این مسئله نوعی اهرم نظارتی را درون حاکم اسلامی نهادینه میکند. این به آن معنا نیست که نقش اهرمهای نظارتی بیرونی کمرنگ هستند. اتفاقا امامخمینی(ره) ضمن تأکید بر اینکه حاکم اسلامی و از آن میان ولیفقیه باید دارای سیر و سلوک اخلاقی و مراتب والای وارستگی باشد، بر وجود اهرمهای نظارتی بیرونی در این حوزه نیز اصرار داشتند. امام(ره) بارها خطاب به مردم میگفتند که اگر خطایی در من هست به من گوشزد کنید تا درصدد رفع آن برآیم. آنچه در پی میآید، حاصل گفتوگوی ما با دکتر شریف لکزایی درباره لزوم اهرمهای نظارتی بر قدرت سیاسی است.
اخلاق سیاسی بحث بسیار مهمی در مباحث اخلاقی به شمار میرود؛بهویژه درجامعه امروز ما که دچار مشکلاتی در این زمینه شده و این بحث بهطور جدی تری برای آن مطرح است. بهطور خیلی خلاصه مقصود از اخلاق سیاسی نگاهداشت ادب سیاسی است. به هر حال هر چیزی آداب خاص خودش را دارد. در حوزه سیاست هم وقتی از اخلاق سخن گفته میشود، طبیعتا آدابی مدنظر است که باید رعایت شود تا امور براساس معیاری مشخص پیش برود. ضمن اینکه میتوان به نوعی گفت که اخلاق سیاسی نوعی ضرورت به حساب میآید. این ضرورت از آنجا ناشی میشود که ارکان و روابط و تعاملات اجتماعی ما مبتنی بر آن است. شاید قانون را هم بتوان جزئی از اخلاق دانست؛ یعنی وقتی قانون را رعایت کنیم طبیعتا کاری اخلاقی انجام دادهایم. وقتی هم که قانون را زیر پا میگذاریم، کاری غیراخلاقی صورت میدهیم. در گفتهها و نوشتههای حضرت امام(ره) هم داریم که حتی اگر فردی از چراغ قرمز عبور کند، مرتکب عملی غیراخلاقی شده است. حسب این نگاه هر کار غیرقانونی به نوعی حرمت شرعی را هم بهدنبال خود دارد. امام(ره) وقتی در فرانسه حضور داشتند مراقب رعایت قوانین آنجا بودند.
این را میتوان از خاطراتی که از ایشان نقل شده متوجه شد. بنابراین از این جهت هم ضرورت و اهمیت دارد که ما در جامعه دارای معیارهای جاریای باشیم که تخلف از آنها هزینه داشته باشد. در اینجاست که نیاز جامعه به اخلاق روشن میشود. بنابراین اخلاق میتواند روابط را اصلاح کند و تعاملات را شکل داده یا آنها را تکمیل کند و جامعه را پیش ببرد. پس طبیعی است که انسان هم بهعنوان جزئی از این جامعه به این اصول(اخلاقی) نیاز پیدا میکند تا راهنمای وی در انجام یا منع انجام امور مختلف قرار گیرد. توجه به این نکته هم شاید مهم باشد که اخلاق نقطه اشتراک و فصل مشترک همه انسانهاست. اخلاق مقولهای فرادینی، فرافرهنگی و فراملیتی است. مسلما در بحث از فقه و باورهای اعتقادی، ما از دیگران جدا میشویم ولی اخلاق فصل مشترکی است که میتواند زیست انسانی را تسریع کند. اخلاق معیار مشترکی است که همه انسانها در آن اتفاقنظر دارند. اگر به جوامع پیشرفته نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که اخلاق در آنها جا افتاده است. البته عدهای ممکن است بگویند که اخلاق رایج در اینگونه از جامعهها مادی و براساس منفعتهای آنی و زودگذر افراد است. در جواب باید گفت این مهم نیست. مهم این است که افراد این جوامع در نقطهای زیست میکنند که ارزشها و معیارهای اخلاقی به ثباتی رسیده که همه، آنها را رعایت میکنند و این رعایت را ضامن دوام و پایداری اجتماعی خود میدانند. شما ببینید اگر در حوزه اجتماعی و سیاسی فردی در اینگونه جوامع مثلا دروغی را بگوید در حوزه عمومی با واکنشهای تندی روبهرو خواهد شد.
