«28 هفته بعد» که توسط خوآن کارلوس فرسنادیلو کارگردانی شد، فیلمی است که در عین روایت داستانی پرتعلیق در ژانر وحشت، مایهای انتقادی نیز در آن به چشم میخورد.
فیلم «28 هفته بعد» دنبالهای بر فیلم موفق «28 روز بعد» است که چهار سال پس از موفقیت فیلم اصلی در نقاط مختلف جهان، اخیراً به اکران در آمده است.
دنی بویل کارگردان فیلم اصلی و آلکس گارلند فیلمنامهنویس آن، این بار به عنوان تهیهکنندگان اجرایی بر روند ساخت فیلم نظارت داشتند و خوآن کارلوس فرسنادیلو سازنده این دنباله است.
داستان فیلم جدید شش ماه پس از نابودی ویروس کشندهای که در انگلستان شیوع یافته بود، آغاز میشود. اکنون ارتش آمریکا بر این باور است که نبرد علیه این ویروس پایان یافته و ویروس ریشه کن شده و میتوان بازسازی انگلستان را آغاز کرد اما با بازگشت آوارگان به انگلستان، مشخص میشود که این ویروس از بین نرفته و مجدداً قربانیانی میگیرد.
دیوید تامسون منتقد روزنامه واشنگتن پست در تحلیل درباره فیلم، آن را اثری همراه با کنایههای سیاسی خوانده است.
فیلم «28 هفته بعد» در نگاه نخست فیلمی علمی- تخیلی و البته در ژانر وحشت است؛ فیلمی مملو از تصاویر آزاردهنده و زامبیهایی که کلههایشان همچون هندوانههایی روی شیشه درها از هم میپاشد. اما این فیلم سوررئال به واقع ما را به زمان دیگری سوق میدهد، به زمان حال و واقعیتهایی که اکنون در جهان شاهد آن هستیم.
چهطور میتوان این واقعیتها را کتمان کرد وقتی شرایط شهری تحت اشغال نیروهای آمریکایی را شاهدیم و میبینیم که نیروهای صلیب سرخ دائماً در حال رفت و آمد و کمک به مردم هستند، دوربینهای مداربسته روی پشتبامها نصب شده و تکتیراندازها دائماً از مردم همچون دشمنان قسم خورده مراقبت میکنند و هر از چند گاهی شهروندان وحشت زده به این سو و آن سو میدوند.
شاید این مجلات به خودی خود شرح برنامه ویژه شبکه سی.ان.ان از عراق و یا سکانسی از فیلم «بغداد؛ جنگ خیابانی» باشد، اما اینها در واقع شرح تصاویری از فیلم 28 هفته بعد است. همانطور که علاقهمندان فیلم به خاطر دارند در قسمت نخست یک ویروس کشنده موجب تلف شدن بخش عظیمی از جمعیت انگلستان میشود و عده معدودی میتوانند از این بیماری نجات یابند و در نهایت جزیره بریتانیا بهطور کامل قرنطینه میشود.
اما در قسمت دوم شاهد آن هستیم که انگلستان اکنون از شر آن ویروس کشنده «آزاد» شده و ارتش آمریکا که عامل اصلی عملیات «نظامی» برای «آزادی» کشور بوده، اکنون کنترل اوضاع را در دست دارد و «منطقه امن سبز» (Green zone) در لندن به وجود آورده است.
فیلم علاوه بر جنبههای درخشان سینمایی، دارای داستانی است که میتواند بخش هوشیار هر علاقهمند متفاوتپسندی را به کار بیندازد اما همه تماشاگران هوشمند فیلم در نهایت میپذیرند آنچه فیلم 28 هفته بعد را آزاردهندهتر از فیلمهای مشابهش در سالهای اخیر کرده است، آشنا بودن تماشاگر با این ویروس کشنده است.
نشانههای ابتلا به این ویروس- سرخ شدن چشمها و پاره شدن گلو و خونریزی شدید- تنها سمبلی از وحشتی است که اکنون مردم پنج قاره دنیا از بابت گسترش تروریسم احساس میکنند. در شرایطی که ما شاهد کشته شدن افراد در کشورهایی چون عراق، لبنان و... هستیم، این حقیقت را نیز مد نظر خواهیم داشت که این وقایع ماحصل اقدامات افرادی است که با بهرهگیری از آخرین تکنولوژی تسلیحاتی، بخشهایی از دنیا را به آتش میکشند.
توتال فیلم هم در شماره می2007 خود گزارشی را به روند تولید «28 هفته بعد» اختصاص داده است. در این گزارش آمده است:
اندرو مکدونالد تهیه کننده فیلم در مورد این دنباله میگوید، موفقیت فیلم اول برای ما غیرمنتظره بود و فیلم فروش خوبی در جهان و بهویژه در آمریکا داشت. این موفقیت موقعیتی را برای ما بوجود آورد که به فکر ساخت دنبالهای بیافتیم و بار دیگر علاقهمندان فیلم را راضی کنیم.
