گویی از یوم اول تقدیر این سرزمین بود که تبدیل به مأمن و مأوای شیعیان شود؛ شهری که پس از آن تبدیل به دانشگاه شیعه نیز شد و علم را فیضگونه به دیگر بلاد کشانید. چه بسیار محدثان و مفسران و فقیهان و مورخان و دانشمندان نامآور که از این وادی سلام برخاستند و سبب گسترش علم در بلاد شدند و بستر انتقال دانش مهجور اهلبیت علیهمالسلام را فراهم آوردند. هر چند پس از آن، دوران فترتی از راه رسید که سبب شد قم چندی از این نقشآفرینی دور بماند اما تقدیر که بهوضوح تاریخ قم نشانگر آن است این خصلت ذاتی را بدان بازگردانید. خصلتی که یادآور تقدیر مستقیم الهی در ایجاد سرزمینی است که ساکنانش از روز نخست عشق به خاندان رسول خدا(ص) را نشانه بارز خویش میشناختند و هر کار میکردند تا علوم این خاندان به ارث بیبدیل تاریخ مبدل شود. این همه اما نشان از شهری بیبدیل نیز دارد که تاریخ، خدمات ساکنانش را نهتنها در انتقال علم که در پدیدآوردن انقلاب اسلامی یعنی ترجمان عملی فقه اهلبیت علیهمالسلام، به رهبری فرزندی از فرزندان برومندش یعنی حضرت امامخمینی(قدسسره) هیچگاه از یاد نخواهد برد. در این جستار میکوشیم تا به مناسبت سالروز ولادت امیره قم حضرت فاطمهمعصومه سلاماللهعلیها در اول ذیقعده سال 173 هجری، مقداری در تاریخ قم غور کنیم و صدفهای آن را به حد وسع بیرون کشیم.
قم را اشعریون کوفه به شهر مبدل کردند و به آبادانی آن همت گماشتند؛ چه، پیش از آن شهر به شمار نمیرفت و در تاریخ بدین نام معروف و مشهور نبود. نخست عبدالله و احوص و عبدالرحمن و اسحاق و نعیم- فرزندان سعد بن مالک اشعری- بدان وارد شدند؛ چنانکه در کتاب تاریخ قم حسنبنمحمدبنحسن قمی متوفای 378ه. ق از معاصران شیخ صدوق آمده است. پس از ایشان اما، سعد پدر ایشان وارد قم شد. و این بنا بر تاریخ مزبور در سال 94هجری روی داده است. ظاهرا سعد مقداری زمین و خانه در کوفه داشته و با فروش آنها ثروتی مناسب برای ایجاد شهری جدید فراهم آورده تا مسکنی برای خاندان تبعیدی و اهل دانش خویش به دور از خطر بنا کند. چنانکه یعقوبی در تاریخ خویش اشاره کرده است، او املاک خود در کوفه را به 50 هزار مثقال طلا فروخته است اما چنانکه از فحوا بلکه از نصوص کتب تاریخی بر میآید علت اصلی مهاجرت ایشان ظلمی بوده است که در اواخر دهه90 قرن نخست هجری از سوی عمال بنیامیه بر ایشان میرفته است؛ امری که سبب شده تا ایشان سرزمین پدری خویش یعنی کوفه را وانهاده و شهری جدید برای سکونت بنا کنند. یعقوبی میگوید پیش از هجرت اشاعره کوفه، قم از 2 بخش که توسط رودخانهای پرآب از یکدیگر جدا میشد تشکیل شده بود. بخشی که امروز حرم مطهر حضرت معصومه (س) قرار دارد را کمندان مینامیدند که مجموعهای از چندین روستای کوچک بود و بخش دیگر را منیجان. این دو بخش اما به واسطه پلهایی که بر فراز رودخانه ساخته شده بود با یکدیگر در ارتباط بودند. اشاعره کوفه با گسترش کمندان بهتدریج نام آن را نیز معرب کردند و به قم تغییر دادند؛ شهری آباد که به نقل از یعقوبی خراج آن به 450هزار درهم در سال میرسید. پس از اشاعره تعدادی از مذحجیان که ایشان نیز از شیعیان بودند و پس از حادثه کربلا بسیار از دولت اموی آسیب دیده بودند بدان شهر درآمدند و سپس نوبت به دیگران رسید.
