زهرا خدایی: یک کارشناس روسیه و اوراسیا می‌گوید: مادامی که پوتین در کرملین است، آمریکا برای حل و فصل مسئلۀ خود با مسکو باید به این کشور امتیازات لازم را بدهد.

karami

تاریخ در مقاطع مختلفی رویارویی دو قدرت سنتی نظام بین‌الملل را به خود دیده است؛ جنگ سرد اوج تقابل ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق که در نهایت با فروپاشی نظام کمونیستی پایان گرفت، هرچند خاتمه‌ای بر این دشمنی نبود، اما گویی گذشت زمان تنها شکل خصومت‌ها را تغییر داده و ماهیت مسئله همان است که بود؛ نزاع بر سر قدرت و دخالت در حوزه‌های نفوذ.

دیروز دخالت ابرقدرت‌ها در حیات‌ خلوت‌های یکدیگر و حمایت از جنگ‌های چریکی و جنبش‌های انقلابی رویارویی‌ها را شکل می‌داد و امروز با پیشرفت تکنولوژی و گسترش ابعاد جنگ‌ نرم، اسنودن‌ها و آسانژها، دو قدرت نظام بین‌الملل را در مقابل یکدیگر قرار داده‌اند. ماجرای افشای اطلاعات محرمانۀ آژانس امنیت ملی آمریکا از سوی ادوارد اسنودن آمریکایی و پناهنده شدن وی به روسیه اگرچه روابط میان طرفین را به بدترین سطح رساند؛ اما تاریخ حکایت از آن دارد که این اولین بار نیست که کرملین و کاخ سفید اینگونه بر یکدیگر خشم می‌گیرند. پرسش اما اینجاست که این سطح تعارضات به تشدید بیشتر تنش‌ها منجر خواهد شد؟ هم‌اکنون دست برتر را کدامیک از قدرت‌ها دارند؟ و اگر قرار بر امتیاز دادن باشد کدامیک باید باج بیشتری بدهد؟

دکتر جهانگیر کرمی، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و کارشناس روسیه و اوراسیا در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین به این سوالات پاسخ داده است که در ادامه می‌خوانید:

  • به نظر می‌رسد فضای سرد میان دو قدرت جهانی با تشدید اختلافات به دوران گذشته بازگشته است. در ابتدا پیرامون ریشه‌های تاریخی رقابت میان آمریکا و روسیه برایمان بگویید.

تیرگی روابط آمریکا و روسیه موضوعی است که به نوعی ریشه در تاریخ یکی دو سدۀ اخیر دارد؛ در واقع از زمانی که آمریکا از سالهای 1860 و 70 به بعد یعنی در اواخر قرن 19 به تدریج مسیر تبدیل شدن به یک قدرت برتر جهانی و یا هژمونیک را می‌پیمود، به تدریج وارد معادلات اروپایی شد. در جنگ جهانی اول و دوم در قرن بیستم امریکا با قدرت نظامی وارد معادلات اروپا شد. از قضا روسیه هم نیز چنین مسیری را با قدری تفاوت پیموده است؛ به این معنا که روسیه از اوایل قرن نوزدهم و بعد از جنگ‌های ناپلئون وارد معادلات اروپا شد و توانست همراه اتریش و پروس یکی از سه محور محافظه‌کاری موسوم به اتحاد مقدس در اروپا را پایه‌ریزی و در مقابل امواج آزادی‌خواهانۀ انقلاب فرانسه مقاومت و برای نیم قرن نظام‌های پادشاهی سنتی و مبتنی بر مسسیحیت اروپایی را حفظ کنند. روسیۀ اروپایی بعدها در قرن بیستم به اشکال دیگری در معادلات اروپا به ویژه جنگ جهانی دوم حضور یافت. همچنین در جریان انقلاب 1917 کمونیستی به تدریج روسیه و آمریکا در ابتدا در مسائل اروپایی و سپس در مسائل جهانی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. ریشه‌های این رویارویی به قدرت گرایی، امپراطوری‌گرایی و گسترش‌گرایی در واشنگتن و مسکو بازمی‌گردد. چالش ایدئولوژیک بخش دیگری از منازعه میان طرفین است؛ بدین معنا که آمریکا حامل و حامی ایدئولوژی لیبرالیستی و روسیه نیز حامل و حامی سوسیالیستی قرار گرفت؛ به عبارتی ویلسونیسم در مقابل لنینیسم که در جنگ جهانی اول شاهد آن بودیم. بعد از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد از سال 1945 تا 1991 شاهد بودیم که قریب به 4 تا 5 دهه این دو قدرت به عنوان ابرقدرت‌های جهانی در سطح جهان با هم مقابله و مبارزه و در عین حال معامله، توافق، همکاری و مذاکره می‌کردند. در کنار این رقابت‌جویی و اجتناب‌ناپذیری جنگ بین نظام سوسیالیستی و سرمایه‌داری نوعی همزیستی مسالمت آمیز نیز بین آنها وجود داشت. به عبارتی جنگ بین دو ابرقدرت، نفی و جنگ‌های نیابتی در مناطق جهان سومی و منازعات موجود در آن ادامه یافت. در حقیقت می توان ادعا کرد که ریشه اصلی رقابت دو کشور را اندیشمندی چون الکسی دوتوکویل فرانسوی دو سده قبل پیش بینی کرده بود و این دعوا و رقابت نیز از ابتدا بر سر اروپا بود.

