همشهری آنلاین: آیت‌الله مظاهری در شرح دعای سحر آورده است: واى به کسى که در جامعه وظیفه‌نشناس باشد و در وظیفه‌اى که به دوشش آمده است کوتاهى کند. این کم‌فروش‏‌ها گمان ندارند که معادى در کار است؟ این‏ها گمان ندارند که در روز قیامت، مبعوث مى‌شوند؟ اگر کسى مظنه به معاد هم داشته باشد خواه ناخواه دیگر کم‌فروشى، گناه و وظیفه‌نشناسى نمى‌‏کند، و وظیفه‌اى که به دوش اوست مسلّم انجام مى‌دهد.

آیت الله العظمی مظاهری

آیت‌الله العظمی مظاهری، مرجع تقلید در فراز چهارم شرح دعای سحر آورده است:

اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمَةٌ اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها.

  • شرح عرفانى‏

توضیح این جمله چنین است: پروردگار عالم از نظر ذات عظیم است، زیرا ذات مقدس پروردگار مستجمع جمیع صفات کمالیه است. همچنین از نظر صفات هم عظیم است، زیرا هر جمالى و هر جلالى مظهر صفات جمالى و جلالى و اسماء اوست. همه جمال‏‌ها ناشى از آن‏جاست. همه خوبی‌ها ناشى از اسماء و صفات پروردگار عالم است. او از نظر فعل هم عظیم است، زیرا همه افعال خدا دقیق، تمام و کامل است، و به‏ هر کسى و هر چیزى آنچه را که سزاوار بوده، داده است.

روشن است که ذات مقدس الهى و صفت قیّومیت پروردگار، اعظم از همه صفات‏ اوست، و عقل اول یعنى حقیقت محمّدیه «صلى‌الله‌علیه‌و‌آله وسلّم» اعظم از همه مخلوقات اوست. وقتى که چنین باشد، عارف و داعى، آن کسى که به درخانه خدا رفته است، ممکن است توجه به ذات مقدس خدا داشته باشد؛ لذا در آن حال که نظر به صفات و اسماء دارد، مى‌‏گوید:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها

اى خدا! از تو سؤال مى‏‌کنم، درخانه‏‌ات آمده‏ام. توجهم به عظمت توست و تو را به بزرگ‏ترین عظمت‏‌هایت قسم مى‏‌دهم.» (خدایا! تو را به ذات مقدست قسم مى‌‏دهم.)

یا این که:

خدایا! تو را به قیّومیّتت قسم مى‌‏دهم که عالم هستى وابسته به آن قیّومیّتت است.

ناگهان توجه مى‌‏کند به این که صفات عین ذات خداست؛ لذا مى‌‏گوید:

«وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمَة»

خدایا! همه عظمت‏هایت عظیم است، و یک چیز بیشتر عظیم نیست و آن ذات مقدس توست.

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها»

خدایا! در خانه‏‌ات آمده‏‌ام، به عظمتت تو را قسم مى‌‏دهم.»

و تو را به ذات مقدّست که مستجمع همه صفات کمال است و همه اسما و صفات‏ به نحو عینیّت در آن‏جاست، قسم مى‏‌دهم.

عارف ممکن است در اسماء افعال باشد؛ یعنى نظر به فیض مقدس داشته باشد، در آن حال کثرات را مى‌‏بیند، و مى‏‌نگرد که موجودات در این عالم اتَمّ و اعظم دارند؛ لذا مى‌‏گوید:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها»

خدایا! در خانه‌‏ات آمده‌‏ام، توجه به عظمتت دارم و به عظیم‏ترین موجوداتت تو را قسم مى‌‏دهم.» (به حقیقت محمد «صلى‌الله‌علیه‌و‌آله‌سلْم» تو را قسم مى‌‏دهم).

در توجه دیگرى که مى‌‏بیند فیض مقدس بسیط است و یک چیز بیشتر نیست و آن تجلّى حق تعالى است؛ لذا در آن توجه مى‌‏گوید:

«وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمَة؛ اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها»

خدایا! در خانه‏‌ات آمده‌‏ام، به رحمت واسعه‏‌ات تو را قسم مى‌‏دهم.

خدایا! به آن فیض مقدس تو را قسم مى‏‌دهم که بسیط است، تجلّى و رحمتى است از طرف تو.

خدایا! تو را به آن بساطتِ فیض مقدس قسم مى‌‏دهم.»

  • درس ولایى‏

گاهى داعى در قَسَم‏اش وقتى که در خانه خدا مى‌‏رود، توجه به اهل‏ بیت «سلام‌الله‌علیهم» دارد؛ اهل بیتى که مظهر صفات جمال و جلال پروردگار عالمند. عارف در این حال کثرت، چهارده معصوم را مى‏‌بیند. در این نظر مى‌‏گوید:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها»

خدایا! در خانه‏‌ات آمده‏‌ام، و توجه به عظمتت دارم و به عظیم‏ترین عظمت‏‌هایت، یعنى حقیقت محمدى صلى الله علیه و آله تو را قسم مى‏‌دهم.»

اما در توجه دیگر ائمه معصومین «سلام‌الله‌علیهم» را «کُلّهُمْ نُورُ واحِد» مى‌‏بیند که فرموده‌‏اند:

«اوَّلُنا مُحَمّد، و اوْسَطُنا مُحَمَّدٌ و آخِرُنا مُحَمَّدٌ.

