برای برنامه ریزی آموزشی مقتصدانه ابتدا این پرسش ها مطرح می شود: جایگاه اقتصاد در آموزش وپرورش کجاست؟ آیا تعریف مشخصی از جایگاه اقتصاد آموزش وپرورش در برنامه ریزی ها کشور وجود دارد؟ چرا باید به تجزیه و تحلیل هزینه های آموزش و پرورش توجه شود؟ ضرورت های عمل مقتصدانه در عرصه آموزش و پرورش کدام است؟ رویکرد هزینه - منفعت دربرنامه ریزی آموزشی چه جایگاهی دارد؟
امسال از سوی مقام معظم رهبری سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی شده است. اکنون با برگزاری انتخابات پر شور و تحقق حماسه سیاسی و روی کارآمدن دولت تدبیر و امید،نوبت خلق حماسه اقتصادی است. برای تحقق حماسه اقتصادی به نظر می رسد این حماسه باید از زیربنایی ترین نهادهای اجتماعی - فرهنگی یعنی آموزش و پرورش آغاز شود.این حماسه اقتصادی نیز باتدبیر و حمایت مقام معظم رهبری، ریاست جمهوری دولت تدبیر و امید و همت عاشقانه جامعه آموزش و پرورش ،شدنی و تحقق یافتنی است.
یکی از دستاوردهای آنی حماسه سیاسی و روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، شور و شوق زایدالوصفی است که در جامعه، وبویژه در جامعه فرهنگی و علاقمند به رشد و تحول آموزش و پرورش ایجادشده است،که یقینا موتور محرکه بسیار قوی برای افزایش میزان تحقق هدف های آموزش و پرورش و سرمایه گذاری های جدی آن خواهد بود. از این شور و هیجان ملی باید به نحو شایسته ای بهره برداری کرد و باتدبیر، سیاست ها،خط مشی ها و برنامه های راهبردی اثربخش با مشارکت جدی همه دلسوزان و متخصصان جامعه آموزش و پرورش کشور برای توسعه توانمندی های حرفه ای کارکنان آموزش و پرورش ،طراحی ،اجرا و ارزیابی کرد.
نتایج بررسی به عمل آمده نشان داده است که انسان به عنوان مؤثرترین و راهبردیترینمنبع تولید در سطحی بسیار پایینتر از ظرفیتهای ذهنی خود بهکار گرفته میشود و میزان بهرهگیری از آن بسیارپایین است. هوواردگاردنر درتحقیقات گسترده خود در ارتباط با ظرفیت مغز انسان دریافت ،نوابغ تنها از 9درصد ظرفیت مغزی خود استفاده کرده و می کنند و انسان های عادی کمتر از یک الی دو درصد! چه بایدکرد؟ چه راه کارهایی برای افزایش بهره وری مغز وجود دارد؟
ما که در کشور پهناوری با منابع غنی، نیروی انسانی هوشمند و کارآ در زمینههای لازم برای رشد و توسعه اقتصادیـ اجتماعی زندگی میکنیم، باید توجه داشته باشیم، استفاده ازعلوم و تکنولوژی ملل دیگر ظرفیت علمی و فنی کشور را ارتقا نمیبخشد، بلکه باید به فکر افزایش ظرفیتهای ابداع و خلاّقیت نیروی انسانی خود باشیم.
هنوز فکر غالب و حاکم بر برنامه ریزان و عقیده رایج و متداول در بین مردم جامعه،این است که تقاضای روز افزون آموزش؛ متناسب با عرضه امکانات آموزشی نیست و یکی از مهمترین دلایل عدم کارایی نظام آموزشی نیز همین است و براین اساس،استدلال می شود که باید برحجم بودجه آموزش و پرورش افزود تا مشکل اساسی نظام آموزشی برطرف شود.
این ادعای اثبات نشده ،عدم احساس مشکلات اساسی آموزش و پرورش را افزایش داده است و دلیل ظاهرا منطقی مبنی بر توجیه کم کاری ها و اشتباهات آگاهانه و عموما نا آگاهانه و اقتصادی عمل نکردن شده است. به عبارت دیگر،این موضوع که کمبود امکانات مادی و فیزیکی اساسی ترین مشکل آموزش و پرورش است،باعث شده که اشتباهات مربوط به برنامه ریزوبرنامه ریزی به نحو ی توجیه شوند.
توسعه و تحول درآموزش و پرورش بدون صرف هزینه های گزاف همراه بابازدهی بالا، خواست همه جوامع است و پیداکردن راه حل هایی که باکمترین هزینه،کارآیی نظام آموزشی و پرورشی را بهبودبخشد، شایسته سپاس است. آیا راه حل هایی وجود دارد که ضمن تامین هزینه ها،بهبود کیفیت برنامه های درسی و توسعه توانمندی های مدیران و معلمان را نیز به همراه داشته باشد؟ کثرت مشکلاتی که در برنامه های آموزشی با آنها روبرو هستیم اغلب دیدگان ما را برروی آنچه که تا به حال صورت پذیرفته،می بندد. در واقع،ما اغلب در جستجوی پاسخ هایی برای سئوالات غلط بوده ایم وگاهی اوقات بدون توجه به اینکه آیا اصلا مشکلی وجود دارد یا نه ،راه حل هایی را بکارگرفته ایم. قضیه این نیست که ما نمی توانیم راه حل را پیدا کنیم. مشکل اینجاست که ما هنوز مساله را نفهمیده ایم ،با تمام این احوال آنچه در این رابطه باید مورد توجه قرارگیرد،مساله اثربخشی برنامه ها واقتصادی عمل کردن است.
پژوهش های عمیق انجام شده در باره ارتباط بین داده های آموزشی و سطح عملکرد دانشجویان و دانش آموزان یعنی ارتباط بین نهاده و ستانده در موسسات آموزشی نشان داده است که عملکرد دانشجویان و دانش آموزان در کشورهای در حال توسعه عمدتا به وسیله کیفیت نهاده های آموزشی و نه عوامل اقتصادی،اجتماعی تعیین می شود. این به آن مفهوم است که بهبود کارایی به وسیله عواملی چون فراهم آوردن کتاب های درسی مناسب برای دانش آموزان و بهبود کبفیت معلمان ،ممکن است.
جروم برونر در کتاب فرهنگ آموزش و پرورش (1996)بیان کرده است :کم توجهی به تبیین ماهیت آموزش وی ادگیری مدرسه ای در گفتمان آموزش وپرورش که طی دهه گذشته به سرعت گسترش یافته تا حدودی شگفت آور و مایوس کننده است. این گفتمان بیش تر بر عملکردها و استانداردهایی متمرکز شده است که عموما روش های یاددهی - یادگیری-چگونگی آموزش معلمان و نحوه یادگیری دانش آموزان را در یک کلاس درس واقعی نا دیده انگاشته اند.
نتایج تحقیقات متعدد و مرتبط با اصلاحات آموزش و پرورش نشان دادهاند، پربازده ترین سرمایه گذاری ،سرمایه گذاری در راه توسعه منابع انسانی است. دراین رابطه مطالعه نظام های آموزشی که توانستهاند اصلاحات آموزشی را با کمترین هزینه و کارآیی بالا برای جامعه خود به ارمغان آورند،مطالعه سودمندی خواهد بود. کشورهایی که در زمینه اصلاحات آموزشی سرمایه گذاری های مهم و قابل توجهی انجام داده اند،نشان دادهاند که بیشترین توجه باید بر توانمندسازی معلمان ومدیران و غنی سازی فرایند یاددهی- یادگیری متمرکزشود. منطق این رویکرد را می توان چنین بیان کرد: اگر می خواهید آموزش را بهبود بخشید،اثربخش ترین جابرای چنین کاری،کلاس درس است. مقبولیت و مشروعیت نظام آموزش وپرورش تحت تاثیرآن چیزی است که درکلاس درس و مدرسه می گذرد و دست یابی به نظام آموزشی کارآمد و اثربخش مستلزم عطف توجه به عنصرمعلم است،چرا که او کارگزار اصلی آموزش و پرورش مدرسهای به شمار می رود. دانشآموزان بیش ازهرچیزتحت تاثیر خصوصیات،کیفیات و شایستگی های علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و معنوی معلمان هستند و تعامل چهره به چهره و مستمر معلم با دانش آموزان،نقش ویژه ای توام با مسئولیتی سنگین به همراه دارد. امروزه نظام های آموزشی در سطح ملی و بین المللی محورهایی را مورد توجه و تاکید قراردادهاند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1-تمرکززدایی و اعطای مسئولیت بیشتر به سطوح محلی و استانی،
2-ایجاد انعطاف در طراحی برنامه های درسی،
3- تقویت مولفه پرورش اخلاقی و آموزش ارزش های دینی واعتقادی،
4- تقویت و پرورش ظرفیت خلاقیت دانش آموزان،حس کنجکاوی و پرسشگری،
5-ایجاد تغییرات لازم متناسب با تحولات تکنولوژیک درعرصه اطلاعات وارتباطات.
هوزن ودیگران در سال 1978 تحقیقات انجام شده در کشورهای در حال توسعه را ارزیابی نمودند نتایج و یافته های 32 تحقیق نشان داده است که معلمین دوره دیده بیشترین تاثیر را بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان داشته اند.
عدم کارایی روش های یاددهی - یادگیری وبرنامه های آموزشی ودرسی،با تبحر وانگیزه های ناکافی اکثرمعلمان ارتباط دارد. معلمین که معمولا حقوقشان کم است،فاقدانگیزه یا فرصت کافی هستند که بیش ازآن چه قبلا یادگرفته اند، یادبگیرند،مدیران آموزشی نیز موقعیت مشابهی دارند و دارای اهمیتی هم ارز با معلمان هستند. مسایلی هستند که باید در برنامه ریزی های آموزشی مقتصدانه کانون توجه قرار گیرند.
نظام تربیت معلم و مدیریت آموزشی چگونه عمل می کند؟چه طرح وبرنامه هایی برای به روز کردن اطلاعات آنها و توسعه توانمندی های آنان داریم؟مدیران ومعلمان ما تا چه اندازه باید خوب عمل کند؟چه هدفهایی را می توان در اولویت قرار داد،با چه تاکیداتی؟به چه هدف های دیگری می توان دست یافت؟چگونه می توان اطمینان یافت در مسیر تحقق هدفها قرار داریم؟
آیا در هرگونه تصمیم گیری های آموزشی ،مهندسی ارزش را اعمال می کنیم؟ هزینه-منفعت در نظر داریم؟ اساسا چه نوع ملاحظات اقتصادی در برنامه ریزی ها کانون توجه ماست.
به طور کلی اگر قرار باشد نظام های آموزشی به جامعه ،خدمت کنند،باید بی درنگ این تحولات را در خود بوجود آورند: تحول در هدف ها و اولویت ها،در محتوی و روش ها ،در تربیت معلم واستفاده از معلم،در تدریس ویادگیری،در شیوه ی مدیریت نظام آموزش وپرورش و مدرسه ومدرسه داری. عدم توجه به این الزامات برابر فراخواندن مصیبت است. ناسازگاریهای موجود بین خود و جامعه را تشدید می کند، منابع را تلف می کند،در رسالت خود شکست می خورند و بقای خودرا به خطر می اندازند و خساراتی را بر نسل های آینده تحمیل می کنند.
در ایران اگرچه در نظام ارزشی و فرهنگ غنی اسلامی، آموزش و پرورش از جایگاه والایی برخوردار میباشد ولی به جهت عدم هماهنگی و ناسازگاری نظام آموزش و پرورش بانیازهای اقتصادی و اجتماعی و ناتوانی در برآوردن انتظارات عمومی، جایگاه ویژهی خود را درعمل بهدست نیاورده است و دیدگاه عمومی نسبت به اهمیت، جایگاه و نقش حیاتی آموزشو پرورش در سطح مورد انتظار نیست.
گسترش آموزش و پرورش و ایفای نقش مؤثر آن در توسعهی اقتصادی و اجتماعی تاحدود بسیار زیادی متأثر از نحوهی عملکرد معلم در فرآیند آموزش و پرورش میباشد و کیفیت فعالیت معلم ارتباط مستقیم به موقعیت اجتماعی، جایگاه وضعیت اقتصادی و آموزشیوی دارد. غنیسازی فرهنگ آموزش بیش از هر زمان دیگر نیازمند ایجاد جاذبههای لازم برای جلب همکاری بهترین استعدادها بهعنوان معلم میباشد.
تأمین اقتصادی، آموزشهایلازم قبل و حین خدمت، تأکید بر نقش راهنمایی و مشاورهی معلم بهعنوان مهمترین عاملسازندهی شخصیت نسلهای آینده باید در سرلوحهی برنامههای توسعهی اقتصادی ـاجتماعی و فرهنگی قرار گیرد.
ناکامیها، عدم توفیقها و اثربخشی کم تغییرات پی در پی نظام آموزشی و پرورشیرسمی در دهههای گذشته، شرایطی را بهوجود آورده است که دیگر تغییر و اصلاحکارسازنیست. ملاحظات اقتصادی ومهندسی ارزش در آموزش وپرورش بویژه در برنامه ریزی درسی ،باید ما را به تجزیه وتحلیل هزینه منفعت وبررسی بازده خصوصی واجتماعی برنامه های درسی اجراشده رهنمون شود.
مهندسی ارزش روشی نظامند با تکنیک های مشخص است که کارکرد محصول یا خدمات را شناسایی و برای آن کارکرد، ارزش مالی ایجاد میکند ؛ به نحوی که آن کارکرد در کمترین هزینه با حفظ قابلیت اطمینان و کیفیت مورد نظر انجام گیرد؛ به بیان دیگر میتوان گفت که مهندسی ارزش یک کوشش سازمانیافته برای تحلیل عملکرد سیستم ها ، تجهیزات ، خدمـــات و موسسات به منظور نیل به عملکرد واقعی با کمترین هزینه در طول عمر پروژه است که سازگار با کیفیت و ایمنی مورد نظر باشد. مهندسی ارزش یک روش بسیار مهم برای مصرف بهینه بودجه تخصیص داده شده است. ارزش مفهومی بسیار ساده و در عینحال بسیار پیچیده است . زیرا چیزیست که مشتری طلب مینماید. میلر و هایمان یک توصیه کلیدی در این باب ارائه نمودهاند: هیچ کس یک محصول را خریداری نمیکند ! مشتریان همیشه کالایی را میخرند که فکر میکنند کاری برای آنها انجام خواهد داد ؛ به عبارت دیگر مردم به صدای با کیفیت اهمیت میدهند.
براین اساس است که نظام آموزشی از مقبولیت و مشروعیت برخوردار می شود.وقتی بازده آموزشی (خصوصی و اجتماعی)، از طریق غنی سازی اندیشه های دانش آموزان(خلاقیت،نوآوری،مهارتهای ارتباط موثر،مهارتهای زندگی فردی واجتماعی و...) و تربیت انسانی مولد با ظرفیت های انسانی بیشتر،در مقایسه با سایر سرمایه گذاری ها،بررسی می شود،این نهایت سرمایه وقدرت است. در این صورت بازیافت هزینه های آموزشی و تخصیص مجدد منابع جدید موجب توسعه سرمایهگذاری ها و ارتقای مقبولیت و مشروعیت نظام آموزشی ،می شود و توسعه منابع انسانی وکاهش هزینه های اجتماعی از طریق سرمایه گزاری آموزشی ،منابع جدیدی را برای بهبود کارایی داخلی وخارجی آموزش وپرورش ،فراهم خواهد ساخت.
