اول. شورا با عبور از دامهای تنیده بسیار، پیچ خطرناک شکاف را از سر گذراند و همه آنانی را که بروز چنددستگی را انتظار میکشیدند، خانهنشین کرد.
در واقع شهرداری به محلی برای زورآزمایی برخی جریانهای سیاسی ناکام در انتخابات ۲۴ آذر مبدل شده بود و بیم آن میرفت که این فشارهای فزاینده، بنیان همراهی مردمان تهران را لرزان سازد.
شورای سوم که با آمدنش امید برخاستن اختلافات و ماندن همراهیها را در دلها زنده کرده بود، حالا در آستانه تداوم این معناست؛ مفهومی که رهبر معظم انقلاب هم در پیامشان به مناسبت آغاز به کار شوراها به آنان توصیه کرده بودند: یعنی همان دوری از اختلافات و باندبازیهای سیاسی.
دوم. قالیباف اکنون در امتداد شعار تثبیت مدیریت شهری بر کرسی شهرداری تکیه زده است و بی تردید باید باتجربه مثبت گذشته، روشهایی نوینتر را بهکار گیرد و با شورایی که او را با چنین رایی برگزیده، نوای یاری را بیش از گذشته ساز کند و بالعکس؛ و مبادا رقابتهای امروز در شورا جای خود را به رفاقت ندهد.
در این شرایط اگر دولت (که خود از درون شورا برآمده است)، به عنوان بزرگترین دستگاه اداری کشور، گامهای یاری با شورا و شهردار را مستحکم بردارد، این تثبیت برای تهران که دستخوش هزاران گره پیچ در پیچ است، پیامدهای معجزهآسایی خواهد داشت.
سوم. اصولگرایان و ماجرایشان با شورا، حدیث ناگفته دیگری است؛ آنچه در شورا گذشت، نموداری کوچک از پشت صحنه یک جریان سیاسی بزرگ بود و متاسفانه نمایی خوشایند نداشت (البته جای شکر باقی است که این اختلاف چندان نپایید).
هر چند این کشتی به اشاراتی سرانجام در دامنهای مناسب آرام گرفت، اما واقعیت آن است که چشمها را بر وقوع آن فرونمیتوان بست.
اصولگرایان در پس تمام رودرروییهاشان بالاخره رای را در سبد وحدت ریختند و مانع از بهرهوری رقیبان شدند، گرچه اینکار برای زخم برجا مانده مرهمی تمام نیست، لیکن راهی است برای رویاروییهای آینده.
شورای سوم هنوز چهارسالی با مردم است و اصولگرایان در اندیشه مصافهای بعدی.