جامعه با زور اخلاقی نمیشود
در جامعه امروز ما که دین به پشتوانه اخلاق درآمده و ارزشهای اخلاقی را تأییدمیکند و گسترش میدهد، این ملاط اخلاقی قویتر است. از سوی دیگر در باب اخلاق این نکته را هم باید یادآوری کرد که اصول اخلاقی مانند دین اجبار بردار نیستند. این مسئله بیشتر یک امر درونی است. بنابراین وقتی به کسی فرد اخلاقی میگوییم مقصود این است که در درونش یک دسته فضایل و ارزشها وجود دارد که نهادینه شده و خود وی براساس آنها زیست و رفتار میکند. بنابراین نمیتوان جامعه را با دستور و زور، اخلاقی کرد. اخلاق آزادانه کسب میشود و رشد میکند و در جامعه فراگیر میشود. از اینرو اخلاق باید وجودی انسان و در او نهادینه شود. هر چقدر اخلاق وجودی انسان بشود، او اخلاقیتر عمل میکند. این نگاه وجودی به انسان و در پی آن به اخلاق، در دیدگاه امام هم هست. از نظرگاه امام(ره) این ارزشهای اخلاقی باید وجودی انسان بشوند. منتها برای این کار در مراحل اولیه نیاز به تمرین است. از این حیث انسان باید به فضایل اخلاقی خو بکند و آنها را درخودش پرورش بدهد و از سویی رذایل اخلاقی را ترک کند و آنها را از خودش دور سازد. درهرحال انسان باید از آزادی هم برخوردار باشد و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی وی آزادانه و همراه با امنیت انجام بگیرد. ضمن اینکه در سطوح بعدی، افراد درگیر و مؤثر در امور سیاسی نیازمند اطمینانبخشی به یکدیگر بوده و باید احترام متقابل یکدیگر را هم حفظ کنند. آنچه در این بین آنها بیش از هر چیزی نیازمند آن هستند اعتماد است. اعتماد یک مسئله اخلاقی است. اعتماد با اخلاق حاصل میشود، اگرچه قوانین میتوانند آن را پشتیبانی کنند و همچنین از سوی مردم میتواند بر آن نظارت صورت گیرد و نسبت به آن داوری بشود. با این همه همانطور که گفته شد اعتماد یک امر اخلاقی است و با اخلاق حاصل میشود.
عرفان مقدم بر سیاست
در سطح عالی اخلاق که میتوان آن را در اندیشه امام(ره) و نیز در حکمت متعالیه جست و جو کرد، سیر و سلوک عرفانی پیشبینی شده که از آنها بهعنوان سفرهای چهارگانه یاد میشود. حکمت متعالیه به این سیر و متعالی شدن انسان درجامعه و در میان خلق میپردازد. انسان اگر بخواهد به عرصه اجتماعی و عینی ورود پیدا بکند و حتی در سیاست فعال باشد طبعا براساس فرمایش حضرت امام(ره) نیازمند این است که چنین سیری را طی کند. آن چیزهایی که در اول بحث درباره اخلاق گفتیم، مسائل کلی و عمومی بود؛ اما اگر کسی میخواهد در امور سیاسی و اجتماعی بهطور گسترده شرکت کند، باید به این سیر و سلوک عرفانی توجه داشته باشد و براساس آنها راه بسپرد. فردی که میخواهد در سیاست و اجتماع مؤثر باشد باید نخست از کثرت به وحدت برسد که همان سیر من الخلق الی الحق است؛ این سفر اول است. سیر دوم عبارت است از: وحدت در خود وحدت که سیر بالحق فی الحق است. سومین مرتبه از وحدت به کثرت روی میآورد که همان سیر من الحقالیالخلق بالحق است اما سیر یا سفر پایانی که همه سیرهای قبلی به نوعی مقدمه آن به شمار میآیند، سیر فیالخلق بالحق است. این سفر عرصه حضور انسان خودساخته و وارسته در میان جامعه است. انسانی شایستگی ورود به این عرصه را پیدا میکند که تمام سیرهای پیشین را با موفقیت بگذراند و در واقع حضور این فرد در جامعه به ناچار باید در این مرحله اتفاق بیفتد. از دیدگاه امام(ره) کسی که میخواهد جامعه را هدایت بکند باید تمام این مراحل را پشت سر بگذارد.
بنابراین از نظر امام(ره) همه افرادی که سکاندار اجتماع و سیاست جامعه میشوند باید آن اصول عمومی اخلاقی را که در آغاز به آن اشاره کردیم به موازات این سیر و سلوک عرفانی تواما دارا باشند. طبیعتا در وهله نخست از دروغ، تهمت، افترا و سایر رذایل اخلاقی باید چنین افرادی به دور باشند. نگاه به قدرت هم از همین نگاه نشأت میگیرد. هر چه فرد مسئولیت بیشتری در جامعه داشته باشد، از این بهرههای اخلاق بیشتر باید برخوردار باشد. از همین منظر است که رسول اکرم (ص)بهعنوان اسوه برتر اخلاقی معرفی میشود. پیامبر کسی است که مردم را به سمت ارزشهای اخلاقی سوق میدهد. مسلم است که چنین فردی باید خودش در درجه اول الگو و اسوه باشد. مسئله جدال احسن هم که در قرآن مطرح میشود اشاره به همین الگو بودن دارد. در روایات ما با توجه به اینکه در انسانیت با یکدیگر مشترک هستند، توصیه شده است که با احترام با یکدیگر برخورد کنند و به یکدیگر بیاحترامی نکنند.
بنا بر این چشمانداز میتوان به بحثی در باب تقدم اخلاق بر سیاست در آثار امام بهعنوان یک حکیم پرورش یافته در حکمت متعالیه رسید. مطابق با این دیدگاه وقتی یک انسان خودساخته در راس جامعه قرار میگیرد، به نوعی سیاست مقدم بر اخلاق میشود. یکی از نقاط چالشبرانگیز این مسئله این است که چه کنیم و چه تدبیری بیندیشیم که در چنین وضعیتی اخلاق قربانی سیاست نشود. ضمن اینکه وقتی انسان خودساخته و وارستهای آن مراتب و سطوح عالی را پیموده باشد، دیگر هیچ نقطه انحرافی نمیتوان برای وی متصور شد. از سوی دیگربه موازات این مسئله در هر صورت آن اهرمهای نظارتی باید وجود داشته باشند. این اهرمهای نظارتی هم درونی هستند و هم بیرونی. حضرت امام(ره) میفرمایند که اگر ولی فقیه پایش را کج بگذارد خودبهخود از ولایت ساقط است. بنابراین تا وقتی که آن سیر و سلوک عرفانی و اخلاقی تمام نشدهاند اخلاق باید بر هر چیزی مقدم باشد؛ اما وقتی فردی برخوردار از این سیر و سلوک و فضایل اخلاقی والا در مصدر هدایت جامعه قرار میگیرد، به نوعی سیاست و راهبری جامعه بر همهچیز تقدم پیدا میکند. در هر صورت این تقدم همیشگی، ذاتی و ابدی نخواهد بود و درواقع اعتباری است. در اینجاست که باید اهرمهای نظارتی حضور داشته باشند.
اخلاق سیاسی فراتر از زمان
اهرمهای نظارتی درونی درهرحال مربوط بهخود فرد میشود. این در حالی است که اهرمهای بیرونی میتوانند بروز و ظهور بیشتری داشته باشند. در این وضعیت است که افراد میتوانند به نوعی نظارت کنند. این نکته را هم باید افزود که کسی که دارای چنان سیر و سلوک و مرتبه والای آراستگی اخلاقی است نمیتواند غیراخلاقی باشد. چنین فردی نمیتواند از ابزارهای غیراخلاقی برای اداره جامعه استفاده کند. بنابراین چنین فرد وارستهای همواره نگاهی اخلاقی به قدرت دارد. حضرت امام(ره) دیدگاههای صریحی درباره اهرمهای نظارتی بیرونی بر صاحب منصبان و قدرتمداران و والیان دارند. ایشان بارها تصریح کرده بودند که حتی خود من بهعنوان ولی فقیه باید مورد نظارت قرار گیرم و اگر خطایی هست به من یادآوری کنند. ما از لحاظ دینی هیچ مشکلی در این زمینه نداریم و دستورهای آشکاری در اینباره داریم. بنابراین علیالقاعده این اتفاق(نظارت) باید صورت گیرد. هر فرد مسلمانی میتواند بهعنوان یک ابزار نظارتی در جامعه ظهور پیدا کند. آن روایت مشهور را لابد یادتان است که میگوید« همه مسلمانان هر روز که از خواب برمیخیزند، نسبت به همنوعان خویش باید احساس مسئولیت کنند». این مسئولیت طبیعتا در این بخش یک مسئولیت نظارتی میشود، کمااینکه در بخش دیگری مسئولیت اجرایی و... وجود دارد. این به آن معناست که در همه حوزهها و زمینهها نقش نظارتی باید حفظ شود. این مسئله کمکم جامعه را به سمت مصونیت هر چه بیشتر پیش میبرد. ضمن اینکه وقتی از این بحثها در یک حکومت دینی سخن به میان میآید، طبعا چنین ابزارهایی خیلی مهم و مؤثر هستند؛ همانگونه که حضرت علی(ع)وقتی قدرت را در اختیار گرفتند، عادلانه رفتار کردند. درهرحال در یک حکومت دینی ابزارهای غیرمشروع و غیرقانونی نمیتوانند رسمیت و شرعیت پیدا کنند. از این منظرعمل اخلاقی سیاسی هم عملی است که صرفا منفعت خود تصمیمگیرنده، گروه و جناح وی و همچنین زمان خاصی را درنظر نگیرد؛ همانگونه که حضرت علی(ع) عمل کردند. در واقع عمل اخلاقی سیاسی باید از شمولیت و عمومیتی به گستره تاریخ برخوردار باشد؛ به این معنا که در سرتاسر تاریخ بهکار بیاید و زمان خاصی را نشناسد.