دکتر عباس ملکی، دانشیار سیاستگذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف معتقد است که در ترکیه خشونت بیش از اندازه نیروهای امنیتی باعث گسترش اعتراضها شده و در برزیل، پایین بودن سطح توسعه منابع انسانی به سراسری شدن اعتراضها کمک کردهاست. نظریات وی را درباره این موضوعها و همچنین نشست اخیر گروه 8 میخوانیم.
- گروه 8 از دهه1970 که تشکیل شد، چه تغییراتی را پشت سر گذاشته و آیا اهمیت خود را همچنان حفظ کرده است؟
گروه 8 در ابتدا گروه 7 نام داشت و متشکل از عمدتاً کشورهای غربی شامل آمریکا، کانادا، فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این گروه براساس نظریات آنچه کمیسیون سهجانبه و کلوب رم بود، شکل گرفت. بعداً سازمان همکاری اقتصادی و توسعه از مجموع حدود 32کشور از این دست تشکیل شد. بخش کوچکتری از آنها که دارای بالاترین سطح درآمد ملی بودند، به گروه 7مشهور شدند. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، مدتها بحث این بود که آیا روسیه میتواند یکی از مشارکتکنندگان در گروه 7 باشد یا خیر؟ گرایش سیاسی حکومت روسیه بعد از سال1991یعنی پس از تشکیل جمهوری فدراتیو روسیه بهخصوص در 4سال اول ریاستجمهوری یلتسین، غربی بود و آندری کوزیرف- وزیر خارجه وقت روسی- از پیروان مکتب یوروآتلانتیسیزم بود؛ یعنی طرفداران همکاری روسیه با غرب بهخصوص با محوریت اقیانوس اطلس به جای آسیا یا کشورهای همسایه روسیه. در این دوره، موافقت شد که روسیه هم جزو این گروه شود. اما این موافقت مشروط به این بود که در برخی مسائل، این کشورها با هم کار کنند و در برخی دیگر مسائل با روسیه کار کنند. هنوز هم نشستهای گروه 8دو بخش دارد؛ یک بخش با حضور روسیه و یک بخش بدون حضور روسیه.
- معمولاً هر وقت این گروه نشست برگزار میکند، تظاهراتکنندگان زیادی علیه آن راهپیمایی میکنند. این معترضان کیستند و حرفشان چیست؟
اعضای گروه 8به جز روسیه ازجمله ثروتمندترین کشورهای جهان هستند؛ ازجمله کشورهای دارای فناوری بالا هستند و همچنین از کشورهایی هستند که فاصله طبقاتی و مسئله فقیر و غنی در آنها عیان است. طبیعی است که در این کشورها عدهای مخالف نظام مسلط جهانی هستند که گروه 8 نماینده آن به شمار میرود. مخالفان این گروه ازجمله گروهی از استادان دانشگاه و روزنامهنگاران و گروهی از فعالان اجتماعی همیشه از فرصتی که از برگزاری نشست سران گروه 8 بهدست میآید، استفاده و نظریات خود را بیان میکنند. نکته دیگر این است که فناوری ارتباطی به نوعی همه افراد را در مسائل بینالمللی دخالت داده است. هر کس میتواند با ارسال ایمیل و مشارکت در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر، نظریات خود را بگوید. بنابراین بهنظر من، فاصله دسترسی رئیس کشور بزرگی مانند ایالات متحده آمریکا به رسانه در مقایسه با یکی از شهروندان کشورهای مثلاً خاورمیانه بسیار کمتر شده است. اگر در دنیا اکنون کسی واقعاً حرفی داشته باشد، میتواند آن را جایی مطرح کند. آن دسته از اقشار و گروههایی که در کشورهای مختلف از سیاستهای گروه8 آسیب دیدهاند یا وضعشان هر روز بر اثر این سیاستها بدتر میشود، طبیعی است که اعتراض کنند.