اما پیدا کردن داستانی که بتواند به خوبی داستان آلکس گارلند باشد، مشکل به نظر میرسید.تصمیمگیریها برای این دنباله بسیار دشوار بود. آیا داستان در آینده رخ میداد یا این که باید به بررسی سوابق ویروس میپرداختند؟ مک دونالد ادامه میدهد: آلکس ایدههای متعددی در این زمینه داشت و در نهایت ما در مورد ایده لغو قرنطینه در انگلستان و بازگشت آوارگان به کشور توافق کردیم. این که چگونه جمعیت انگلستان به کمتر از پنج هزار نفر میرسد و چه بر سر نجاتیافتگان میآید، سؤالاتی بود که در این داستان به آنها پاسخ داده میشد.
روان جانی که فیلمهایی چون حملهگاز و آخرین راهحل را نوشته بود، نسخه اول فیلمنامه را نوشت و پس از آن تهیهکنندگان در پی کارگردان جوانی بودند که بتواند نگاه تازهای را به داستان داشته باشد. دنی بویل در این زمینه میگوید: ما در جستوجوی فیلمسازی بودیم که بتواند کار متفاوتی را در فیلم تازه انجام دهد، لندن بخش بزرگی از فیلم اول را تشکیل میداد و این بار شاید یک کارگردان خارجی میتوانست تعبیر تازهای از لندن ارائه دهد.
بویل پس از تماشای فیلم تریلر «بیعیب و نقص» از خوآن کارلوس فرسنادیلو که اولین فیلم بلند او محسوب میشد به اندرو مکدونالد توصیه کرد که او را برای کارگردانی فیلم 28 هفته بعد مدنظر داشته باشد. مکدونالد و گارلند نیز پس از تماشای فیلم «بیعیب و نقص» قانع شدند که او کارگردان مورد نظر آنهاست.
فرسنادیلو که خود یکی از علاقهمندان فیلم 28 روز بعد بود، خیلی زود پیشنهاد مکدونالد را پذیرفت. او در مورد پذیرش این پیشنهاد میگوید: این فرصت غیرقابل باوری برایم بود ولی در عین حال پیشنهادی هراسآور محسوب میشد چرا که باید دنبالهای برای یک فیلم موفق میساختم و ایدههای تازهای را ارائه میدادم که مورد قبول علاقهمندان فیلم اول باشد.
فرسنادیلو به همراه لوپز لادین فیلمنامهای را براساس ایده، روان جانی نوشتند. لادین در مورد فیلمنامه میگوید: تمرکز داستان بر یک خانواده ایده خوبی بود ولی این مشکل وجود داشت که داستان بایستی از چهار نقطه نظر مختلف ارائه میشد.
ما حدود یک سال روی فیلمنامه کار کردیم و به فیلمنامهای رسیدیم که از هر نظر مورد تاییدمان بود ولی در مورد نظر مثبت تهیهکنندگان تردید داشتیم.
اما آنها خیلی زود نگرانیهای ما را از بین بردند و کار را تایید کردند.با تکمیل شدن فیلمنامه، روند انتخاب بازیگر آغاز شد. چالش اصلی در این زمینه پیدا کردن اعضای خانواده محوری در فیلمنامه بود.
تهیهکنندهها برای نقش «دان» (پدر خانواده) در جستوجوی فردی بودند که ستاره نباشد بلکه بتواند به کودکان فیلم در ایفای هر چه بهتر نقششان کمک کند.
آنها رابرت کارلایل اسکاتلندی را برای این نقش انتخاب کردند که قبلاً در فیلمهای ساحل و Train spotting با دنی بویل همکاری داشت.
کارلایل در مورد حضورش در این فیلم میگوید: من از علاقهمندان قسمت اول بودم و تا حدی نگران حضورم در این دنباله شده بودم چون فیلم اول خیلی خوب بود ولی وقتی فیلمنامه را خواندم، متوجه شدم که میتوانم امیدوار باشم که حتی فیلمی به خوبی قسمت اول را در انتها ببینیم.برای نقش مادر، فرسنادیلو، کاترین مککورماک هنرپیشه ایرلندی را انتخاب کرد که قبلا در فیلم شجاع دل بازی خوبی داشت.
مک کورماک برخلاف کارلایل فیلم 28 روز بعد را ندیده بود و چندان سابقهای در ژانر وحشت نداشت ولی فیلم «بیعیب و نقص» فرسنادیلو را دیده بود و علاقهمند شده بود که با این کارگردان جوان اسپانیایی همکاری کند.
پس از تکمیل شدن تیم بازیگری، دنی بویل و اندرو مکدونالد تصمیم گرفتند حدالامکان از تیم فنی قسمت اول برای فیلم استفاده کنند و از این رو جان مورفی (آهنگساز)، کریس گیل (مسئول جلوههای ویژه) و کلیف والاس (مسئول گریم) از فیلم نخست بار دیگر در کنار فرسنادیلو قرار گرفتند که در ساخت دنباله پرماجرای 28 هفته بعد همکاری داشته باشند.