میان رهبران فرانسه و آلمان بی‌سابقه نبود؛ هلموت کهل، صدر اعظم سابق آلمان، تلاش کرده بود تا فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور فرانسه، در رفراندوم پیمان ماستریخت در فرانسه در سال 1992پیروز شود و نیکولا سارکوزی نیز در سال2009 از انتخاب مجدد مرکل به‌عنوان صدراعظم آلمان حمایت کرده بود. مرکل در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه گفت که او و سارکوزی به یک خانواده سیاسی تعلق دارند و از آنجا که سارکوزی پیش‌تر از وی حمایت کرده است پس این طبیعی خواهد بود اگر مرکل نیز از کارزار انتخاباتی سارکوزی حمایت کند. البته حمایت مرکل از سارکوزی کمی بیش از حد طبیعی بود تا جایی که حتی پیش از اعلام کاندیداتوری سارکوزی، آنگلا مرکل از تداوم ریاست‌جمهوری وی دفاع کرده بود.

در واقع مرکل این حمایت را تنها به‌خاطر دوستی با سارکوزی انجام نمی‌داد بلکه او از سویی نگران به قدرت رسیدن اصلی‌ترین رقیب سارکوزی در انتخابات یعنی فرانسوا اولاند بود. اولاند نه‌تنها به اردوگاه سوسیالیست‌ها تعلق داشت(حزبی که مرکل علاقه‌ای به قدرت گرفتن آنها نداشت) بلکه او اجازه داده بود تا تیم انتخاباتی‌اش با شعارهایی علیه یکه‌تازی آلمان در منطقه یورو، برای جذب رأی تلاش کنند و نگران کننده‌تر از همه اینها اینکه آقای اولاند گفته بود که قصد دارد درصورت پیروزی در مورد جزئیات پیمان مالی اتحادیه اروپا، بار دیگر مذاکره کند درحالی‌که مرکل این پیمان را یکی از دستاوردهای مهم برای بازگرداندن نظم مالی و بودجه‌ای به کشورهای عضو اتحادیه اروپا می‌دانست. حتی یکی از روزنامه‌های آلمانی از فرانسوا اولاند به‌عنوان بزرگ‌ترین خطر زنده برای پیمان مالی اتحادیه اروپا یاد کرده بود. اولاند گفته بود که علاقه‌ای به سیاست‌های ریاضتی ندارد و ترجیح می‌دهد با افزایش مالیات‌ها، کسری بودجه را جبران کند. او حتی حرفی از کاهش بار مالی دولت نیز نزده بود آن هم در روزگاری که بیشتر اقتصادهای اروپایی برای کاهش هزینه‌های دولتی تلاش می‌کردند. اولاند که وعده داده بود از طریق ایجاد رشد اقتصادی، مشکلاتی مانند بیکاری و بدهی‌های ملی را بهبود ببخشد توانست جای سارکوزی را در کاخ الیزه بگیرد. با پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری، اروپا و به‌خصوص منطقه یورو با پرسشی حیاتی مواجه شده بودند و آن اینکه آیا اولاند می‌تواند به متحد تازه‌ای برای مرکل تبدیل شود؟ آیا ترکیبی مانند مرکلاند می‌تواند جای مرکوزی را بگیرد؟

پرده سوم: 2013

در آستانه سالگرد شروع به‌کار فرانسوا اولاند به‌عنوان رئیس‌جمهور فرانسه، کمتر شاخص اقتصادی است که از عملکرد اولاند دفاع کند. مقامات فرانسوی وعده داده بودند که اقتصاد این کشور در سال2013 بهبود خواهد یافت اما گزارش کمیسیون اروپا که به تازگی منتشر شده از رشد منفی اقتصاد فرانسه در سه ماهه نخست سال‌جاری میلادی حکایت داشته است.

راهکار اولاند برای مالیات گرفتن از شرکت‌ها و ثروتمندان نیز بهبودی در توازن مالی فرانسه ایجاد نکرده تا جایی که کمیسیون اروپا برآورد کرده فرانسه برای رساندن کسری بودجه به سه درصد تولید ناخالص داخلی به حداقل دو سال دیگر احتیاج دارد. آقای اولاند با وعده پایان بخشیدن به ریاضت اقتصادی به الیزه راه یافته بود اما اکنون حتی برخی از اعضای دولت او نیز از اصلاحات و ریاضت اقتصادی سخن می‌گویند.

اولاند در حفظ اتحاد آلمان و فرانسه نیز چندان موفق نبود. هرچند که او به آن اندازه که چپگرایان افراطی فرانسه انتظار داشتند در مقابل مرکل ایستادگی نکرد اما تلاش کرد تا با فاصله گرفتن از آلمان به اسپانیا و ایتالیا نزدیک‌تر شود. رنیا کمپین که در انستیتوی آلمان برای امور بین‌المللی و امنیتی مشغول به‌کار است اعتقاد دارد که در مقیاس یک تا 10، می‌توان گفت که رابطه آلمان و فرانسه اکنون در سطح دو قرار دارد. فرانسوی‌ها از آلمانی‌ها انتظار دارند که در کمک به کشورهای بحران‌زده یورو دست و دلبازتر عمل کنند و آلمان هم در مقابل از فرانسوی‌ها انتظار دارد که بالاخره به اصلاحات ساختاری در اقتصاد تن بدهند و از بار مالی دولت بکاهند؛ انتظاری که برای یک رئیس‌جمهور سوسیالیست آن هم در کشوری مانند فرانسه تا حدی غیرقابل تحقق به‌نظر می‌رسد.

با این حال اولاند به خوبی می‌داند که به آلمان نیاز دارد. اولاند به‌عنوان رئیس‌جمهور کشوری که پلی میان اروپای جنوبی و شمالی محسوب می‌شود تمایلی ندارد که به سردمدار کشورهای جنوبی علیه کشورهای شمالی تبدیل شود. فرانسه برای به‌دست آوردن وقت بیشتر به منظور دستیابی به اهداف مربوط به کاهش بودجه نیازمند توافق آلمان است. تنش با آلمان کمکی به مشکلات اقتصادی فرانسه نمی‌کند. آلمان هم می‌داند که موفقیت سیاسی در منطقه یورو نیازمند همراهی دومین اقتصاد این منطقه یعنی فرانسه است. آنگلا مرکل اخیرا روابطش با انگلستان و به‌طور خاص دیوید کامرون را بهبود بخشیده و همچنین به لهستان نزدیک‌تر شده است اما این دوستی‌های تازه هر دو یک مشکل اساسی دارند و آن اینکه انگلستان و لهستان بخشی از یورو محسوب نمی‌شوند. در روزهایی که تظاهرات کنندگان در کشورهای بحران زده اروپایی، پوسترهایی که در آن مرکل به هیتلر تشبیه شده را در دست می‌گیرند، مرکل ترجیح می‌دهد فرانسه را به‌عنوان متحدی سیاسی حفظ کند؛ متحدی که البته از نظر اقتصادی روزگار خوشایندی ندارد. فرانسوا اولاند در نخستین سال ریاست‌جمهوری‌اش در فرانسه کارنامه قابل‌دفاعی باقی نگذاشته است. رئیس‌جمهوری با بیشترین جمعیت بیکار در طول تاریخ و بیشترین میزان سقوط محبوبیت در مقایسه با دیگر رؤسای جمهور فرانسه از سال1958 تاکنون، با مشکل دیگری نیز مواجه است؛ ازدست دادن یکی از اصلی‌ترین دوستان فرانسه در دوران نیکولا سارکوزی.

کد خبر 215891

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز