موضوع انتقال قدرت در قطر چند وقتی است که در برخی رسانهها بهصورتی کمرنگ نمود مییابد و همچون آتشی کمرمق، زبانه میکشد و فرو میخوابد و در این میان، با وجود آنکه انتظار میرفت رسانههای منطقهای با نگاهی تحلیلیتر با آن برخورد کنند، این رسانههای غربی بودند که همچون همیشه بهگونهای جدی به سراغ آن رفتند و آن را به بحث و تحلیل گذاشتند. اما واقعیت این انتقال قدرت چیست؟ و اساسا انتقال یا عدمانتقال قدرت در قطر چه اهمیتی دارد که محل بحث و واکاوی باشد؟ و مهمتر از تمام اینها اینکه در کشوری که خود را پیشگام حمایت از دمکراسیخواهی در جهان عرب میداند، چرا باید به جای تغییر دمکراتیک قدرت، قدرت موروثی شود و آیا این بدان معنا نیست که از نگاه امیر قطر، دمکراسی خوب است اما نه بهعنوان یک هدف بلکه بهعنوان یک ابزار.
اهمیت جابهجایی قدرت در قطر
پرداختن به چنین مسائلی نیازمند بازشناسی موقعیت ژئوپلیتیکی و میزان تأثیرگذاری این کشور در توازن قوا در سطح منطقهای و بینالمللی است. واقع بودن قطر در خلیجفارس خود برای مهم بودن این کشور کافی است اما علل و عوامل اقتصادی دیگری نظیر بهرهمندی از منابع کلان نفتی و گازی پارامتر مهمتر دیگری است که باعث میشود اهمیتی دوچندان به موقعیت جغرافیایی قطر دهد. در حوزه میزان تأثیر در توازن قوای منطقهای هم قطر پس از به قدرت رسیدن شیخ حمد بن خلیفه آلثانی در 1995، توانست خود را از رهگذر همسویی با سیاست هژمونی بینالمللی یعنی ایالاتمتحده تا حدودی در دایره اقمار وارد کند و جایگاه تأثیرگذاری در منطقه بیابد. اکنون در سایه همین مسائل است که قطر به کنشگری مؤثر در خاورمیانه بدل شده و توانسته است بر کشورهایی تأثیر بگذارد که پیش از این، کشورهای مادر در جهان عرب تلقی میشدند؛ مصر، سوریه، عراق و عربستان سعودی. در این میان، قطرکوشیده است بر 3 کشور نخست بیش از عربستان سعودی تأثیر و دخالت داشته باشد. نکته قابل توجه درباره 3 کشور نخست این بوده که هر 3 کشور زمانی محور ملیگرایی جهان عرب بودهاند و اکنون این کشور از رهگذر حمایت از اسلامگرایی افراطی در قد و قوارهها و شکل و شمایل مختلف آن، میکوشد تا این کشورها را تضعیف کند و اساسا هویت ملی عربی در جهان عرب رو به ضعف گذارد. طبعا پرداختن به این موضوع مجالی دیگر میطلبد. اما در لایه بینالمللی هم، نیاز غرب به منابع زیرزمینی قطر باعث شده است تا یکی از مقاصد رهبران کشورهای غربی، دوحه و دوحهنشینان باشد. موقعیت جغرافیایی این کشور هم زمینهای را فراهم آورده تا پایگاهی هوایی تحت عنوان العدید برای آمریکاییها برپا شود و بخش زیادی از مهمات هوایی آمریکا و کشورهای متحدش در آن ذخیره شود. با تکیه بر این دادهها و دادههای دیگر قطر اهمیت خود را در 2 لایه منطقهای و بینالمللی بازمییابد و از همین دریچه هم میتوان پی به اهمیت جابهجایی قدرت در این کشور برد.
زمزمهها و سناریوهای احتمالی
حدود یکماه پیش بود که خبرهایی درباره نقل و انتقال قدرت در قطر منتشر شد. هرچند پیش از این، زمزمههایی کمرمق در این باره منتشر شد اما براساس همان نگاه رایج درباره رهبران کشورهای حوزه خلیجفارس که تا نمیرند، از قدرت کنار نمیروند، این اخبار نادیده گرفته شد. گویا امیر قطر در دیدارهای رسمی خود علت این موضوع را بیماریاش و زندگی با یک کلیه و پافشاری همسرش بر انتقال قدرت به فرزندش تا پیش از مرگ بهمنظور حمایت از پسر در برابر نفوذ شیخحمدبنجاسم آلثانی، نخستوزیر کنونی دانست که به هیچ وجه حاضر به سر فرودآوردن در برابر ولیعهد نیست و با وی اختلافات جدی دارد. برای این نقل و انتقال قدرت تاریخهایی هم احتمال داده شده نظیر عید فطر یا پایان تابستان اما سرانجام هفته گذشته اینکار انجام شد. 2 سناریو هم درباره انتقال قدرت مطرح شده است؛ نخستین سناریو آن است که شیخ تمیم بنحمدبنخلیفه آلثانی، ولیعهد و پسر امیر قطر، جانشینی شیخ حمدبنجاسم آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه کنونی را تا زمان بهدست گرفتن امارت قطر بهگونهای تدریجی و تا پایان سال جاری میلادی بهدست گیرد. این امر بهمعنای اعطای فرصت به ولیعهد برای ایجاد تغییر در ترکیب دولت و استفاده از نیروهای جوان است. از این رو، برخی گزارشها گویای آن است که دوحه این روزها شاهد عزل و نصبهای فراوان میان افسران ارشد ارتش از طریق بذل و بخششهای کلان است و بیشتر این عزل و نصبها برای پیشگیری از هرگونه تحرک اردوگاه طرفدار نخستوزیر کنونی است که خود را شایستهترین فرد برای بهدست گرفتن امارت قطر میداند.
