حتی در این عصر اینترنت و انبوه افراد حرفهای و آماتور "دروغیاب" (fact checkers) که احتمال آشکار نشدن دروغها را خیلی کم میکند، برخی از سیاستمداران کوچکترین تلاشی برای عمل کردن به آن توصیه مشهور "صداقت همیشه بهترین سیاست است"، نمیکنند.
اما چرا عدهای از سیاستمداران معتقدند میتوانند دروغ بگویند، هنگامی که دروغهایشان به این سادگی افشا میشود؟
این شش دلیل؛ توضیحدهنده عمل آنهاست:
1- بسیاری از سیاستمداران خودشیفتهاند. گرچه پژوهشهای محدودی بر روی سیاستمداران انجام شده است، درک این رابطه چندان سخت نیست. افراد خودشیفته متکبر و خودبزرگبین هستند، خودشان را افرادی ویژه تصور میکنند، نیاز به تحسین مفرط دارند، حق به جانب و استثمارگر هستند. این مجموعه خصوصیات باعث میشود افراد خودشیفته خود را حتی در مواردی که محق نیستند، محق بدانند، و فکر کنند آنقدر زیرک هستند که هیچوقت مشتشان باز نمیشود.
2- سیاستمدارن میدانند که پیروانشان حرفهایشان را حتی در مواجهه با شواهد انکارناپذیر مخالف، باور خواهند کرد. سیاستمداران و پیروانشان در یک "اتاق پژواک" قرار دارند که همه افراد تلویزیونهای خبری مشابهی را تماشا میکنند، به گفتگوهای رادیویی مشابهی گوش میدهند، روزنامههای و وبسایتهای مشابهی را میخوانند، و با افراد همعقیدهشان معاشرت دارند. غشایی نفوذناپذیر در اطراف این افراد وجود دارد که مانع از ورود اطلاعات مخالف میشود. محتوای این دروغها معمولا طرفداران دوآتشه سیاستمداران آنقدر خوشایند است که جایی برای تامل بر آنها باقی نمیگذارد.
3- افراد نمیخواهند حقیقت را بشنوند. به قول معروف حقیقت تلخ است و افراد نمیخواهند چیزهایی را بشنوند که شیوه زندگی و عقایدشان را مورد تهدید قرار دهد، یا باعث شود احساس آسودگیشان را از دست بدهند. قطعا برای سیاستمداران راحتتر است که به مردم چیزهایی را بگویند که باعث احساس آسودگیشان شود. چرا باید سیاستمداران پیامآور اخبار بد باشند (و احتمال رای دادن مردم به خودشان راه کاهش دهند)، در حالیکه میتوانند داستانهایی با پایان خوش (که همه خواستار آن هستند) برایشان بگویند و پیروز میدان باشند.
4- اینترنت هرگز فراموش نمیکند. یکی از پیامدهای ناخواسته وجود اینترنت این است که اطلاعات، حقیقی یا دروغ، برای همیشه باقی میمانند، و احتمال دارد باور به آنها حتی با وجود شواهد نقضکننده تداوم پیدا کند. برای مثال پژوهشها نشان دادهاند که مردم با احتمال بیشتری شایعات بیپایه درباره یک نامزد سیاسی را که با او مخالفند، هنگامی که در ایمیلها و وبلاگها انتشار مییابد، باور میکنند.
5- سوگیریهای شناختی. پژوهشگران نشان دادهاند که ذهن انسان به شگردهای شناختی بسیاری متوسل میشود تا به فرد کمک کند تا کارآمدتر باشد، سردرگمی و اضطرابش کاهش یابد، و زندگی را ساده و پیوسته نگهدارد؛ از جمله، "سوگیری تایید" که شامل گرایش به جستجو برای اطلاعاتی است که برداشتهای از پیشپذیرفته ما را تایید میکنند؛ "بازتاب زملوایز" که باعث گرایش به انکار اطلاعاتی میشود که نظرات ریشهدار فرد را به چالش میکشند؛ و "اثر اطمینان بیش از حد" که شامل اعتماد ناموجه به آگاهیهای خودمان است.
6- اگر دروغی به اندازه کافی تکرار شود، حقیقت پنداشته میشود. درک اینکه چرا افراد چیزی را که مرتبا میشنوند، باور میکنند، خیلی سخت نیست. انتظار مردم ثابت شدن نادرستی سخن دروغ و کنارگذاشته شدن آن است. اما اگر انتشار آن دروغ ادامه پیدا کند، مردم شاید گمان کنند حقیقتی در آن وجود دارد.
بنابراین سیاستمداران، به این شش دلیل بالا، دروغ میگویند زیرا نسبت هزینه/سود برای دروغ گفتن به نفع آنهاست.
سیاستمداران چنین محاسبه هزینه/سودی را در هنگامی که یک گفتار مخرب را خلق میکنند یا به آن روی میآورند، هنگام حمله به رقیب، یا هنگام پاسخ دادن به ادعاهای غیرقابلدفاع بر ضد خودشان را هم انجام میدهند.
به این ترتیب به نظر میرسد سیاستمداران هنگامی که دروغ میگویند، از کار خود آگاه باشند. آنها هنگامی دروغ میگویند که معتقد باشند عدم صداقت درباره موضوعی بهترین سیاست برای انتخابشدنشان است.
منبع: Psychology Today