- یکی از مسائلی که اخیراً مورد توجه فراوان قرار گرفت، اعتراضهای گسترده در شهرهای مختلف ترکیه بود. یک اعتراض زیستمحیطی محلی در استانبول ناگهان به اعتراض سراسری به سیاستهای حزب حاکم عدالت و توسعه بدل شد. با توجه به آنکه این حزب در سالهای اخیر شرایط اقتصادی مساعدی را برای بیشتر مردم فراهم کرده است، این نارضایتی گسترده از چه سرچشمه میگیرد؟
بهنظرم میتوان این موضوع را در چند سطح تحلیل کرد. اول آنکه دسترسی به ابزارهای ارتباطاتی بهنوعی انتظارات و اعتراضهای طبقات و گروههای مختلف اجتماعی را رو میکند و برای همه جهانیان به نمایش میگذارد. در این سطح از تحلیل، آنچه در ترکیه و برزیل رخ میدهد و آنچه در تونس و مصر رخ داد، اگر نگوییم از یک ماهیت برخوردار است، از یک یا چند روش مشابه استفاده کرده است. مثلاً همین فیسبوک یا توئیتر همان نقشی را در ترکیه دارند که در برزیل دارند. پس از نخستین منظر، پیشرفت فناوری اطلاعرسانی در سطح جهان باعث میشود گروهها و جریانهای اجتماعی خود را ارائه کنند و به این صورت به نوعی به اهداف خود برسند. نکته دوم که نوعی معمای اجتماعی است، این است که زمانی که مردم فقیر هستند، شاید فرصت یا ظرفیت فکر کردن به وضعیت خودشان را ندارند. بنابراین، وقتی از گروههای فقیر کم و به گروههای با درآمد نسبتا بالاتر اضافه میشود که فرصت خواندن کتاب، دیدن فیلم و مرور کردن مسائل داخلی و جهانی خود را دارند، این امر تولید اعتراض علیه کسانی میکند که این وضع را بهوجود آوردهاند. مثلا یکی از عوامل پیدایش انقلاب اسلامی ایران بهتر شدن وضعیت اقتصادی ایران بر اثر افزایش بهای جهانی نفت از سال1973 تا 1978بود. در ترکیه، وضع مردم از لحاظ اجتماعی، بهداشتی، رفاهی و اقتصادی بهتر شده است، اما این بهتر شدن بهمعنای آن است که فرصت بیشتر فکر کردن و دیدن تفکرات گوناگون و همراه شدن با مسائل مختلف را دارند. با وجود اینکه حزب عدالت و توسعه یک حزب اسلامی در جهت منافع ملی مردم ترکیه است، در عین حال بهنظر میرسد گروههایی در ترکیه هستند که موافق سیاستهای این حزب در عرصه داخلی و خارجی نیستند؛ اینان افرادی هستند از سکولارها، گروههای قومی، ناراضیان از فشار بر علویان در سالهای گذشته و برخی گروههای دانشگاهی. آنان سیاستهای حزب عدالت و توسعه را سیاستهای اقتدارگرایانه میدانند. برخی از آنان معتقدند سیاستهای ترکیه در قبال سوریه نشان میدهد که سیاستمداران این کشور حاضر نبودند همه صداها را بشنوند و تنها به همکاری با برخی قدرتهای غربی بهخصوص ایالاتمتحده و پارهای از کشورهای منطقه مانند قطر و عربستانسعودی بسنده کردند. مسئله سوریه بهطور مستقیم در مسئله کردها تأثیر خواهد گذاشت. کردهای سوریه اکنون نوعی شبهخودمختاری دارند که حکومت بشار اسد به نفع خودش به آنان داده است. این موضوع در کنار وجود اقلیم کردستان در عراق تأثیر قابلتوجهی بر کردها در ترکیه خواهد داشت.
