اما اگه فکر میکنین دوچرخه، یعنی یک هفتهنامهی نوجوان که 12 سال و چهار ماه و 27 روز یا به عبارتی 4530 روز یا 108720 ساعت یا 6523200 دقیقه از عمرش گذشته، اشتباه میکنین! چرا تعجب میکنین؟ خب اشتباه میکنین دیگه! چون فقط سن رسمی دوچرخه رو در این 12 سال میبینین. اما دوچرخه و ماجرای چاپ شدنش، تاریخیتر و باستانیتر از اونه که فکرش رو بکنین.
متأسفانه جامون کمه و مجبورم فقط به چهار برههی تاریخی بپردازم. منظورم اینه که باز هم فکر نکنین که زندگی تاریخی و باستانی دوچرخه در همین چهار برهه خلاصه میشه. ببینم، اصلاً شما چرا اینقدر فکر میکنین؟ بابا یه خورده به ذهنتون استراحت بدین و اینقدر دربارهی دوچرخه، فکرهای ناجور نکنین و بشینین این مطلب رو بخونین. ای بابا!
700 میلیون سال پیش در چنین روزى
به گفتهی دانشمندها، حدود 13 میلیارد و 700 میلیون سال پیش، کرهی زمین بر اثر انفجار بیگبنگ به وجود اومد. البته من گفتم ماجرای چاپ دوچرخه، تاریخیتر و باستانیتر از اونه که فکرش رو بکنین، اما نگفتم دیگه اینقدر!
شما عجالتاً 13 میلیارد سالش رو بیخیال بشین و بیاین سر 700 میلیون سال پیش. در اون زمان بر اساس برخی شواهد تاریخی و بقایای دایناسورها، دایناسوری به نام «داییناسور» زندگی میکرده که پیشگو، دانشمند، ریاضیدان، فیزیکدان، شیمیدان، کارشناس محیطزیست و انقراض بوده. این دایناسور دانشمند، روزی بر اساس وضعیت ستارگان و علم پیشگویی، پیشبینی کرد که هفتصد میلیون سال بعد در چنین روزی، هفتصدمین شمارهی دوچرخه چاپ میشه!
بعله خب، تعجب هم داره. این دانشمند، حرفهای عجیب زیادی زده بود، اما این دیگه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عجیب بود و دادگاه دایناسورها، این دانشمند فرهیخته رو به نقطهای دور افتاده تبعید کرد که امروزه به قطب شمال معروفه. نامش ماندگار و یادش گرامی باد!
700 هزار سال پیش در چنین روزى
699 میلیون و 300 هزار سال بعد، که میکند به عبارتی 700 هزار سال پیش، یک انسان غارنشین به نام «نیناشناش» زندگی میکرد که نه ریاضیدان بود، نه فیزیکدان، نه شیمیدان و نه کارشناس محیطزیست و انقراض! کلاً هیچی نبود. فقط یک شب در خواب دید که 700 هزار سال بعد در چنین روزی، هفتصدمین شمارهی دوچرخه چاپ میشه. اما چون مادربزرگش توی قصههاش، ماجرای داییناسور رو براش تعریف کرده بود، این خواب رو برای هیچکس تعریف نکرد و فقط خوابش رو به صورت یک نقاشی در یک غار به تصویر کشید تا برای آیندگان باقی بمونه. نامش ماندگار و یادش گرامی باد!
هفت هزار سال پیش در چنین روزى
7000 سال پیش، پیشگویی به نام «نوستراخاموش» زندگی میکرد. او که بزرگترین پیشگوی زمان خودش بود، روزی از روزها با گوی بلورینش نشسته بود و مگس میپروند که ناگهان چیز عجیبی دید. اون نهایتاً میتونست وضعیت هوا رو تا دو سه ساعت بعد پیشبینی کنه که معمولاً هم درست از آب در نمیاومد، اما به یکباره خودش رو در 7000 سال بعد جلوی یه دکهی روزنامهفروشی دید! اولین روزنامهای که توجهش رو جلب کرد، روزنامهی همشهری بود. برش داشت. اما روزنامه از دستش افتاد زمین و پخش و پلا شد. ناگهان هفتصدمین شمارهی دوچرخه رو دید که از لای روزنامهی همشهری بیرون افتاد. برش داشت و با تعجب نگاهش کرد و در همین لحظه، همهی تصویرها از جلوی چشمش کنار رفت و دید مثل قبل توی اتاقش نشسته و داره مگس میپرونه.
خیلی سریع چیزهایی رو که دیده بود، در یک کتاب 700 صفحهای نوشت. این دانشمند فرهیخته تموم تلاشش رو کرد که کتابش رو چاپ کنه، اما نتونست؛ چون هنوز «گوتنبرگ» به دنیا نیومده بود که دستگاه چاپ رو اختراع کنه! بنابراین در کمال تأسف، در آرزوی چاپ کتابش تا 70 سالگی زندگی کرد و بعد مرد و فقط یک نسخهی خطی بدخط و خرچنگقورباغه از کتابش رو باقی گذاشت. نامش ماندگار و یادش گرامی باد!
700 سال پیش در چنین روزى
700 سال پیش در چنین روزی، ستارهشناس و دانشمند بزرگی به نام «آجیله» زندگی میکرد. این ستارهشناس بزرگ و مشهور، به خاطر چیزهای عجیبی که کشف میکرد، مدام یه پاش توی دادگاه بود.
مثلاً یهبار توی دادگاه گفت که کرهی زمین گرده! خب البته معلومه که گرده، اما آدم که نباید هر چیزی رو هر جایی بگه! این شد که اینقدر تحت فشارش گذاشتن تا از حرفش برگشت و دست آخر گفت، اصلاً زمین مکعبمستطیله! برین حالش رو ببرین!
اما طبق اسناد تاریخی، سختترین دادگاه آجیله وقتی بود که اعلام کرد بر اساس گردش ستارگان متوجه شده تمام پیشگوییهای «داییناسور» درست بوده و 700 سال بعد در چنین روزی، هفتصدمین شمارهی دوچرخه چاپ میشه. این حرف باعث شد تا دادگاه از آجیله بپرسه، چرا اسم این هفتهنامه دوچرخه است و اصلاً دوچرخه چی هست؟ و اون گفت: «وسیلهای که دو چرخ گرد دارد...»
اجازه بدین از عاقبت تلخ و سیاه آجیله چیزی نگم. فقط همین رو بدونین که دانشمندان، فیلسوفان و پیشگویان زیادی از آغاز خلقت تا به امروز، چنین اتفاقی رو پیشبینی کردن و خدا رو شکر که پیشبینیهاشون هم کاملاً درست از آب دراومد. تولد هفتصدمین شمارهی دوچرخه مبارک و کلاً نامشون ماندگار و یادشون گرامی باد!
تصویرگرى: نازنین جمشیدى