قم اما به دایرهالمعارف معجمالبلدان یاقوت حموی نیز راه یافته است. یاقوت در اواخر جلد چهارم از دایرهالمعارف جغرافیایی خویش بدان اشاره کرده و بر داستان مورخان پیش از خویش صحه گذارده است. او قم را شهری اسلامی میداند که سابقهای پیش از اسلام نداشته. او طلحهبناحوص اشعری را نخستین کسی میداند که دست به آبادانی این شهر برده. ظاهرا یاقوت بازدیدی نیز از قم داشته است؛ چه آنکه از آبهای شیرین و خنک آن سخن میگوید که در زمین چون آن یافت نشود. یاقوت سپس به اهالی قم در روزگار نخستین اشاره میکند و تمام ایشان را از شیعیان امامی برمیشمرد. او اما بهعلت هجرت اشاعره کوفه نیز اشاره میکند. بنابر نقل وی در سال83 هجری، عبدالرحمنبنمحمدبن اشعثبن قیس که امیر سیستان از جانب حجاج بن یوسف ثقفی بود ضد او خروج کرد. در لشکر او 17نفر از علمای تابعی عراق حضور داشتند که ازجمله ایشان فرزندان سعد بن مالک اشعری بودند که ذکر ایشان رفت. و چون لشکر عبدالرحمن از حجاج شکست خورد او به کابل گریخت و فرزندان سعد به قم آمدند. شاید گزارش یعقوبی که ورود پدر یعنی سعد را چند روز بعد گزارش میکند به این جهت تکمیل گزارش یاقوت به شمار رود. در حقیقت پدر با ملحق شدن به فرزندان خواسته تا از مجازات حجاج بگریزد.
در گزارش حموی اما نکته دقیقی وجود دارد که غفلت از آن روا نیست. براساس این نوشته قدیمی تمامی کسانی که قدم به این سرزمین نهادهاند از علمای تابعی شیعی بودهاند؛ یعنی از سویی صحابیان رسول خدا(ص) را درک کرده بودند و از سوی دیگر دل در گروی تعالیم ائمهاطهار (ع) داشتند که در آن عصر بهدست امام زینالعابدین علیبنحسین(ع) منتشر میشد. از این روست که قم از روز نخست پرچمدار گسترش مذهب اهلبیت (ع) شد و از این حیث در میان تمامی شهرهای اسلامی نمونه و الگو بوده و هست. حتی نجف که یکی دیگر از معاهد انتشار تعالیم شیعی است در قرن پنجم هجری و با کوچ اجباری شیخ طائفه محمدبنحسن طوسی از بغداد به این عنوان معروف شد.
اما قم از همان قرن نخست بدین صفت معروف بود تا آنجا که تمام مورخان این شهر را یکپارچه شیعی شمردهاند. ازجمله این مورخان که شهرت فراگیری نیز دارد میتوان به ابناثیر صاحب الکامل فی التاریخ اشاره کرد. او در اوایل جلد دوم کتاب خویش مینویسد: پس از آنکه آلاشعر که از مسلمانان معروف یمنی مستقر در کوفه بودند به قم مهاجرت کردند قم تبدیل به پایگاه اصلی شیعیان و دوستداران اهلبیت شد. بههر روی زمینه و بستر اصلی قم اینگونه شکل گرفت و با عشق به اهلبیت (ع) و تربیت براساس آن و البته گسترش و اشاعه این فرهنگ آمیخته و ممزوج شد بهگونهای که شاید این خصیصه را بتوان یکی از ذاتیات این شهر به شمار آورد که قابلیت انفکاک از آن ندارد. موقف دوم تکوین قم بیتردید به ورود حضرت فاطمه معصومه (س) دخت امامموسیبنجعفر (ع) و خواهر تنی امامرضا (ع) مرتبط است. میدانیم که امام علیبنموسیالرضا (ع) در سال 200هجری به دعوت و اجبار مامون خلیفه عباسی راهی مرو که در آن روزگار پایتخت موقت عباسیان بود شدند. یک سال پس از این هجرت و در سال 201هجری قمری امام در نامهای ضمن ابراز دلتنگی برای خواهر عالمه خویش از ایشان دعوت کردند تا به دیدار برادر بروند. حضرت فاطمه نیز که در فراق برادر روزگار به سختی میگذرانید عزم سفر کرد. سفر حضرت فاطمه در همان مسیری بود که امامرضا (ع) از آن رفته بود؛ از اینرو قم در آن جای نداشت.
در این مسیر شهر ساوه نیز قرار داشت که در آن روزگار شیعیان چندانی در آن ساکن نبودند. گویا دشمنان اهلبیت(ع) در مسیر ایشان در ساوه به کاروانشان حمله میکنند و برخی از کاروانیان را به شهادت میرسانند. حضرت نیز در این میان بیمار میشوند. البته دقیقا معلوم نیست که آیا بیماری ایشان از این هجوم بوده است یا نه اما به هر روی چند روزی را درماه ربیعالثانی سال 201هجری در ساوه به حالت بیماری میگذرانند و سپس عازم قم میشوند. البته علت سفر ایشان با اینکه بیماری سختی داشتهاند کاملا مشخص است. قم در آن روزگار مرکز محبان اهلبیت (ع) بوده است. حتی در حدیثی از حضرت معصومه(س) منقول است که از قول پدرشان قم را مرکز شیعیان معرفی میکنند. ضمن آنکه اصولا در فرهنگ اهلبیت(ع) و بهخصوص در احادیث صادقین(ع) قم حرم و آشیانه اهلبیت (ع) معرفی شده است. از اینرو سفر ایشان به قم کاملا منطقی بهنظر میرسیده است. اما در اینکه چرا از ابتدا مسیر قم را برنگزیدهاند باید گفت احتمالا اجباری در بین بوده است. چنانکه در انتخاب مسیر حرکت حضرترضا(ع) نیز همین اجبار حکومتی را مشاهده میکنیم. ایشان در روز بیست و سوم ربیعالثانی سال 201 هجری وارد قم میشوند و مورد استقبال اشاعره قم و شیعیان واقع میشوند. 17روز پس از ورود اما حضرت در وفاتی شهادت گونه از دنیا میروند. اشاعره قم ایشان را در زمینی که متعلق بهخودشان بود دفن میکنند و برای ایشان بقعهای بنا میکنند که امروز تبدیل به حرمی وسیع و مجلل شده و مقصود شیعیان جهان به شمار میرود.
پس از دوران طلایی فقه و حدیث اما قم به دلایلی شاهد دوران فترتی چندسدهای است که در آن مرکز علمی شیعه به نجف اشرف در عراق عرب منتقل میشود. اما تقدیر این بود که قمِ عُش و آشیانه اهلبیت(ع) مجددا نقش تاریخی خویش را ایفا کند. اینگونه بود که در اواخر سده سیزدهم این مکانت بهدست یکی از فقیهان بنام یعنی حاج شیخعبدالکریم حائرییزدی ملقب به حاج شیخ مؤسس به قم بازگشت. تاسیس مجدد حوزه علمیه قم در سال 1300هجری باعث شد تا طی کمتر از یک سده گذشته نامآوران و فقیهان بسیاری در این شهر پدید آیند که حتی ذکر نام ایشان به کتب فراوانی محتاج است. در این میان اما مراجع بنامی نیز قد علم کردهاند. ثمره اصلی تاسیس مجدد حوزه علمیه قم را باید وقوع انقلاب اسلامی سال57 دانست که به رهبری حکیمانه یکی از فرزندان قم روی داد؛ مرجعی علیالاطلاق که بیگمان درک تاریخی و فهم دینی و زمانشناسی سیاسی و اجتماعیاش که همگی نشانههای مکتب قم را با خود دارد عجیب کارساز افتاد و سبب پیوند اجتماعی و سیاسی فقه و زندگی شد. او سبک نوینی از زندگی عرضه داشت که پیش از آن مکتب قم بهصورت نظری آن را ارائه کرده بود. او یعنی حضرت امام روحالله(ره) اما بدان جنبه عملی داد پس از آنکه جنبه علمیاش تبیین شده بود. از اینرو مکتب قم را باید مکتب علم و عمل یا عقیده و جهاد بهشمار آورد. گویا تقدیر قم که چنین بوده است، چنین خواهد ماند و فرزندان دیگر از آن روحالله گونه بدان قیام خواهند کرد تا این علم بهدست منتظر امت عجلالله تعالی فرجهالشریف سپرده شود.
مکتب فقهی قم
بیگمان ورود تقدیرگونه حضرت معصومه(س)به قم نقش قابلتوجهی در تبدیلشدن قم به حرم و آشیانه اهلبیت (ع) و عنایت و توجه بیحد و حصر شیعیان به این مرکز شیعی داشته است. پس از این هجرت الهی اما مدرسه حدیثی و فقهی قم جان تازهای بهخود گرفت. درست همزمان با آغاز دوران سفارت و وکالت که اقتضای کمشدن ارتباط ائمه با مردم بود مدرسه حدیثی قم با بزرگانی همچون ابراهیمبنهاشم قمی، علیبن ابراهیم، محمدبنجعفربن قولویه، محمدبنحسنبن ولید، احمدبنمحمدبن حسنبن ولید، محمدبن یحیی عطار یعنی شیخ اصلی کلینی، علیبن حسینبن موسیبن بابویه یعنی شیخ صدوق پدر و محمدبن علی صدوق یعنی شیخ صدوق پسر، محمدبنحسنبن صفار و دهها تن دیگر از نامآوران و دانشمندان حدیثی در قم سربرآورد. ایشان بنیانگذار مکتب فقهی و حدیثی قم شدند که ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد یک مکتب و مدرسه تمامعیار علمی را داراست و خود بحثی جداگانه میطلبد.