کیفیت آموزش و پرورش وابسته به کیفیت مدیران و معلمان است و این آن چیزی است که درتمام نسخه های پیچیده شده صاحب نظران توسعه مورد نظر قرار گرفته است. در فرآیند غنیسازی فرهنگ آموزش باید بر تواناییهای مدیران و معلمان تأکید کنیم. آیا تغییر و بهبود کیفیت شدنی است؟ ما جواب این سؤال را مثبت میدانیم ولی بایدمطمئن باشیم که تلاشهایمان برای غنیسازی و بهبود، متناسب و مرتبط با تغییرفعالیتهای فرهنگی است. اگر آموزش یک فعالیت غیر فرهنگی بود، ما سعی میکردیم آن را تنها با ارایهی اطلاعات بهتر در کتابهای درسی و کتابهای راهنمای معلم بهبود بخشیم. توجه کنید که این دقیقاً همان کاری است که ما تا به حال انجام داده و میدهیم (البته آن همبهطور ناقص) یعنی قبول کردهایم که آموزش فعالیتی غیر فرهنگی است.
اگر آموزش یک فعالیت غیر فرهنگی بود، نوشتن و انتشار الگوهای تدریس و دستورالعملهای اصلاحی میتوانست کارایی داشته باشد. تغییرات فعالیتهای فرهنگی آهسته و به تدریج ایجاد میشوند و روند شکلگیری آنهابر مبنای نظامی شامل: اهداف یادگیری واضح برای دانشآموزان، برنامهی درسی مشترک، حمایت مدیران و کار مداوم معلمان که سعی در ایجاد بهبود تدریجی در فعالیت خود دارند،میباشد.
باید مسئولیت اولیهی بهبود کیفیت کلاس درس را به دست توانای مدیران و معلمانسپرد، چنانچه غنیسازی فرهنگ آموزش و بهبود کیفیت یادگیری را به دستهای توانمندخود مدیران و معلمان بسپاریم، توانمندیهای آنان با رشد روزافزون اعتماد به نفس آنان در به کارگیری مفهوم تغییر در فعالیتهای فرهنگی ـ حرفهای فزونی خواهد گرفت.
ما باید این توانمندی و نیرو را در معلمان ایجاد کنیم تا رهبران فرآیند غنیسازی فرهنگ آموزش و یادگیری باشند. بهبود کیفیت خودبهخود حاصل نمیشود، بلکه مستلزم طراحی و ایجاد سیستم پژوهش و توسعه است که با هدف بهبود تدریجی و مداوم آموزش و یادگیریشکل گرفته باشد و این معنای واقعی برنامه ریزی و سرمایه گذاری مقتصدانه است. یادمان باشد "معلمان برجسته ساخته می شوند خلق نمی شوند".
چالش مهم، یافتن زمانی برای همکاری معلمان در طول روز و هفته است برای شروع فرآیند تغییر و غنیسازی فرهنگ آموزش و بهبود یادگیری است. کار کردن معلمان با معلمانی از مدرسهی خودشان و سایر مدارس به آنها این امکان را میدهد که دریچههای تازهایبرای بهبود آموزش و نقد آن پیش روی خود بگشایند و ایدههای ناب خو را در سایهیگسترش همکاری بسط و گسترش دهند. پیشینه ارزشمند رویکرد درس پژوهی را می توان در مدارس قدیمی کشورمان از جمله مدرسه سعادت بوشهر جستجوکرد .مشاهده اسناد و صورت جلسات کارکنان مدرسه سعادت موید این واقعیت است که آنها در هفته یک شب دور هم جمع می شدند و با همفکری وهم اندیشی طراحی آموزشی اندیشمندانه می کردند. احیای این سنت ارزشمند و برگرفته از فرهنگ غنی خودمان موجبات خیر و برکت بهبودکیفیت و خودباوری در جامعه آموزش وپرورش کشورمان خواهدشد.کافی است شروع کنیم.
اصول سرمایه گزاری مقتصدانه توسعه منابع انسانی:
اصل اول،هیچ گونه تحولی در آموزش وپرورش بدون تغییرات درمیزان وکیفیت توانمندی های معلمان نمی توان ایجادکرد. رمز توفیق آموزش و پرورش،توسعه توانمندی های معلمان ومدیران است.
اصل دوم،انجام رسالت معلمی نیازمند شایستگی های متناسب باروح کلی تغییرات و داشتن نگرش مثبت به شغل و حرفه معلمی و ظرفیت خلاق معلمان است.
اصل سوم،اختیارات متناسب با مسئولیت به مدرسه، آنان باید به تولید فکر کنند، و از آزادی عمل برای به کاربستن نوآوری وخلاقیت درحرفه خود برخوردار باشند. اهل تولید باشند و به سوی تولید برنامه درسی محلی و مدرسه ای حرکت کنند.
اصل چهارم، توسعه توانمندی های حرفه ای معلمان ازطریق رویکرد اثربخش درس پژوهی(پژوهش مشارکتی کارکنان مدرسه). رویکرد دو روش کم هزینه و پربازده.
اصل پنجم،در فرایند رشد و توسعه حرفه ای معلمان باید فقط برتوانایی های آنها تاکید کرد تا سطح انگیزش آنان از راه ارتقای شغل فزونی یابد.
نقش جدید معلمان و مدیران،در فرایند توسعه منابع انسانی مدرسه، باهم کارکردن،باهم اندیشیدن، وپژوهش مشارکتی برای درک وفهم هدفها وبرنامه درسی، توسعه توانمندی های خودبرای تولید برنامه درسی است. پژوهش مشارکتی کارکنان مدرسه به عنوان موثرترین برنامه پرورش حرفه ای معلمان شناخته شده است.دراین شرایط ظرفیت مدارس برای یادگیری سازمانی افزایش می یابد ومدارس به عنوان سازمان یادگیرنده تبدیل می شوند.سازمانی که یادمی گیردویادمی دهد.براین اساس نگاه به مدرسه به عنوان مکانی که دانش آموزان یادمی گیرند ورشد می کنند،تحول می یابد وبه مکانی برای رشدهمه (دانش آموز،معلم ،مدیر،اولیای دانش اموزان وجامعه محلی)تبدیل می شود.
دراین رابطه وزرات آموزش و پرورش و استانها برنامه حمایتی ویژه ای ازبرنامه توسعه مهارتهای حرفه ای مدارس و مناطق، با رویکرد درس پژوهی طراحی و اجرا نمایند تا خمیرمایه تحول در آموزش وپرورش موجبات خیر و برکت را برای جامعه پرشور و هیجان آموزش و پرورش فراهم آورد.
نتایج تحقیقات بین المللی نشان داده است رویکرد پژوهش مشارکتی، رویکردی کاملا مقتصدانه بوده و با کمترین هزینه بازدهی بالا همراه با افزایش کارایی نظام آموزشی ببار خواهد آورد. براین اساس،مدل درس پژوهی درحال حاضر نظربسیاری از اندیشمندان حوزه آموزش وپرورش را در جهان برای تحول بنیادی بدون صرف هزینه های زیاد به خود جلب کرده است. ارزیابی داده های پژوهشی دکتر سرکار آرانی درکشورهای آمریکا، سنگاپور، هنگ کنگ، چین، انگلستان و جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که درس پژوهی مدلی برای خلق محیط شوق انگیز برای یادگیری درمدرسه است. درس پژوهی به تغییر فرهنگ مدرسه کمک می کند و محیطی انعطاف پذیر برای دستیابی به یادگیری سازمانی راتوسعه میبخشد. معلمان گزارش کردهاند که درس پژوهی پیش فرض های آنها را نسبت به نحوه تفکر دانش آموزان،مشارکت آنها درکلاس درس، فرایند یاددهی- یادگیری را تغییرداده است و آنها یاد گرفته اند که چگونه درعمل روش تدریس خود و شیوه های مدیریت کلاس درس را بهبود بخشند.مدیران مدارس هم گزارش داده اند درس پژوهی به ما یاری می رساند تا شیوه های مدیریت مدرسه خود را از مسئولیت و اختیار فردی و کنکاش بی اثر به روش مشارکتی و مسئولیت پذیری جمعی و خردجمعی تغییردهیم. مدیران آموزشی براین باورند که درس پژوهی معلمان را برای قبول وپذیرش ایده های جدید در فرایند یاددهی- یادگیری برمی انگیزاند و روند تغییر در مدرسه را نیز به خوبی تسهیل میکند. یافته های پژوهشی نگارنده نیز در اجرای درس پژوهی درچندین استان نشان داده است درس پژوهی،به عنوان آموزش حین خدمت موثر، توانسته است ظرفیت های خلاقیت و توانمندیهای حرفهای مدیران و معلمان را رشد دهد. برای بهره مندشدن از درس پژوهی و در واقع راهکار اثربخش توسعه توانمندی های مدیران و معلمان،باید ساختار آموزش و پرورش بیشتر به سمت تمرکززدایی و اعطای اختیارات متناسب با مسئولیت ها به مدارس و مناطق آموزشی حرکت کند و امکان تمرین مردم سالاری دینی و توان تولید فکر و علم را در نیروی انسانی که به حق ارزشمندترین سرمایه نظام آموزش وپرورش کشورهستند،فراهم آوریم. اما آموزش وبه روز کردن دانش ومهارتهای آنان به شیوه کاربردی وسرمایه گزاری اقتصادی دراین بخش رابا برنامه ریزی های مقتصدانه جدی بگیریم ، مساله ای که تاکنون از آن غفلت کردهایم.
منابع:
1. Psacharopoulos,and Woodhall,1985,Education for development ,New York,oxford university.
2. Torsten,Husen,The enternational Encyclopedya of education research and studies , 1989.
3. 14-Bruner,j.(1996)The culture of education.Cambridje,Mass:Harward University Press.p.86
4- تودارو،مایکل،توسعه اقتصادی در جهان سوم،ترجمه فرجادی،غلامعلی،تهران،سازمان برنامه وبودجه،1364.
5-حوریزاد،بهمن،بررسی تحلیلی راه حل های تامین هزینه های آموزش وپرورش ایران،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران ،1370.
6-سرکار آرانی ،محمد رضا،فرهنگ آموزش در ژاپن، نشر روزنگار، تهران . 1381.صفحه181.
7-جیمز استیگلر، جیمز هیبرت، شکاف آموزشی، مترجمان، سرکار آرانی و مقدم، انتشاراتمدرسه، 208صفحه،1383.
8- حوریزاد ،بهمن،غنی سازی تکالیف آموزشی،انتشارات لوح زرین،تهران ،1384.
9-حوریزاد،بهمن،برفراز قابلیت های مدیران ومعلمان،غنی سازی فرهنگ آموزش،تهران ،انتشارات لوح زرین، جلد1و2 ،1385.
10- حوریزاد،بهمن،مدل غنی سازی فرهنگ آموزش در نظام آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران،رساله دوره دکتری،منتشرنشده ،1387.
11- حوریزاد،بهمن،بینشی نودر غنی سازی مدرسه ، تهران ،انتشارات لوح زرین، ،1383.
12- عربی ،محمد کاظم(1368)بررسی مشکلات آموزش علوم تجربی دوره آموزش عمومی در استان خراسان ،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تربیت معلم ،تهران.
13- محسنی ،نیکچهره . بررسی کتب درسی دوره ابتدایی،اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر،1354.
14- حوریزاد، بهمن ،درس پژوهی ، خمیر مایه تحول آموزش و پرورش ،انتشارات سایه سخن 1391.