اکنون نیاز اساسی ما، جامهعمل پوشاندن به دانستههای ملی و بینالمللی در امر حفاظت است و دیگر هیچ تأخیری قابلقبول نیست.مدیریت تنوعزیستی (گونههای گیاهی و جانوری، بومسازگان و ژنها)، یک حفاظت میانرشتهای است. بهعبارت دیگر، حفاظت، یک امر پیچیده است که نیاز به درنظر گرفتن عوامل بسیار و همچنین توجه به روابط بین آنها دارد. امروزه محیطزیست کشورمان با چالشهای بسیار ویرانگری روبهرو است که برشمردن همه آنها خارج از حوصله این نوشتار است ولی میتوان به موارد مهمی اشاره کرد که عبارتند از: کمبود شدید نیرو، ابزار و منابع مالی، مناطق قانونا حفاظتشده ولی عملا بدون حفاظت، فقدان شاخصهای تنوع زیستی ملی و فرایندهای نظارت هدف محور و نهایتا مشارکت محدود مردم و تضادها و درگیریها بین مردم و همچنین سایر ارگانها با محیطزیست.
متأسفانه عدماطلاعرسانی، سوءمدیریت، عدمنظارت و بازخوانی عملکرد زیستمحیطی سازمانها و همچنین عدماستقبال از سازمانهای مردمنهاد، بر شدت این چالشها افزوده است. تخریب محیطزیست بهقدری زیادشده و ازحد هشدار گذشته که نارضایتی نهتنها کارشناسان بلکه مسئولین و مردم عادی را هم سبب شده است. خشکشدن دریاچه ارومیه و بسیاری از تالابها و رودخانههای کشور، ریزگردها، آلودگی هوا و آب و خاک بهویژه در کلانشهرها، کاهش سطح جنگلها، فرسایش خاک، خالیشدن سفرههای آب زیرزمینی و صدها مورد دیگر گواهی بر این ادعاست. مدیریت کنونی مسائل زیستمحیطی که یک سیستم مدیریتی از بالا به پایین است، شوربختانه باعث شده که دولتها بیتوجه و بدون هیچ احساس نیازی به محیطزیست عمل و از آن بهعنوان چرخ پنجم توسعه استفاده کنند.
این چالشها و تداوم آنها، توجه ما را به نیاز روزافزونی به نام آشتی فعالیتهای حفاظت با خواستههای مردم و سایر ذینفعها جلب میکند. اما سؤال اینجاست که چطور میتوان این تفاوت خواستهها را در جهت بهبود حفاظت، تشویق و یکپارچه کرد؟ رویکرد مشارکت میتواند پاسخ مناسبی به این سؤال باشد که خوشبختانه نمونههای جهانی موفق آن، کم نیستند. هرچند رویکردهای مشارکت در تجربههای سایر کشورها، متنوع و دارای اسامی مختلفی هستند اما مشارکت فعال شهروندان در روند حفاظت، مولفه اصلی همه آنهاست.
در سراسر جهان، گرایش از سیستم متمرکز سنتی به سیستم مشارکتی برای مدیریت تنوعزیستی، بهوضوح در دهههای اخیر دیده شده است. تجربههای جهانی نشان داده است که وقتی مردم در امر حفاظت سهیم شوند، میتوانند حافظان بهتری باشند و در بهبود وضعیت هم کارآمدتر عمل کنند. در ایران نیز چنین طرحهای موفقی، هرچند به تعداد اندک، تجربه شدهاند. طرح نجات و احیای لاکپشت پوزهعقابی در تالابهای حسنلو و سیراگولی از این نمونههاست.رویکردهای مشارکتی، دربردارنده پروژههای حفاظت و توسعه منطبق بر طبیعت هستند. لازم به ذکر است که تخریب محیطزیست، خط قرمز توسعه پایدار است. پس اگر توسعهای به تخریب طبیعت و محیطزیست میانجامد، بیانگر آن است که بهسرعت به سمت ناپایداری در حال حرکت است.
بههر حال، این رویکردها، برای ترغیب جوامع محلی و حمایت از نوآوریها در استراتژیهای مدیریت تنوعزیستی طراحی شدهاند. برای جذب سرمایه و اجرای پروژههای درآمدزا در امر حفاظت هم میتوان در ۳ سطح منطقهای (هزینه ورودی، اعانه، تبلیغات)، ملی (مالیات، جریمهها، پولهای هدیه شده، مشوقها) و بینالمللی (هدایای سازمانها و افراد، وامهای انجمنها) به بررسی شرایط پرداخت. در نتیجه، سازمانهای متولی طبیعت (سازمان محیطزیست و سازمان جنگلها و مراتع) باید به طرحریزی برای مشارکت و تشویق جوامع محلی، تشکلهای زیستمحیطی و سایر ذینفعها بپردازند. دولت همچنین باید با اطلاعرسانی، آموزش، تشویق اکوتوریسم، حمایت و تشویق کسبوکارهای سبز و محلی و توسعه کشاورزی و دامپروری صنعتی، به مشارکت و توسعه روستاها، فعالانه کمک کند.
* کارشناس محیط زیست