براساس دومین سناریو هم، احمد آل محمود معاون نخستوزیر کنونی سمت نخستوزیری را بهدست میگیرد و مسئولیتهای امیر هم به ولیعهد منتقل میشود. در این میان، شیخ حمدبنجاسم آلثانی، نخستوزیر هم صرفا در سمت ریاست صندوق ملی قطر تحت عنوان سازمان سرمایهگذاری قطر میماند. این سازمان ثروت کشور را مدیریت میکند و بودجه آن هم دهها میلیارد دلار برآورد شده است.
استمرار یا تغییر سیاستهای کنونی
قطع نظر از میزان دمکراتیکبودن این انتقال قدرت که میتواند دمکراسی صرفا رسانهای قطر را بهشدت زیر سؤال ببرد، آنچه بیش از همه اذهان را درباره این جابهجایی قدرت بهخود مشغول میدارد، تغییر و دگرگونی در سمت و سوی سیاستهای کلی نظام حاکم در قطر است و اینکه آیا با آمدن شیخ تمیم جوان، مدل اخوانپسندی پدر در خاورمیانه ادامه خواهد یافت و آیا اخوانیها و نزدیکان به اخوانالمسلمین در مصر، عراق، تونس، سوریه و اسلامگرایان در نمودهای مختلف آنها در کشورهای عربی و اسلامی همچنان از حمایت مالی و تسلیحاتی قطر بهرهمنده خواهند ماند یا خیر؟ این سؤال بیشتر از آن رو باید مطرح شود که قطر طی سالهای اخیر و پس از تثبیت جایگاه اقتصادی خود و بهویژه پس از درگرفتن انقلابها و بحرانهای گوناگون در جهان عرب، پیشتازترین کشور عربی در حمایت مالی و تسلیحاتی از اسلامگرایان بوده است. حمایت از اسلامگرایان در مواجهه با نظام چپگرای قذافی در لیبی، حمایت از اسلامگرایان در مقابله با نظام تماما سکولار تونس، حمایت از اسلامگرایان در رویارویی با نظام سکولار و ملیگرای سوریه، پشتیبانی از اسلامگرایان در مواجهه با نظام سرمایهدار مصر و بالاخره حمایت از اسلامگرایان در نزاع با دولت شیعی عراق، اندکی از بسیار مواردی هستند که میتوان در این باره به آنها اشاره کرد.
واقعیت این است که تغییر رأس هرم قدرت در قطر، هیچ تغییری در سیاستهای کلی و بدنه این کشور ایجاد نخواهد کرد و رفتن امیر بیمار و آمدن شاهزاده جوان تغییری بنیادین دستکم در حوزه سیاست خارجی این کشور ایجاد نمیکند و از آن رو که کشورهای اقماری هژمونی بینالمللی آن هم در سطح و اندازه قطر، بخش اعظم سیاستهای خارجی خود را براساس سیاستهای ایالات متحده تعریف و تنظیم میکنند، رخ دادن تحول و دگرگونی بنیادین در اینگونه کشورها بعید بهنظر میرسد و اساسا حتی رخ دادن این نقل و انتقال بدون اطلاع قبلی قدرتهای بینالمللی حاصل نمیشود و بر این اساس، همچنان پایگاه هوایی آمریکا در قطر به حال خود خواهد ماند و اسلامگرایان افراطی در شکل و شمایل متفاوت از اخوانالمسلمینیهای مصر تا اسلامگرایان افراطی در سوریه و حتی اسلامگرایان مقیم جنوب فرانسه و تندروهای افراطی در مالی و قلب آفریقا همچنان بیهیچ نگرانی تعامل خود را با امیر جدید حفظ خواهند کرد؛ خاصه اگر بدانیم که شیخ تمیم جوان، جزو هواداران دوآتشه اسلامگرایی سنتی و سلفی است.
شیخ تمیم بنحمدبن خلیفه آلثانی کیست؟
پسر امیر قطر که جانشین او شده است، جوانی است 33ساله که تحصیلات خود را از همان دوران دبیرستان در انگلستان گذرانده و مدرک خود را از آکادمی نظامی سند هرست انگلیس در سال1998دریافت کرده است. از آگوست2003 یعنی 10سال پیش و در 23سالگی سمت ولایتعهدی را بهدست داشته است. پیش از این، برادرش شیخ جاسم این سمت را بهدست داشت. ولیعهد در قطر اختیارات چندانی ندارد اما اخیرا برخی مسئولیتها و مأموریتهای بینالمللی به جای نخستوزیر به تمیم واگذار شده تا خود را آماده امارت کند. غیراز ولایتعهدی، 12پست و منصب دیگر دارد که شاید مهمترین آنها، معاون فرمانده کل نیروهای مسلح قطر است.