  • شکل این رقابت و رویارویی پس از فروپاشی شوروی تغییری نکرد؟

بعد از فروپاشی شوروی موجی در روسیه برای همکاری و همگرایی با آمریکا ایجاد شد اما غیر از تحقیر، تخریب و واکنش منفی از سوی آمریکا ندید. از این رو شاهد بودیم که در روسیه با تکیه بر هویت ملی روسی، اندیشه‌های بومی روسی، عظمت‌خواهی و میل به احیاء امپراطوری روسیه، پوتین آمد و شرایطی را ایجاد کرد که در آن بار دیگر روسیه در مقابل آمریکا قرار گرفت اما با مختصات و شرایط جدیدی که متفاوت از گذشته بود؛ ولی همچنان برخی از مولفه‌های تاریخی از قرن نوزدهم و بیستم در این رقابت‌جویی وجود دارد.

  • مهمترین زمینه‌های تضاد میان دو قدرت در عصر حاضر چیست؟

مهمترین اختلافات در سطح بین المللی در چند موضوع مهم بین المللی خود را به شدت نشان می‌دهد که بدین شرح است: گسترش سپر موشکی از سوی آمریکا و ناتو، گسترش ناتو، جنگ و بحران در خاورمیانه به ویژه سوریه، مسائل دوجانبه و داخلی دو کشور از جمله مباحث حقوق بشری، رسانه‌ها، سازمان‌های غیردولتی و مردم نهاد، قوانین در دو کشور(که در برخی موارد قوانینی را علیه یکدیگر تصویب کردند) و در نهایت مسئله‌ای که عمق اختلافات میان طرفین را مشخص می‌کند، ماجرای پناهندگی ادوارد اسنودن به روسیه و دادن اقامت یکساله به اوست.

  • به سوریه اشاره کردید؛ با توجه به سفر بندربن سلطان و پیشنهاد وی به روسها آیا می‌توان گفت این احتمال هست که روسها تخم‌مرغ‌هایشان را در سبد عربستان و آمریکا بگذارند؟

در مورد سوریه و سفر بندربن سلطان شرایط هم اکنون در سوریه و در منطقه خاورمیانه به نفع دولت روسیه است. از 3 سال پیش که تحولات خاورمیانه شروع شد روسیه در حال تضعیف بود و موضع انفعالی در قبال تحولات داشت؛ در حالیکه شرایط فعلی نشان می‌دهد که موضع روسیه منطقی‌تر بوده است؛ از این جهت که آمریکایی‌ها که از تحولات خاورمیانه استقبال کرده و سعی کردند سوار بر موج شوند و آن را به خدمت گیرند در این دو سه سال اخیر شاهد نتیجۀ بدتری بودند و حملاتی علیه سفارت‌خانه‌های آمریکا در منطقه رخ داد. ترس و بیم آمریکایی‌ها از ترور اتباع و دیپلمات‌هایشان در منطقه که هر از گاهی منجر به بسته شدن سفارت‌خانه‌های آمریکا می‌شود، همچنین آنچه که آمریکایی‌ها طی یک دهۀ اخیر به عنوان مبارزه با تروریسم طراحی کرده بودند در حال حاضر در بدترین وضعیت وجود دارد؛ همۀ نیروهایی که به عنوان گروههای تروریستی شناخته می‌شوند، عقبه‌های فکری و اقتصادی آنها در منطقه تقویت شده است؛ آمریکایی‌ها حتی به همکاری با آنها روی آورده‌اند. در واقع، سرانجامی که بهار عربی پیدا کرده است در بسیاری از کشورها اعم از یمن، تونس،لیبی، مصر به نتیجه‌ای نرسیده و وضعیت اسفبارتر شده است. در واقع شرایط این کشورها نشان می‌دهد که پیش‌بینی آمریکایی‌ها درست از آب درنیامده است و وضعیت منطقه نسبتاً نگران‌کننده‌ای است. در مورد سوریه نیز شاهدیم تلاشی که دولت روسیه در حمایت از سوریه انجام داد، این تلاش موثر بوده است. از سویی این سیاست برای ثبات منطقه‌ای نیز بهتر بوده است. چون اگر سوریه سقوط می‌کرد شرایط منطقه خیلی بدتر از این می‌شد. نیروهایی که در مقابل دولت سوریه قرار دارند نیروهای تروریستی و افراطی و برهم زنندۀ نظم امنیتی و منطقه‌ای هستند که به هیچ عنوان نمی‌توان روی آنها حسابی باز کرد؛ لذا وضعیت سوریه در حال حاضر وضعیت بدی نیست.

