این اولین ناوگروه ارتش جمهوری اسلامی ایران اعزامی به کشور روسیه متشکل از ناو موشکانداز پیکان به فرماندهی ناخدا سوم عرشه لطیفی و ناو موشک انداز جوشن به فرماندهی ناخدا سوم عرشه علی فیضبخش و فرمانده ناو گروه صلح و دوستی ناخدایکم عرشه ستاد محمد حسن آذر پیکان بود. آنچه در ادامه می آید گزارشی است از اتفاقاتی که در این سفر ده روزه رخ داد.
از بندر انزلی که راه افتادیم، انگار سوار هواپیما شده بودیم؛ تجربه سفر با کشتی را برای ما که برای اولین بار درونش بودیم با آنچه تصورش را می کردیم، متفاوت بود. احساس تهو ع و دریازدگی که قبل از سفر درباره آن حرفهایی شنیده بودیم، در طول زمان رسیدن تا بندر آستاراخان به سراغمان نیامد.
طول کشید تا خودمان را با آب و هوای ناوشکن تطبیق دهیم، در طول آن سه روز همه سوراخ و سنبه هایش را شناختیم . چیزی کوچکتر از ناوشکن جماران ولی در ساختاری مشابه آن با امکانات نظامی اش.
مقصدمان بندر آستراخان روسیه بود. این شهر بندری را که با استانهای گیلان ،مازندران،گلستان ،خراسان رضوی،آذربایجان شرقی و هرمزگان همکاریهای تجاری ،اقتصادی و فرهنگی دارد،به عنوان دروازه ورود روسیه به خزر میشناسند.
آستاراخان ماکت کوچک بندر انزلی
یکی از استانهای جنوبی روسیه است که ناوگان نیروی دریایی این کشور در آن مستقر است.آب و هوایش مثل بندر انزلی خودمان است.
شهر آستاراخان مرکز استان آستراخان روسیه است و از سال ۱۹۴۳ میلادی مرکز اداری منطقه آستراخان به شمار میرود.نام این شهر را در متون قدیمی فارسی به صورت هَشتَرخان، حاجیطرخان و حاجیترخان هم نوشتهاند.
حاجی تَرخان نام اصلی این شهر است و هنوز هم مسلمانان این منطقه نام شهر را حاج طرخان میدانند و در نوشتهها وگفته هایشان به همین نام یاد میکنند.
اکثر اهالی بومی این ناحیه مسلمان و شافعی مذهب هستند، شیعیان آذربایجانی نیز جمعیت زیادی از این منطقه را تشکیل میدهند. تنها مسجد شیعیان در روسیه در شهر حاجیترخان قرار دارد.
استان آستراخان 6 شهر ، 11 منطقه ، 12 روستای بزرگ و بیش از 400 روستای کوچک دارد. در این استان یک میلیون و 14 هزار نفر زندگی می کنند و خود شهر آستراخان با 520 هزار نفر جمعیت مرکز این استان است.
آستاراخان در اروپا به عنوان شهر بزرگ صنعتی معروف است. نرسیدن جنگ جهانی دوم به این شهر موجب شد بناهای قدیمی این شهر حفظ شود و این استان به همین خاطر سالهاست که محل غیررسمی استراحت سران این کشور است.با رسیدن به مقصد، مراسم استقبال رسمی برگزار می شود. خبرنگاران محلی با دوربین هایشان به مراسم آمدند و مردم عادی به تشویق شان. سرود دو کشور نواخته شد و بعد طرف روس با شاخه های گل از ایرانی ها استقبال کرد.
مترجم می گفت یکی از استقبال کنندگان به او گفته «ایرانیها آدم هایی شجاع هستند.» استاندار آستاراخان هم میگفت که مردم شهر هم از سفر ایرانی ها خیلی خوشحال اند.
در آستاراخان60 درصد مردم روس،14 درصد قزاق،7درصد آذربایجانی، 7 درصد تاتار و 9 درصد ملیت های دیگر اند. حرفهای استاندار تعارف دیپلماتیک بود یا عقیده قلبی نمی دانیم، اما حضور مردم در مراسم استقبال به نوعی تائید حرفهای او بود.غالب بودن روس ها در این شهر موجب شد زبان رسمی و اصلی مردم روسی باشد، اما درصد قابل ملاحظه ای از مردم هم به زبان آذری آشنایی داشتند.
نا آشنایی روس ها با زبان انگلیسی
همانند فرانسوی ها تعصب روسها به حفظ فرهنگ خود و ذهنیت های منفی که به آمریکا دارند باعث شده علاقه ای به یادگیری زبان انگلیسی نداشته باشند و حتی کلمات اولیه و پیش پا افتاده انگلیس را نیز نشناسند و راه ارتباط ما با آنها مترجم باشد. اولین مهمانی ما در کنسولگری ایران در این شهر که از سال 79 دوباره بازگشایی شده است، برگزار شد. روس ها بعد از مراسم شام شروع به تعریف از ایرانی ها کردند و از اینکه ما با ناوهای ساخت خودمان به کشورشان سفر کرده بودیم تعجب کرده بودند.. چون این دو ناوشکن ایرانی زمان جنگ تحمیلی صدمه دیده بود و کسی به راه اندازی مجددش امیدی نداشت. اما نیروی دریایی ناوشکن پیکان را سال 82 و ناوشکن جوشن را نیروی دریایی سال 85 بازسازی کردند.بندر آستاراخان در فصل تابستان شرایط آب و هوایی بسیار خوبی دارد .
رودخانه ولگا و ناوگروه ایرانی
خوشبخانه در ابتدای رود ولگا لنگرگاهی برای کشتیهای ورودی قرار دارد که به نوبت با هماهنگی بندر و اعزام پایلوت ( نماینده اداره بندر کشور میزبان که به مسیر عبور کشتی میهمان تا محل پهلوگیری آشنا بوده و کشتی میهمان را راهنمایی میکند) در اسکلههای بندر پهلوگیری مینمایند.
قیمت های گران اجناس
قیمت کالاها و خدمات در این استان تفاوت چندانی با ایران ندارد وبرخی از کالاها نیز گرانتر است. یک آب معدنی را 3 هزار تومان خریدیم. کاپشن و چکمه هم با قیمت های داخلی تفاوت چندانی نداشت و البته گران قیمت تر بود.
سوغاتی معروف و قدیمی روسها نوعی عروسک چوبی است که لایه لایه در داخل همدیگر قرار می گیرند، لیکن پالتوهای چرم و کلاه و دیگر انواع صنایع دستی به اشکال مختلف از سوغاتیهای این استان بشمار میروند.
آستراخان کنونی را شاید بتوان با دوران طلایی شهر خرمشهر یا وضع کنونی بندر امام خمینی یکی کرد. اهمیت استراتژیک خرمشهر به دلیل ارتباطش با عراق آن را به بندری مهم تبدیل کرد و این عروس جنوب ایران خیلی زود مورد هجوم دولتهای مختلف قرار گرفت.
آستاراخان از مغول تا پتر کبیر
آستاراخان هم وضعیتی مشابه خرمشهر دارد؛ شهری که سابقه اش به دوران مغول می رسد که نوادگان چنگیز خان تصمیم می گیرند آن را در نزدیکی شهر اتل (اتیل) بنا کنند، ولی بعد ها با فرمان امیرتیمور گورکانی( تیمور لنگ) با خاک یکسان شد.
سال 1544 میلادی آسترخان به تصرف روسها درآمد. روسها نخست ، خاندرویشعلی را به عنوان دستنشانده خود در این ناحیه قرار دادند. 11سال بعد هم در ۱۵۵۶میلادی شهر آستراخان ضمیمه خاک روسیه شد.شهر امروزی آستراخان پس از جنگ ارتش ایوان چهارم که روس ها او را با لقب ایوان مخوف می شناسند، در همان سال تاسیس شد.
دو سال بعد هم که خاننشین های آستراخان به مسکو پیوستند شهر حاجی ترخان از ساحل راست به ساحل چپ رودخانه ولگا نقل مکان کرد و اسم جدیدش شد آستراخان.
در قرن ۱۸ با کمک تحولات پتر اول، اقتصاد و بازرگانی شهر توسعه یافت و مرکز بازرگانی شد. از آن پس بود که تاجرهای انگلیسی، فرانسوی، و هلندی اجازه یافتند تا از طریق آستراخان راه ترانزیت را باز کنند.
پتر بزرگ که او را مشهور ترین تزار روس می خوانند آستراخان را تبدیل به مرکز نظامی برای حملاتش به ایران کرد و بعد رشت، گیلان را تصرف کرد.
رسم عجیب مردم بندر
همچون سفر به خلیج عدن، بچه های ناو پیکان و جوشن گعده های شبانه داشتند.هر روز دریک قسمت ناو مثل آسایشگاهها، روی عرشه و یا پاشنه ناو بچه ها جمع می شدند و خاطراتشان را با بقیه شریک می شدند. خاطراتی که برخی هایش جرقه هایی برای یک فیلمنامه خوب بود.
یکی از عجیب ترین عادتهای مردم بندر این بود که در روز هم چراغ ماشین هایشان را روشن می گذاشتند و انجام ندادن این کار مساوی با جریمه شدنشان بود.فلسفه اش هم به این باز می گشت که خود روس ها می گفتند این کار برای تمرین در وضعیت مه آلود و بارندگی است.
قشنگ ترین صدا برای مرد روس
یکی دیگر از مهناویان (همان گروهبان خودمان) تعریف می کرد موقع نماز بغل اسکله شروع به اذان گفتن کردم. مردمی که کنار بندر بودند، با موبایل هایشان تصویر می گرفتند. بعدها یکی از همان مردم که اذان گفتن مرا ضبط کرده بود، بعدا گوشی موبایل خود را به من نشان داد و گفت: «این قشنگترین صدایی بود که شنیدهام.»
موقع نماز جماعت هم تعداد زیادی ازمردم درکنار اسکله جمع می شدند و تماشا میکردند که مناسک مذهبی ایرانی ها چطور انجام می شود.
بهترین یادگاری ایرانی ها
یکی دیگر هم می گفت وقتی یک روز به همراه دوستانم برای خرید به داخل شهر رفته بودیم یکی از فروشندگان که متوجه شده بود ما ایرانی هستیم از من یک یادگاری خواست و من یک اسکناس500 تومانی را به او دادم. او اسکناس را گرفت و مثل بچه ای که یک عیدی به او داده باشند، خوشحال شد. بعد به مترجم همراه ما گفته بود. «خیلی دوست داشتم عکس رهبر شما (امام خمینی) را داشته باشم و این برای من بهترین یادگاری است.»
دریازدگی که بالاخره آمد
بعد از 4 روز اقامت در بندر به سمت ایران حرکت کردیم.در طول مسیر برگشت از روسیه، هوا بهشدت طوفانی، همراه با بارش شدید باران، شد و باعث شد ما و برخی از کارکنان ناو بخاطر امواج شدید، دریا زده شدیم. مهمترین مساله در دریازدگی این است که تو دیگر نمی توانی چیزی بخوری. تیم پزشکی قرص هایی را که برای دریازدگی داشت، به نفرات می داد. سیب زمینی پخته هم تنها غذایی است که دریا زده ها می توانند بخورند.
با وجود این شرایط سخت، کارکنان باغیرت و مقتدر هر کدام در محلهای مربوطه عهدهدار مسئولیت خود بودند و در هنگام تبادل پایلوت همان نماینده کشور روسیه که به مسیر آشنا بود و مارا تا خروجی رودخانه ولگا همراهی کرد.
به بندر انزلی که رسیدیم لبخند های روی لب ، خستگی های سفر را کم می کرد . خانواده های کارکنان به استقبال شوهرانشان آمده بودند . خنده های بچه های قدو نیم قدی که به آغوش پدرانشان می رفتند، آدم را ذوق زده می کرد. یک خوشحالی درونی برایت به وجود می آورد. وقتی می دیدی بچه ها چقدر از بازگشت پدرشان خوشحالند.
منبع: روابط عمومی نیروی دریایی ارتش