یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۲:۲۰
۰ نفر

کامران محمدی: نوشتن فرایند لذت‌بخشی است، اما شاید به همین میزان، دشوار هم باشد.

سه ‌‌‌
رودررویی با کلمات، رودررویی با ماهی تازه‌ای است که نگه‌داری‌اش به اندازه صید، مهارت می‌خواهد. صید کلمات، از دنیای مبهم و ناشناخته‌ای که در آن به دم زدن و رفت و آمد در لابه‌لای جریان‌های سرد و گرم مشغولند، کاری نفس‌گیر است و پس از آن، چنان لغزنده و سر به هوا که با اندکی درنگ، با حرکتی ناگهانی، به دنیای بی‌انتهایی که به سختی از آن بیرون آمده بود، به سادگی باز می‌گردد...

دو
نوشتن فرایند لذت‌بخشی است، اما شاید به همین میزان، ناقص هم باشد، چرا که کلمات تنها وقتی وجود می‌یابند که خوانده شوند. قلم که روی کاغذ می‌آید، برای مخاطب است و بی‌نگاه مخاطب، چیزی جز ماهی‌های گریزنده که برخاک پوک تقلا می‌کنند، از نوک خودکار، بیرون نمی‌ریزد.

بنابراین، هر متن به تعداد چشم‌هایی که نگاهش می‌کنند وجود دارد و شدت وجود کتاب، با حجم مخاطب، رابطه مستقیم می‌یابد. به این ترتیب، شمارگان یک کتاب، از مسئله‌ای کمی، به یک پدیده کیفی تغییر ماهیت داده و وجود یا نبود، ناقص یا کامل بودن کتاب را تعیین می‌کند.

یک
نوشتن علاوه بر صیادی، نواختن شیپور است و نویسندگان، شیپورنوازان چیره‌دست یا ناشی که نوای سازشان گاهی چنان گوش‌نواز است که می‌پنداری شیپور هم سازی است و گاه، چنان گوش‌خراش که بیشتر به نعره‌ای از سر درد شباهت می‌یابد.

اما صیادی که ماهی لغزنده از دستانش به سادگی می‌گریزد، نوازنده خوبی نیز نخواهد بود؛ چرا که به دست گرفتن شیپور، ساده‌تر از پیش‌بینی حرکات ماهی دربند نیست.

حرکت
نوشتن، بدون توجه به مخاطب، اما، انگار، نواختن از سر گشاد شیپور است. تقلایی محکوم به شکست، بی‌صدا و نفس‌گیر. ماهی گرفتن از شوره‌زار شاید.

کد خبر 22461

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز