چندی است صفحه حوادث روزنامهها را اخبار هولناک حوادث و جنایت عشقی، خانوادگی یا جنسی اشغال کرده است.
از جنایات بیجههای مرودشتی و قتل خاموش زنان و دختران توسط شوهران و نامزدان و پدران و برادران گرفته تا انتقام زنان ازمردان با کارد آشپزخانه یا شربت سمی.نکته قابل توجه در این میان آن است که علیرغم رشد و گستردگی این جنایات شاهد توضیح جامعی از سوی مقامات مسوول نیستیم.
دلیل سکوت و بیتوجهی به روند فزاینده رشد خشونت جنسی چیست؟این جنایات ریشه در ویژگیهای فردی و روانشناختی عاملین و قربانیان دارد یا به زمینهها، علل و عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برمیگردد.مقاله زیر در یک بررسی مقدماتی به این موضوعات پرداخته است.
امید می رود با جلب نظر و توجه کارشناسان بویژه آسیبشناسان و جامعهشناسان کشور ابعاد مختلف این مسئله به صورتی عمیق تحلیل شده و به اتخاذ تصمیمی عاجل از سوی دستگاههای مسئول بینجامد.
خبرهای نگرانکننده
در اخبار صفحه حوادث روزنامهها، تقریباً همه روزه مطالبی درباره انواع حوادثی که میتوان آنها را «جنایتهای جنسی» نامید، چاپ میشوند. اگر صدا و سیما به دلیل محدودیتهای خاص خود نمیتواند به این گونه اخبار بپردازد. اما مردم از طریق روزنامه، مطالبی را میخوانند که گاهی حتی تصورشان غیرممکن به نظر میرسد.
رواج پدیدههایی مانند: همسرکشی، تجاوز جنسی گروهی، اخاذی جنسی، قتل برای دفاع از ناموس، فریب دادن دختران و زنان، تجاوز به کودکان و امثال آن، که بعضاً ابعاد و تنوع آنها هم بیشتر میشود، برای جامعه ما عجیب و گاهی شوکآور است. ارائه تحلیلهای اجتماعی و حقوقی در کنار اخبار این گونه حوادث که در بعضی از روزنامهها رایج است به عنوان اقدامی حداقلی،کاری مطلوب است اما کافی نیست.
وجه خطرناک و تهدیدکننده این گونه حوادث، آثار تخریبی آنها بر روی مردم است. کسانی که اخبار و حواشی مربوط به این جنایتها را میخوانند، ضمن برداشتها و تحلیلهای شخصی که بیشترشان واقعبینانه نیست، برای خود و اطرافیان احساس خطر میکنند. اما نگرانکنندهتر از این موضوع، مسئله برخورد با جنایتهای جنسی به منظور جلوگیری از دامنه آنهاست. تکرار این جنایتها و وقوع حوادث مشابه، مردم را بیشتر نگران میکند و بر جو بیاعتمادی میافزاید.
آیا صرف تذکرات امنیتی و احتیاطی برای مردم کافی است؟ آیا افزایش دامنه جنایتهای جنسی، حساسیتهایی جدی در متولیان ایجاد کرده است؟ آیا متوجه آثار تخریبی اخبار این حوادث بر بهداشت روانی جامعه هستیم؟
تنوع جنایتها
نکته بسیار عجیب و قابل توجه در دهه اخیر، تنوع جنایتهای جنسی است. حداقل بعضی از پدیدهها به شکلی که امروز دیده میشوند قبلاً رواج نداشتهاند، از جمله:
همسرکشی،تجاوزهای گروهی، اخاذی جنسی، فریبکاری ، تجاوز به کودکان و ...
در طیف جنایتهای جنسی میتوان به موارد کم و بیش رایج دیگری نیز اشاره کرد که شاید بیان همه آنها چندان به صلاح نباشد. شناخت، طبقهبندی، بررسی روشها و ابزارها، تحلیل علل و عوامل و بسیاری دیگر از مسائل درباره جنایتهای جنسی نیاز به مطالعات و پژوهشهایی ضروری و جامع دارد.