در برزیل هم وضعی شبیه ترکیه پیش آمد؛ یعنی کشوری که رشد اقتصادی قابلتوجهی دارد، ظرف مدت کوتاهی و با اعتراض به افزایش اندک قیمت بلیت اتوبوس یکپارچه دستخوش ناآرامی شد. اردوغان نخستوزیر ترکیه دستهای خارجی را متهم کرد که در قضایای ترکیه و برزیل دست داشتند. بهنظرم، حکومت و حکومتداری مانند در دست نگهداشتن یک استکان کریستال است که اگر اشتباه کنید، ممکن است خرد شود. تناسب مقدار نیرو و شکنندگی دولتها تناسب معقول و مستقیم کمّی نیست. افزایش اندک بلیت اتوبوس در نگاه اول یک موضوع خیلی ساده است و در همه جای دنیا اتفاق میافتد. سال گذشته که در بوستون بودم، 15درصد به بلیت مترو و اتوبوس اضافه شد و کسی هم اعتراض نکرد، درحالیکه در همان زمان جنبش اشغال والاستریت فعال بود؛ یعنی در حالت عادی اضافه شدن قیمت بلیت نباید مشکل جدی ایجاد کند. اما همانطور که گفتم، وجود شبکههای اجتماعی بهمعنای بیرون آوردن غول از شیشه است. این مانند چاقو است، میشود از آن استفاده درست کرد و میتوان استفاده نادرست کرد. شاید وجود دستهای خارجی به این معنا باشد که کسانی که برنامههای این شبکهها را نوشتهاند، ترکی یا برزیلی نبودهاند. معترضان بیشتر جوانانی هستند که فوتبال دوستند و از خانم رئیسجمهور حمایت میکنند. ادامه این اعتراضها به آن بستگی دارد که دولت و نیروهای امنیتی چگونه نسبت به آن واکنش نشان دهند. در ترکیه که خودم شاهد بودم، پلیس ابتدا خشونت بیش از اندازهای که لازم بود، نشان داد و این باعث شعلهورتر شدن آتش اعتراضها شد. موضوع طبقه متوسط و خواستههای آنان مهم است. نکته آخر اینکه برزیل یکی از مهمترین کشورها و هفتمین اقتصاد بزرگ جهان است و تولید ناخالص داخلی آن بالاست اما از نظر توسعه امنیت انسانی دچار مشکل است. عبارت امنیت انسانی بهتازگی در میان شاخصهای اقتصادی و اجتماعی وارد شده است. از نظر شاخص توسعه انسانی، برزیل جایگاه هشتاد وپنجم را در جهان دارد و ایران که مثلاً از نظر تولید ناخالص ملی جایگاه هفدهم یا هجدهم را دارد، از نظر این شاخص وضعیت بهتری از برزیل دارد. در برزیل موضوع آموزش، انجمنهای صنفی و توسعه منابع انسانی به حدی نیست که زیباییهای آمازون نشان میدهد. در ایران ما از نظر منابع نیروی انسانی بسیار جلوتر از برزیل هستیم.
- یک وجه اشتراک دیگر برزیل و ترکیه، به قدرت رسیدن حزب حاکم با رأی اکثریت مردم است، ولی بعداً آنها به اقتدارگرایی متهم شدند. آیا اساساً چیزی به اسم دیکتاتوری اکثریت داریم؟
این سؤال سختی است که قبلا در شکلهای مختلفی بحث شده است؛ یعنی به شکل تسلط اکثریت یا دیکتاتوری پرولتاریا. مثلا در اتحاد شوروی کارگران مهم بودند و شعار معروف آنان این بود: پرولتاریای جهان متحد شوید. طبیعی است که کارگران هم بسیار پرشمار هستند و هم ویژگی رهبری را نخواهند داشت و سوم اینکه بالاخره باید کسانی به نمایندگی از آنان این رهبری را بر عهده بگیرند. اکنون نیز همینگونه است؛ یعنی کسانی به نمایندگی از مردم قدرت را بهدست میگیرند. این امر از طریق ابزارهای دمکراتیک مانند انتخابات و همهپرسی صورت میگیرد یا از طریق غیردمکراتیک مانند انقلاب. البته نمیگویم انقلاب ارزشمند نیست، اما به هر حال ممکن است غیردمکراتیک باشد، هر چند که فوران و جوشش خواستهها و اعتراض مردم است. در همه جای جهان اگر جریان چرخش نخبگان سریع و روان نباشد، کسانی که به نمایندگی از مردم سر کار هستند، دچار صلبیت میشوند؛ یعنی مصالح کشور را طوری تشخیص میدهند که با تشخیص افراد در سطح جامعه متفاوت است. درباره برزیل، واقعیت این است که وضعیت اجتماعی خوب نیست. فساد در کشورهای آمریکای لاتین نهادینه است، اما در برزیل بسیار بیشتر است. در چنین شرایطی دولت تصمیم میگیرد برای بازیهای المپیک و جامجهانی در سالهای 2014 و 2016 سرمایهگذاری سنگینی بکند. از دیدگاه وزیر اقتصاد برزیل این سرمایهگذاریها برمیگردد، اما برای کارگر یا معلم برزیلی درک این موضوع سخت است و تصور میکند از جیب وی مالیات صرف ساخت ورزشگاه میشود. در انگلیس هم این بحث پیش آمد که اهدافی که از برگزاری المپیک پیگیری میکردند، محقق نشد.
- سؤال آخر من درباره پیشنهاد اخیر اوباما در برلین برای کاهش سلاحهای هستهای است. این پیشنهاد چیست و چه اهمیتی دارد؟
در سالهای قبل، بیشترین تعداد سلاحهای هستهای که در اختیار یک کشور بود، بین 2200تا 2500عدد بود. بعضی هم مثلا 100عدد دارند و در مورد رژیم صهیونیستی این رقم معلوم نیست. آمریکا و روسیه در سال2010، معاهده جدید کاهش سلاحهای هستهای موسوم به سالت جدید را امضا و خود را ملزم کردند شمار سلاحهای هستهای خود را به 1500عدد کاهش دهند و این کار انجام شد. آمریکاییها با توجه به کاهش بودجه پنتاگون به این نتیجه رسیدند که اگر یکسوم دیگر از این تعداد کم کنند، یعنی آن را از 1500به هزار عدد کاهش دهند، اولا در بازدارندگی تأثیری نخواهد داشت، ثانیا در دفاع از آمریکا و متحدان آن در اروپا و شرق آسیا تغییری رخ نخواهد داد. ثالثا سالانه 60میلیارد دلار صرفهجویی خواهند کرد. بههمین دلیل اوباما در برلین پیشنهاد کرد یک سوم دیگر از این سلاحها کاسته شود. اما روسیه چند نگرانی دارد. اول اینکه آمریکا در پی ایجاد نوعی سپر هستهای است که روسیه آن را تهدیدآمیز قلمداد میکند. دوم اینکه روسیه احساس میکند آمریکا تسلط خود را از نظر سیاسی بر دنیا تحکیم میکند تا دیگر نیازی به سلاح هستهای نداشته باشد. در سال1916 قراردادی بهنام سایکس- پیکو بین فرانسه و انگلیس منعقد شد. شاید الان نوعی سایکس- پیکوی جدید در خاورمیانه دارد شکل میگیرد. روسها نگران هستند درحالیکه درباره مسائل هستهای مذاکره میکنند، در خاورمیانه دچار ضعف شوند. متحدان پیشین روسیه در این منطقه یعنی لیبی، عراق و یمن کاملا تغییر وضعیت دادهاند. روسیه موافق کاهش سلاحهاست اما احساس میکند با درنظر گرفتن تمام مسائل، شاید زیاد کند و به همین دلیل است که چانهزنی میکند.