به گزارش ایسنا، ملی پوش فوتسال بانوان که چند هفته پیش با هم تیمیهایش در کرهجنوبی با مدال نقره خود بر روی سکو رفته بود و فکر میکرد تمام روزهای سخت اردو برای رسیدن به این پیروزی ارزشش را داشته، وقتی نامهربانی مسوولان فوتبال و ورزش را پس از بازگشت به ایران دید، آنقدر دلزده و غمگین شد که میگوید: وقتی در بین مراسم خواهرم زنگ زد و گفت چرا برروی سکو نمیروید، بغض گلویم را گرفت و نمی توانستم حرف بزنم.
فهیمه زارعی در گفت و گو با ایسنا، درباره مراسم تقدیر از فوتبال و فوتسال گفت: این مراسم واقعا برایمان خاطره انگیز و ماندگار شد. آنقدر از این مراسم خجالت کشیدیم و شرمنده شدیم که دیگر حرفی برای گفتن نداریم. من واقعا برایشان متاسفم که اینگونه از ما تجلیل کردند.
بازیکن تیم ملی فوتسال بانوان ادامه داد: ما این همه سال زحمت کشیدیم و در فوتبال قهرمان غرب آسیا شدیم، تجلیلی از ما نکردند و گفتند که غرب آسیاست و اهمیتی ندارد پس از آن در فوتسال نایب قهرمان آسیا شدیم گفتند که در ایران از تیم قدردانی میکنند و اینگونه از ما قدردانی شد به شکلی که حتی اسم ما را هم نخوانند.
این ملیپوش با گلهمندی از مسئولان فوتبال، ادامه داد: باور کنید من هنوز پول بلیطهایم که در این مدت برای آمدن به اردو هزینه کردهام را نگرفتهام. زمانی که کرهجنوبی بودیم گفتند ایران که آمدید پول بلیطهایتان را میدهیم اما نه تنها از پول بلیطها خبری نشد بلکه نه پاداش و نه تشکری در کار بود. حتی نگذاشتند که بر روی سکو برویم. پدر و مادرم جلوی تلویزیون بودند که برای لحظهای من و هم تیمیهایم را ببینند. من دیگر نمیدانم باید به آنها چه بگویم.
زارعی گفت: من از روستای "بشاگرد" آمدم. احمدینژاد میداند که روستای بشاگرد کجاست اما مسئولان نمیدانستند چه مصافتی را برای رسیدن به این مراسم طی کردم.خانوادهام و یک روستا منتظر بودند که به دختر روستایشان افتخار کنند و زمانی که از ما قدردانی میشود من را برای لحظهای از تلویزیون ببینند اما با ما این چنین برخورد شد.
این ملی پوش فوتسال بانوان ادامه داد: هزینه آمدن به استادیوم آزادی حدود 500 هزارتومان شد. حتی پول بلیط هواپیما برای برگشت را نداشتم و مجبور شدم به ترمینال بروم تا به صورت زمینی به روستایم برگردم. وقتی مراسم تمام شد فدراسیون حتی نپرسید کجا میروید؟ فاطمه اعتدادی شبانه به ترمینال رفت تا به شهرش بازگردد و اصلا نمیدانم که آن وقت شب بلیط گیرش آمد یا خیر. ما این همه بدبختی کشیدیم. باور کنید من زانو ندارم و آسیب دیدگیام شدید است حتی دو بازی آخر در کرهجنوبی را با آمپول به زمین رفتم سوالم این است که برابر این تلاشها، چه تشکری بود که از ما کردند.
وی گفت:وقتی در بین مراسم خواهرم زنگ زد و گفت چرا برروی سکو نمیروید، بغض گلویم را گرفت و نمیتوانستم حرف بزنم. خانوادهام می گفت مگر شما مثل آقایان نیستید و مدال نگرفتهاید پس چرا حتی اسمتان را نمیگویند؟! من هیچ پاسخی نداشتم که به آنها بدهم و خجالت کشیدم.
زارعی ادامه داد: گفتند با دو سکه از ما تقدیر میکنند که هنوز سکهای هم به دست ما نرسیده است و من دست خالی به محل زندگیام برگشتم.