کاستیهای آماری
آن چه در روزنامهها و مجلات در مورد این جنایتها میآید به نظر نمیرسد که همه ماجرا باشد. یکی از کاستیهای نظام اجتماعی ما، نقص نظام اطلاعاتی و آماری است. درباره این دسته از جنایتهای یاد شده، بنا به دلایلی این گونه کاستیها بیشتر است:
1 - بسیاری از مردم از ترس آبرو و حیثیتشان از بیان حوادث اجتناب میکنند. در باره این دسته از جنایتهای یاد شده زیادی دیده شده که وقتی موضوع افشا میشود به تدریج تعداد شاکیان پرونده افزایش مییابد. به عبارت سادهتر، خیلیها دوست ندارند با بیان آنچه بر سرشان آمده است نفر اولی باشند که یک جنایت جنسی را افشا میکنند.
2 - بعضی از اتفاقات که ماهیت درون گروهی دارند در محدوده خانواده باقی میمانند و به بیرون درز نمیکنند.
3 - با وجود حوادثی که برای کودکان رخ میدهد هنوز شاهد یک طرح و اقدام بنیانی نیستیم.
4 - تمرکزی بر روی این گونه آمار از طرف نهادهای متولی در کشور ما وجود ندارد و یا به دلایلی، واقعیتها به صورت کامل بیان نمیشوند.
در هر حال و بهطور معمول، پای مسایلی به روزنامهها و صفحات حوادث کشیده میشود که یا قتلی در میان بوده و دامنه موضوع گسترده باشد؛ و گرنه بسیاری از رویدادها دیده نمیشوند. هدف از بیان این نکته، بزرگنمایی مسایل نیست، هدف اصلی این است که به ضرورت اتخاذ تدابیر پیشگیرانه و مقابلهای به صورتی جدی، منسجم و مستمر توجه شود. به نظر میآید هنوز برای متولیان نظام اجتماعی، زنگ خطر جدی به صدا در نیامده است و با تحلیلهایی مبتنی بر آسیبشناسی اجتماعی، دامنه موضوع بسیار محدود تلقی میشود.
اقدامات قضایی
ورود به این حیطه چندان در تخصص نگارنده نیست اما یادآوری جایگاه اقدامات قضایی در پیشگیری و مقابله با این جنایتها ضروری مینماید. در موارد زیادی، حساسیت نهادهای قضایی زمانی تحریک میشود که مسئله به اوج خود رسیده و التهاب و نگرانی جامعه را فرا میگیرد. اینجاست که اقدامات ضربتی و موضعی آغاز میشوند.
در نگرشی چند عاملی و تحلیلی تعاملی از جنایتهای جنسی، باید جایگاه و نقش همه عوامل تأثیرگذار در پیشگیری و مقابله، با هم در نظر گرفته شوند. بعد از وقوع چنین جنایتی ، نگاهها متوجه مراجع قضایی میشوند و این مراجع برای پاسخگویی به انتظارات و توقعات مردم، به اقداماتی سریع و ضربتی دست میزنند.
تحلیل فرهنگی
اعتقاد جدی دارم که باید با تحلیلی فرهنگی به بررسی جنایتهای جنسی پرداخت زمینههای چندی این نگرش را تقویت میکنند:
1 - نگاه رایج در بررسی پدیدههای مربوط به جنایتهای جنسی، تحلیل بر مبنای آسیبشناسی اجتماعی است، اما این نگاه با دشواریهایی مواجه است. اگر بخواهیم که با هر نوع تحلیلی اعم از مذهبی، روانشناختی، جامعهشناختی و غیره به بررسی عوامل بنیادی و عمقی جنایتهای جنسی بپردازیم، باید بپذیریم که همه این گونه حوادث صرفاً حاصل هوسهای زودگذر و موقتی عدهای خاص نیست.
محدودیتهای نظام اجتماعی ما در پرداختن به مسایل جنسی از یک طرف، و موانع اقتصادی و اجتماعی ازدواج از طرف دیگر، نقشی بسیار مهم در بروز مشکلات و انحرافات جنسی دارند.
نظام اجتماعی ما علیرغم آن که شاهد گستردگی و تنوع درروشها و ابزارهای آشنایی نسل امروز با مسایل جنسی است تنها به رفتارهای مقابلهای موضعی روی میآورد و به تحلیل بنیادها نمیپردازد. در موارد فراوانی، دانش جنسی نوجوانان و جوانان بیش از والدین است اما هم فرزندان و هم والدین، هر کدام به نوعی و به دلایلی از پذیرش علمی این واقعیت طفره میروند؛ به عبارتی، میدانیم در اطراف ما چه میگذرد اما نمیخواهیم بگوییم و طبق عرف سنتی، پنهانکاری را ترجیح میدهیم.
تحلیل بنیادها و ریشههای جنایتهای جنسی، از این منظر اهمیت فوقالعادهای دارد: اولاً شاید متوجه ضرورتهای تغییر رویه در مسایل جنسی بشویم، و ثانیاً شاید به تسهیل شرایط ازدواج، به عنوان مسئلهای استراتژیک نگاه کرده و در این باره جدیتر عمل کنیم.
2 - بسیاری از انحرافات و جنایات از آنجا شروع میشوند که افراد تعریف درست و مشخصی از رفتار و ارتباط جنسی ندارند؛ اهمیت این موضوع در پدیدههایی مانند فریب و اخاذی جنسی بیشتر است. ناشیگری و ضعف در شناخت چارچوبها و نرمها موجب میشود بسیاری از ارتباطهایی که در ابتدا ساده و عادی تلقی میشوند به نقاط بحرانی و تهدیدزا برسند.
3 - با نگرشی چند عاملی، اگر نخواهیم که انحرافات و جنایات جنسی را فقط به ضعفهای اخلاقی، هوسرانی و این گونه مسایل خلاصه کنیم، باید به نقش عواملی چون فقر مالی، بیقیدی اجتماعی، جسارت در انجام جرم، کاستیهای جدی در سبکهای زندگی و غیره نیز توجه داشته باشیم. در تحلیلهای عمیقتر، میتوان به بررسی ارتباط این گونه حوادث با فلسفه زندگی، باورها و ارزشها هم پرداخت.
4 - جایگاه مذهب در زندگی مردم ایران، ضرورت استفاده از تحلیلهای فرهنگی را قوت میبخشد. شاید در فرهنگهای دیگر قبح و زشتی این گونه جنایتها از زاویههای دیگری باشد اما در فرهنگ ما، غلبه نگرش مذهبی در زندگی مردم به موضوع جنایتهای جنسی ابعاد فرهنگی میبخشد.
در فرهنگ ما، مفاهیمی چون ناموس، آبرو، حریم، شرف، خانواده و امثال آن، بسیار مقدس و با ارزشمند است و تصور این که افرادی به خود اجازه میدهند با زیر پا گذاشتن ارزشها به دیگران تعدی کنند بسیار دشوار به نظر میرسد.
انفعال فرهنگی
اگر با تحلیل فرهنگی به بررسی ابعاد جنایتهای جنسی بپردازیم باید نگرانی خود را نیز از انفعال فرهنگی در برابر این پدیدهها اعلام نماییم. حساسیتهایی در سطوح مختلف، از مسئولان گرفته تا مردم، در قبال جنایتهای جنسی وجود دارد اما این حساسیتها کمتر متوجه بنیادهای فرهنگی موضوع است و هر کدام به شاخههایی جزیی و محدود از آن میپردازند.
تعجبآور به نظر میرسد که علیرغم تهدید جدی جامعه از طرف جانیان جنسی و گستردگی ابعاد و تنوع این جنایتها، هنوز عزم و ارادهای جدی در نظام فرهنگی برای پیشگیری و مقابله به وجود نیامده است. انگار فجایعی مانند خفاش شب و بیجه کافی نبودهاند و یا خدای نکرده منتظر حوادثی مشابه هستیم تا از انفعال موجود خارج شویم.
آیا عقلانی و منطقی است که همه چیز را به برخوردهای انتظامی و قضایی محدود کنیم؟ چرا حساسیتهای اجتماعی فقط بر ایدز و اعتیاد متمرکز است؟ چرا موضوع و دیدگاه شفافی در باره نقش مسایل جنسی در شخصیت انسان نداریم؟ و چرا تنها حوزه مجاز در مباحث مربوط به مسایل جنسی، ازدواج است و تکلیف مسایل دیگر با دیدگاهی واقعبینانه روشن نمیشود؟
سکوت و انفعال فرهنگی در قبال مسایل جنسی، برای انسانهایی که در جامعه زندگی میکنند و در سطوح مختلف، مشکلات متفاوتی را ایجاد میکند که انحرافات و جنایتهای جنسی نمونههایی از این مشکلات هستند.
رفتارهای جنسی، فقط رفتاری فردی محسوب نمیشوند و ریشه در فرهنگ و ارزشهای جامعه دارند، بیتوجهی، ابهام و انفعال در مورد مبانی فرهنگی رفتارهای جنسی موجب آشفتگی، تکثر هویتی و سردرگمی افراد خواهد شد. این وضعیت، طیف گستردهای از مشکلات شامل اختلالات روانی تا انحرافات و جنایتهای جنسی را به وجود خواهد آورد.