این اتفاق در حالی رخ داد که در دوره وزارت وزیر ارشاد دولت دهم و معاونانش عزم جدی برای محو خانه سینما وجود داشته و نتیجهاش 4سال جنگ و گریز نرم اما بسیار جدی با این تنها نهاد صنفی اهالی سینما بوده است که در منازعات مختلف بازنده واقعی بهحساب آمده و پیشدستی در اعلام این خبر به نوعی یک پاتک انتحاری در این باب محسوب میشد و نقطهای است که نشان از لبریز شدن کاسه صبر متولیان فعلی ارشاد از منازعات باخت و برد دوسویه باخانه سینما حکایت داشت.
اگر به کیفیت و کمیت این تنازعات در 4سال گذشته نیک بنگریم البته اختلاف در گرایشهای سیاسی هم یکی از شاخصههای آن است اما مشاهده میکنیم اختلاف اصلی برسر رویکرد مدیریت خانه سینما به مقوله سینما و مدیریت فرهنگی و معاون سینمایی ارشاد بر سر نوع اداره سینماست که سر منشا ماجراست و باعث این منازعات وسیع شده است.
از یک سو، استفاده تام و تمام از منابع مالی، سیاسی از جانب معاون امور سینمایی برای از میدان به درکردن حریف و از سوی دیگر تجربه مدیریت خانه سینما در برخورد درست با اتفاقات و جریانهای مختلف از شاخصههای اصلی این تنازع بوده است و این جنگ مغلوبه شده ابتدا از به تنگنا قراردادن خانه سینما در منابع مالی برای اداره آن شروع شد و کار بهجایی رسید که در دورهای خانه سینما حتی توانایی پرداخت دستمزد کارکنان خانه سینما را برای چند ماه نداشت و پس از آنکه اسپانسری برای خانه سینما پیدا شد، قطع مبلغ پرداختی حق همه اهالی سینما از سوی معاونت سینمایی در دستور کار قرار گرفت و ماجرا ادامه یافت.
اتفاقاتی از این قبیل که به نوعی بحرانسازی برای خانه سینما محسوب میشد و صد البته تجربه مدیریتی عسگرپور در دهههای پیشین در عرصه مدیریت فرهنگی در اینجا به کار او آمد و توانست با استفاده صحیح از این تجاربکار این نهاد صنفی اهالی سینما را به گونهای به پیش ببرد که در اکثر منازعات نزد افکار عمومی معقولتر جلوه کند و کار را بهجایی برساند که وزارت ارشاد رو به تصمیم انتحاری بیاورد و به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کند.
هنگامیکه شاخصترین کارگردانان سینما با گرایشهای سیاسی مختلف در مذمت تعطیلی خانه سینما، بیانیه دادهاند و فیلمسازی همچون کمال تبریزی ذمشبیه به مدح دراین باب نوشت و این تصمیم را به سخره گرفت کار ارشاد و مراجع تصمیمگیر دولتی در این باب سختتر شده پس فتیله آتش این تکرار تنازع فروکش کرد و سرافکندگی دیگری برای این مجموعه فراهم آورد که تنازع بیحاصلی بود که رهیافتی جز به هم خوردن تمرکز مدیریت عرصه فرهنگ نداشت و نشان دهنده سقف نگاه مدیریت فرهنگ و هنر بود؛ سقفی که اگر به افق میان مدت بسته میشد (در این شرایط توقع افق بلند مدت داشتن از این تیم مدیریتی رویاپروری است) روانی بهتر چرخه فرهنگ و هنر را شامل میشد و صد افسوس که مدیران همه هم و غم خود را صرف اموری میکنند که حاصلی برای ما ندارد و اثر ماندگاری از آن مشاهده نمیشود.
اکنون معاونت سینمایی بهشدت در حال تلاش است با چند صنفی که از خانه سینما جدا شده، مجمع عمومی برگزار کرده و هیات مدیره جدیدی از آن بیرون آورده اند، خانه سینما2 را به رسمیت بشناسد اما کدام خانه سینما را؛ خانه سینمایی که بیست و اندی از صنوف آن زیر لوای چتر معاونت سینمایی این دوره نیامدهاند و صنوف خود را به هر قیمتی سرپا نگه داشتهاند و حاضر نیستند در این قصه حضور یابند یا خانه سینمایی که معاونت سینمایی دم از آن میزند و میخواهد با چند صنف نهچندان مهم و شقوق مختلف تهیهکنندگان سینما تشکیل دهد؟
به نظر میرسد این تلاشهای شتابزده در میان مدت و طولانیمدت هیچ نصیبی برای سینمای ایران ندارد و صدالبته شاید به لحاظ روانی تیم فعلی معاونت سینمایی را برای تاسیس خانه سینمای شماره2 راضی کند اما وقتی بیشتر صنوف سینما در خانه سینمای واقعی جمع شدهاند و حاضر نیستند در چنین اجتماعی حضور یابند این تشکل شتابزده ره به کدامین سوی خواهد برد؟ و چه نتیجهای از تشکیل این تشکل نصیب تیم فعلی معاونت سینمایی میشود؟ این تلاشهای سراسیمه نتیجهای جز این نداشت که زمان خواندن غزل خداحافظی فرارسیده است و معاونت سینمایی را مجبور ساخته در این واپسین روزها با اقداماتی اینچنین خود را برنده این تنازع جلوه دهد؛ تنازعی که حاصلی جز به حاشیه رفتن رفتار معاونت سینمایی نداشت و فرمان هدایت سینما را از کنترل معاون سینمایی خارج ساخت... باید صبر کرد و آن هنگام به قضاوت نشست.... مطمئنا تیم بعدی میانه خوشی با اهالی سینما خواهد داشت.