وقتی یکی از دزدان راز سرقت را در جمع دوستانه فاش کرد نمیدانست یکی از دوستانش با شناسایی محل سرقت راز او را فاش خواهد کرد. عقربهها ساعت 11:30شانزدهم اردیبهشت را نشان میداد که پسر دانشجویی در نزدیکی دانشگاهش در مرکز تهران توقف کرد تا پیش از شروع امتحان آبمیوهای را که خریده بود بنوشد.
در همین هنگام موتورسیکلتی با 2سرنشین در کنار خودروی وی ایستاد و یکی از آنها در یک چشم بههمزدن کیف جوان دانشجو را از روی صندلی شاگرد سرقت کرد و هر دو موتورسوار پا به فرار گذاشتند. جوان دانشجو که با دیدن این صحنه شوکه شده بود به سرعت ماشین را روشن کرد تا مانع فرار دزدان شود اما آنها از محل گریختند و مالباخته به جای جلسه امتحان راهی اداره پلیس شد تا به طرح شکایت بپردازد.
پسرجوان وقتی در برابر افسر تحقیق قرار گرفت چنین گفت: من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و داخل کیفم، لپ تاپ شخصیام که اطلاعات زیادی درخصوص مقالههای دانشگاهی در آن ذخیره کرده بودم، وجود داشت. علاوه بر این 40سکه تمام بهار آزادی داخل کیفم بود که همه سرمایه زندگیام بود و قرار بود این سکهها که در مدت چند سال پسانداز کرده بودم بفروشم و خانهای بخرم که دزدان آن را به سرقت بردند. این سرقت آنقدر شوکهام کرد که نتوانستم شماره پلاک موتور دزدان را یادداشت کنم. حتی موفق نشدم آنها را تعقیب کنم.
افشای راز دزدی در جمع دوستانه
بعد از شکایت جوان دانشجو، تیمی از مأموران پایگاه ششم پلیس آگاهی پایتخت با دستور قاضی موسوی، دادیار شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند.این در حالی بود که هیچ سرنخی درخصوص دزدان وجود نداشت. چرا که مالباخته نه چهره آنها را به خوبی بهخاطر داشت و نه شماره پلاک موتورشان را یادداشت کرده بود برای همین کار پلیس برای شناسایی متهمان سخت شده بود تا اینکه مالباخته چند روز بعد از شکایت نزد پلیس رفت و کلید معمای پرونده را در اختیار تیم تحقیق قرار داد.
وی به مأموران گفت: روز گذشته نگهبان دانشگاه مرا صدا کرد و گفت مرد ناشناسی تکه کاغذی به او تحویل داده و مدعی شده که نشانی دزدان کیفم است. مرد ناشناس به نگهبان گفته بود که از دوستان یکی از سارقان به نام جعفر است. او زمانی که در جمعی دوستانه بوده، جعفر را دیده که با افتخار مدعی شده که از مقابل دانشگاه کیف جوانی را دزدیده و وقتی آن را باز کرده علاوه بر لپتاپ گرانقیمت چشمش به 40سکه تمام بهار آزادی خورده و این بزرگترین معجزه در زندگیاش بوده است. برای همین تصمیم گرفته با مراجعه به دانشگاهی که جعفر به آن اشاره می کرده، او را لو دهد.
پسر دانشجو ادامه داد:وقتی نگهبان نشانی جعفر، یکی از سارقان کیفم را در اختیارم قرار داد من نیز تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع دهم. بعد از اظهارات این پسر دانشجو مأموران راهی نشانی مورد نظر شدند و جعفر را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. وی در بازجوییها به سرقت کیف طلایی پسردانشجو با همدستی دوستش مرتضی اعتراف کرد و گفت: من و مرتضی هردو اعتیاد به شیشه داریم و گاهی مواد مصرف میکنیم.
روز حادثه با موتور در حال گشتن در خیابانها بودیم که چشممان به مالباخته و کیفش خورد، برای همین تصمیم گرفتیم آن را سرقت کنیم. بعد از سرقت وقتی کیف را باز کردیم سکه ها را دیدیم. 22سکه را دوستم مرتضی برداشت و 18سکه دیگر که سهم من بود را روز بعد تحویل مادرم داد. بعد از اعترافات این سارق شیشهای و اطلاعاتی که وی در اختیار پلیس قرار داد مادر و همدست وی دستگیر شدند. مادر جعفر مدعی شد که مرتضی تعدادی سکه به وی تحویل داده اما روز بعد همه آنها را گرفته تا به جعفر بدهد.
این درحالی بود که مرتضی منکر ادعای مادر همدستش شد. وی که 5سکه از سهمش را فروخته و خرج کرده بود مابقی که 17سکه بود را تحویل پلیس داد و گفت: مادر جعفر دروغ میگوید، من 18سکه را به او تحویل دادم که وی مدعی شد میخواهد آن را در بانک بگذارد.به گزارش همشهری، 2سارق و مادر جعفر با قرار قانونی در اختیار مأموران پایگاه ششم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند تا در تحقیقات بیشتر زوایای پنهان پرونده آشکار شود.