  • بنابراین محاسبۀ سعودی از چه زاویه‌ای قابل بررسی است؟

اینکه عربستان مایل است با روسیه به توافق برسد و با دادن امتیازاتی به دولت روسیه از مخالفت این کشور با سقوط بشار اسد خودداری کند این نشان می‌دهد که سعودی‌ها تحلیل درستی از وضعیت تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ندارند و نمی‌دانند که اگر حتی دولت سوریه همین فردا سقوط کند فردای آن روز در عربستان، قطر و ترکیه چه اتفاقی خواهد افتاد. از طرفی نمی‌دانند که این مسئله چقدر برای روسیه مهم است و روسها حاضر نیستند بابت یکسری مشوق‌های اقتصادی منافع ژئواستراتژیک خود در منطقه و در داخل کشورشان را به خطر بیندازند. لذا این موضوع نشان‌دهندۀ اینست که عربستان خیلی با بازی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آشنا نیست و فکر می‌کنند همه چیز با پول حل می‌شود کمااینکه در مورد مصر نیز این اشتباه را کردند و هم اکنون نیز در حال ادامۀ همان بازی هستند و تصور می‌کنند که با پول می‌شود نظامیان را به قدرت بازگرداند.

  • آیا می‌توان گفت سطح تعارضات میان دو قدرت از حد مشخصی فراتر نمی‌رود، همانگونه که تاریخ نیز آن را ثابت کرده است؟

بله، هرچند سطحی از کدورت‌ها و اختلافات میان دو قدرت وجود دارد همزمان مذاکرات میان طرفین در جریان است. مثلاً در هفتۀ جاری مذاکراتی میان وزرای دفاع و خارجۀ روسیه و آمریکا انجام شد و یا مذاکرات و نشست‌هایی که قرار است در روزهای بعدی و یا ماههای آینده میان دو کشور در حوزۀ داخلی و بین‌المللی(از جمله گروه8) برگزار شود، مصداق بارز همین مسئله است. جالب‌تر اینست به رغم اینکه روسها ناتو را تهدید امنیتی-نظامی برای خود می‌دانند و نگران اقدامات وی در قالب گسترش جغرافیایی، قلمروی مأموریتی و حوزه‌های موضوعی مشمول اقدامات ناتو هستند، اما همزمان مانور نظامی مشترک میان روسیه و ناتو برگزار می‌شود و شورای مشترکی نیز وجود دارد که اقدامات مشترکی علیه تروریسم برای موقعیت‌های اضطراری با هم هماهنگ می‌کنند. این مسئله نشان می‌دهد آنچه میان دو قدرت وجود دارد، مجموعه‌ای از تعارضات و همکاری‌ها به صورت توأمان است و در واقع هیچیک نه توان آن را دارند که دیگری را از عرصه بیرون و حذف کند و نه می‌تواند به راحتی دیگری را بپذیرد. امکان رسیدن به توافق در موضوعات خاص هم وجود دارد؛ مثلاً در مورد افغانستان دو کشور با هم همکاری کردند و بعد از این نیز این همکاری‌ها را افزایش می‌دهند. در مورد کره شمالی نیز شاهدیم که دو طرف موضع نسبتاً مشترکی دارند و با هم همکاری می‌کنند. در سایر موضوعات از جمله بحران سوریه و پروندۀ هسته‌ای ایران و ... این رقابت‌ها جدی است.