در این نظر مى‏‌گوید:

«وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمَة»

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها»

خدایا! در خانه‌‏ات آمده‌‏ام، و تو را به عظمتت قسم مى‌‏دهم». (به اهل‏ بیت «سلام‌الله‌علیهم»، تو را قسم مى‌‏دهم).

  • اثر حکومت عظمت، بر دل‏

اگر عظمت پروردگار در دل انسان باشد و در نیات، گفتار و در کردارش متوجه عظمت خدا باشد، معمولًا نیات، کردار و گفتار وى خوب مى‌‏شود. بهترین چیزها براى انسان که رادع و مانع او باشد و او را کنترل کند عظمت پروردگار عالم است. در قرآن مى‌‏خوانیم:

«فَاماّ مَنْ طغى‏ وَ آثَرَ الحیاةَ الدُّنْیا فَانَّ الْجَحیمَ هِىَ المَأوى‏» اما هر که طغیان کرد و زندگى پست دنیا را برگزید، پس جایگاه او همان آتش است.

«وَ اما مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوى‏ فَانَّ الْجَنَّةَ هِىَ المَأوى‏»‌ و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است.

یعنى کسى که دلش تجلّى عظمت خدا شد و عظمت و کبریایى پروردگار عالم بر دل او حاکم شد روشن است که آن عظمت، رادع و مانع است از این که گناه بکند، دیگر نفس امّاره را از گناه باز مى‌‏دارد و آن را کنترل مى‌‏کند. آن بعد حیوانى را کنترل مى‌‏کند و تن را براى استکمال خودش مَرکب قرار مى‌‏دهد. جایگاه و مسیر این کس بهشت است. بهشت او از همان جا شروع خواهد شد.

بنابراین اگر وقت گفتن جمله:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها وَ کُلُ عَظَمَتِکَ عَظیمَة اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها»

در دل او صفات جلال تجلّى کند، و عظمت پروردگار بر دلش حکومت نماید، به طورى که همه جا محضر خدا باشد و او خود را در محضر ربوبى ببیند، خود را در مقابل عظمت و کبریایى پروردگار ببیند، دیگر عبادت کردن، روزه گرفتن و گناه نکردن براى چنین کسى خیلى آسان است.

  • اثر گمان به وجود معاد

از چیزهایى که براى کنترل انسان بسیار مفید است و قرآن شریف روى آن خیلى پافشارى دارد قیامت و اعتقاد به معاد است. اگر اعتقاد به معاد در دل رسوخ یابد دیگر نمى‌‏گذارد که انسان گناه کند. قرآن شریف در سوره مطففین مى‌‏فرماید:

بِسمِ اللهِ الَّرحْمن الَّرحیم وَیْلٌ لِلمُطَفّفِین، الَّذینَ اذَا اکْتالوا عَلَى النّاسِ یَسْتَوفونَ، وَاذا کالُوهُمْ أَوْ وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، الا یَظُنُّ اولئِکَ انَّهُمْ مَبْعوثونَ، لِیَوْمٍ عَظیم»؛ واى بر کم فروشان! که چون مى‌‏خواهند بگیرند زیاد مى‏‌گیرند، و وقتى که مى‏‌خواهند بدهند کم مى‏‌دهند؛ مگر آنان گمان نمى‌‏دارند که برانگیخته خواهند شد.

به عبارت عام‏تر، یعنى واى به کسى که در جامعه وظیفه‌نشناس باشد، و در وظیفه‏‌اى که به دوشش آمده است کوتاهى کند. این کم‌فروش‌‏ها گمان ندارند که معادى در کار است؟ این‏ها گمان ندارند که در روز قیامت، مبعوث مى‌‏شوند؟ اگر کسى مظنه به معاد هم داشته باشد خواه ناخواه دیگر کم‌فروشى، گناه و وظیفه‌نشناسى نمى‌‏کند، و وظیفه‏‌اى که به دوش اوست مسلّم انجام مى‌‏دهد. نظیرش در قرآن فراوان است، آن جا که مى‏‌فرماید: مظنه به قیامت انسان را کنترل مى‌‏کند دیگر چه رسد به علم به آن، یقین به آن و حکومت یافتن آن معرفت بر دل.

  • حقیقت معاد، بهشت و جهنم‏

معاد تجلّى اسما و صفات خداست. تجلى صفت جمال خدا بهشت است، و تجلى صفت جلال خدا، عظمت خدا، قهّاریّت خدا جهنّم است. روز قیامت، روز تجلّى اسما و صفات است. صف محشر، روز تجلّى صفات جلال است. چگونه کسى که به روز قیامت اطمینان و حتى مظنه داشته باشد کنترل مى‏‌شود، این جا نیز همین است. اگر عظمت پروردگار در دل رسوخ کند ولو کم باشد. اگر انسان همیشه خود را در محضر خدا ببیند، و همه جا را محضر خدا ببیند روشن است کنترل مى‏‌شود.

  • یک تقاضا

در وقت گفتن این جمله به یاد این باشید: «همه جا محضر خداست.» کارى بکنید که عظمت خدا در دل شما رسوخ کند، عظمت خدا بر دل شما حکومت کند، زیرا اگر این حکومت آمد تمام گناهان از بین خواهد رفت و به جاى آن عبادت و رابطه با خدا آسان مى‏‌شود.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی مظاهری

کد خبر 223113
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز