او دعوت دوچرخه را برای پرسش و پاسخ با سه نوجوان شاعر دوچرخهای پذیرفت و صحبتهایش را اینطور شروع کرد: «من مثل شما از کودکی و نوجوانی شعر نمیگفتم و با اینکه آن را دوست داشتم، اما اولین شعرهایم را در سن 20 سالگی گفتم و کمکم سرودن برایم جدی شد...» در اینجا گزیدهی سؤال و جوابهای سه عضو تیم شعر هفتهنامهی دوچرخه (سیده زینب حسینی، مهتاب دهقان و زهرا نورانی) را با این شاعرمیخوانید.
زهرا نورانی، 16 ساله با اشاره به مشکل نوجوانان در پیداکردن ایده برای سرودن پرسید: «آدم چهطور میتواند ایدهی تازه برای شعرش پیدا کند؟»
دستاران: مقدمهی پیداکردن سوژهی تازه، یافتن نگاه شخصی به دنیای اطراف است؛ اگر موفق شدید نگاهی متفاوت از بقیه به دنیای اطرافتان داشته باشید، آنوقت هر چیزی میتواند وارد شعرتان شود.
سؤال دوم زهرا، انتقادی به بعضی از شعرهای «دلفینها...» بود: «بعضی از شعرهای این کتاب مثل شعر سکوت، کشف شاعرانهی خاصی ندارند:
«پشت میز مینشینم
به روبهرو خیره میشوم
صندلی لبخند نمیزند
حرف نمیزند».
دستاران: البته من هم ادعا ندارم که در همهی شعرهایم کشف تازهای ارائه کردهام، اما بخشی از قضاوت دربارهی هر شعر میتواند سلیقهای باشد. «تیاس الیوت» [شاعر امریکایی] در جایی میگوید: «شعر، توضیح احساسات نیست، پنهانکردن احساسات است». من هم در شعری که به آن اشاره کردید، سعی کردهام چنین کاری بکنم.
مهتاب دهقان، 18 ساله با اشاره به نقش اسم کتاب در جذب مخاطب پرسید: «دلفینها در خوابهایم شنا میکنند؛ چرا این اسم را روی مجموعهشعرتان گذاشتید؟»
دستاران: این سطر را از یکی از شعرهایم برداشتم و بهعنوان اسم کتاب انتخاب کردم؛ روزی که آن شعر را گفتم، با خودم فکر کردم این جمله میتواند عنوان کتابم باشد. راستش من از دلفینها خیلی خوشم میآید و هر چندوقت یکبار هم خبر جالبی دربارهشان میخوانم یا میشنوم. بازیگوشی، مهربانی و ظاهر دلفینها برایم جالب است و از نظر حسی هم یکجور احساس نزدیکی به آنها میکنم.
سیده زینب حسینی، 18 ساله از شاعری که امسال اولین کتابش را منتشر کرده، میپرسد: «یک شاعر چهوقت میتواند شعرهایش را بهصورت کتاب چاپ کند؟»
دستاران: اگر یاد بگیری که از خودت و بعضی از نوشتههایت بگذری، با گذشت زمان به این نتیجه میرسی که همهی شعرهایت در حدی نیستند که در کتاب چاپ شوند. در عینحال اگر به خودت زمان بدهی، کتاب اولت اثر قویتری از آب درمیآید. و در نهایت خوب است قبل از چاپ کتاب، شعرهایمان را به چند کارشناس شعر نشان بدهیم و اگر نظرشان مثبت بود، دست به اینکار بزنیم.
سؤال دیگر زینب دربارهی محدود بودن حسها در شعرهای یک کتاب است: «این که بیشتر شعرهای کتابتان دربارهی حسهایی مثل تنهایی، دلتنگی، غم و ناامیدی است، آن را تکبُعدی نمیکند؟»
و جواب گرفت که «البته شعر فقط محدود به احساسات نیست، ولی شاعر موقع سرودن نمیتواند احساساتش را تنظیم کند و بهنسبتِ تجربههای زندگی، بعضی از حسها در شعرش پررنگتر میشود؛ ضمن اینکه فکر میکنم تقریباً همهی ما آدمهای غمگینی هستیم.»
سه شعر از کتاب
دلفینها در خوابهایم شنا میکنند:
قطارها
قطارها فقط مسافر جابهجا نمیکنند
دلهایی را با خود میبرند و
میآورند
چشمهایی را به انتظار میگذارند و
از انتظار درمیآورند
گاهی هم از ریل خارج میشوند
و همهچیز را با خود میبرند
یکییکی
روزها که میروند
یکی یکی
برگها که میافتند
یکی یکی
باز منم
یکی
یکی
من و گنجشکها
گنجشکها
از جیک جیک خسته نمیشوند
من
از دوستداشتن تو
عکسها: شایان سپهر