خب، دیگر بس است. چشمانت را باز میکنی و از دانلود جدیدت یعنی تجربهی سقوط آزاد، راضی به نظر میآیی. ممنون از کسی که این کار را واقعاً انجام داده بود و تجربهاش را روی سایتی به اشتراک گذاشته بود تا با دانلود کردنش روی مغزت دقیقاً همان احساس را تجربه کنی!
سالهاست که دانشمندان روی مغز انسان و پیچیدگیهای آن کار میکنند. داستانهای تخیلی زیادی دربارهی دستکاری و کنترل مغز انسان و وصل کردن آن به کامپیوتر و اینترنت نوشته شده است، اما چرا هنوز بشر نتوانسته به این فناوری دست پیدا کند؟ به اشتراک گذاشتن احساسات و تجربیات و دیدهها و شنیدههای مغز درست مثل یک دادهی کامپیوتری طوری که مغز آدمهای دیگر آنها را بفهمد و درک کند. جالب به نظر میرسد نه؟
پیچیدگیهای مغز
مغز انسان خیلی پیچیدهتر از آن است که فکرش را بکنیم. برای این که بتوان اطلاعات مغز را به جای دیگری منتقل کرد، اول باید دید کجا و چهطور ذخیره شدهاند و این کار به راحتی صورت نمیگیرد. ساختار عصبی مغز پستانداران بسیار پیشرفته است و هنوز دانش بشر برای درک و شبیهسازی آن کافی نیست. دانشمندان تا به حال توانستهاند غشای مغز یک موش را با 10 هزار نورون بازسازی کنند و برای این کار حدود پنج سال زمان صرف کردهاند. حالا تصور کنید این موضوع برای مغز انسان با داشتن 86 میلیارد نورون چه قدر سخت و طولانی خواهد بود!
خوشبینی به آینده
اما متخصصان «پروژهی مغز انسان»* چندان هم ناامید نیستند. به گفتهی آنها در حال حاضر میتوان با بررسی مغز یک انسان متوجه شد که او دارد به یک اسب نگاه میکند یا یک خانه. اما نمیتوان دقیقاً فهمید که این اسب یا خانه چه شکلی دارد. موضوع اصلی ترجمه کردن سیگنالها یا پیامهای مغز انسان به یک زبان قابل فهم است. مثلاً با بررسی مغز فردی که در حال مشاجره است میتوان بدون دیدن فرد، فهمید که او عصبانی شده است. چرا که بخشی از مغز او به نام آمیگدالا که مربوط به ترس است، تحریک شده است.
Human Brain Projects*
پیش به سوی فردا
پروژهی جهانی مغز انسان با بودجهی زیادی در حال انجام است. دانشمندان از گوشه و کنار دنیا به دنبال راهی هستند که بتوانند مغز را به نوعی شبیهسازی کرده و پیامهای آن را ترجمه و به مغز دیگری منتقل کنند. فناوری اف.ام.آر.آی* تا حدی زیادی به این موضوع کمک کرده است. علاوه بر این دستگاههایی ساخته شده که توانایی شبیهسازی و تفسیر مغز را با تعداد کمی نورون دارند. باید منتظر ماند و دید این دستگاهها از پس مغز انسان با این همه پیچیدگی بر میآیند یا نه؟!
FMRI *
تجربههای متفاوت کار را سخت میکند
موضوع این است که هر فردی با توجه به تجربیاتی که از سر گذرانده، درک و احساس متفاوتی دارد. واکنش سیستم عصبی به یک عامل محرک ساده مثل صدای شکسته شدن شیشه برای هیچ دو نفری یکی نیست. یکی ممکن است با شنیدن این صدا یاد خاطرهی تلخی بیفتد، دیگری ممکن است یک تصویر را تجسم کند و فرد دیگری ممکن است حروف کلمات خاصی را به یاد بیاورد. یعنی یک تجربهی مشترک میتواند واکنشها و تجربههای متفاوت بعدی را در پی داشته باشد که همهی این اتفاقات در مغز انسان رخ میدهند.
یا فرض کنید تصویر یک حیوان را به دو نفر نشان دهیم. اولی عاشق حیوانات است برای همین با دیدن عکس ذوق میکند و بخشی از مغز او که مربوط به لذت است تحریک میشود. اما شخص دوم از حیوانات میترسد، برای همین بخشی از مغز او که مربوط به ترس و ناراحتی است فعال میشود و حتی ممکن است خاطرههای تلخی را به یاد آورد. با دیدن یک عکس، بخشهای مختلفی از مغز دو نفر تحریک میشود پس به راحتی نمیتوان پیامهای مغزی آنها را ثبت و ضبط کرد و نتیجه را مورد قضاوت قرار داد. به عبارت دیگر باید ابتدا پیامهای مغز یک انسان را از یک تجربه خواند، بعد به کدهای دیجیتالی تبدیل و سپس به مغز دیگری وارد کرد. که قبل از همهی این کارها باید شبیهسازی یکسانی از مغز همهی آدمها داشت.
مدل کامپیوترى 10 هزار نورون مربوط به مغز موش که فضایى حدود یک میلىمتر مکعب را اشغال مىکند