  • ظاهراً این بار سطح خصومت به اندازه‌ای شدید بود که ملاقات مهم روسای جمهور لغو شد؛ اینطور نیست؟

آنچه صبغۀ اصلی روابط روسیه و آمریکا را شکل می‌دهد بیشتر تعارضات و رقابت‌هاست؛ بدین معنا که رقابت‌ها در حال حاضر بیش از همکاری‌هاست. به این دلیل که آن رقابت‌ها برای روسیه بسیار حیاتی و راهبردی است. از سویی موضوع سپر موشکی و ناتو و به ویژه سوریه به عنوان فعال‌ترین مسئله در روابط دو کشور همچنان اهمیت دارد.موضوع اسنودن نیز عاملی شده تا تعارضات میان دو کشور و حتی عصبانیت‌ها و واکنش‌ها عصبی میان دو طرف به خصوص طرف آمریکایی به شکل جدی بروز کند. در دو دهۀ گذشته شاهد لغو ملاقات‌هایی میان دو طرف بوده‌ایم از جمله لغو دیدار آقای پریماکوف و کلینتون در سال 1999 بعد از بحران کوزوو ولی بعد از دو دهه این دومین موردی است که یک ملاقات پیش بینی شده لغو می‌شود. این نشان‌دهندۀ عصبانیت آمریکاست چون اسنودن به عنوان یک ابزار و امتیازی در دست روسیه است و از آن در راستای بدنام کردن آمریکا و ضربه به اعتماد این کشور در سطح جهانی حتی در نزد دوستان آمریکا استفاده می‌کند. در حال حاضر این مسئله نشان می‌دهد که سطح تعارض خیلی جدی‌تر از گذشته شده است.

  • ظاهراً یکی از موضوعات مورد بحث(در دیدار لغوشدۀ) میان آمریکا و روسیه، روی کارآمدن حسن روحانی و سیاست‌های دو طرف بوده است. این فرضیه همواره در میان طیفی از نخبگان سیاسی ایران شنیده می‌شد که روسها همواره مانع نزدیکی ایران و آمریکا هستند. سیاست دولت یازدهم در برخورد با شرق و غرب چیست؟

روابط میان ایران و روسیه بعد از تحولات 3 سال اخیر منطقه، روابط پایداری است به ویژه در دورۀ پوتین و کنار رفتن مدودیف این روابط به خصوص در موضوع سوریه تقویت شده است و حتی معنا و مفهوم عینی و مشخص پیدا کرده است. در آینده نیز در مورد افغانستان نیز تقویت خواهد شد، چون منافع ایران و روسیه در مسائل مربوط به افغانستان(اعم از امنیت و عدم سرایت ناامنی در این کشور به همسایگان و...) خیلی به هم نزدیک است.
همکاری‌ها میان دو کشور در دولت یازدهم تقویت خواهد شد. حتی اگر دولت جدید آقای روحانی بتواند مذاکرات با غرب پیش ببرد و بتواند موضوع پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را وارد مدارهای منطقی و قانونی کند و از فشار غرب بر جمهوری اسلامی بکاهد. این مسئله موجب نمی‌شود که روابط ایران و روسیه کاهش پیدا کند و ما می‌بینیم که از طرف روسها تمایلی برای گسترش این روابط مشاهده شده است؛ پیشنهاداتی دربارۀ مذاکره با ایران، ملاقات‌ها و از جمله ملاقاتی که در سپتامبر میان آقای روحانی و پوتین و ... سطح روابط را تقویت خواهد کرد.

  • آیندۀ روابط روسیه و آمریکا را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ آیا سطح تنش در میان کوتاه مدت و میان مدت ادامه می‌یابد؟

پاسخ به این سوال را در چند محور می‌توان داد: روابط آمریکا و روسیه در مسیر افزایش تنش و تعارض قرار دارد. روسها خیلی نگران افزایش تنش نیستد، چون احساس می‌کنند وضعیت بهتری دارند؛ چه در مسائل منطقه‌ای و چه در مسائل بین‌المللی، روسیه توانسته است از فضای بین المللی بی اعتمادی به آمریکا که پس از موضوع اسنودن ایجاد شده، ضربه‌ای به آمریکا بزند و آمریکایی‌ها را در وضعیت نامناسبی قرار دهد. حس برنده بودن در طرف آمریکایی در معادلات خاورمیانه وجود ندارد و چنانچه نیروهای ناتو از افغانستان خارج شوند آنوقت طبیعتاً روسیه از طریق همکاری با ایران و همچنین سازمان‌های حاضر در منطقه (از جمله سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاری شانگهای) نقش مهمی در مسائل افغانستان پیدا خواهد کرد. در مجموع نمی‌توان گفت که آیندۀ روابط آمریکا و روسیه آیندۀ خیلی خوش بینانه‌ای باشد چون اختلافات رو به افزایش است اما تعارضات به معنای ایجاد جنگ سرد جدید و یا حادثۀ بین‌المللی نخواهد بود چون دو طرف همزمان در حال مذاکره با یکدیگر هستند و تلاش می‌کنند اختلافات موجود را حل و فصل کنند. هرچند مادامی که پوتین در کرملین است، طبیعتآً آمریکایی‌ها برای حل و فصل مسئلۀ خود با مسکو باید به این کشور امتیازات لازم را بدهند.

کد خبر 227127
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز