در آن مقطع آمریکاییها پیشنویس قطعنامه دومی را آماده کردند تا به این بهانه که ایران قطعنامه پایان جنگ را اجرا نمیکند، یک رشته اقدامات تحریمی گسترده مشابه آنچه بعدها در قطعنامهها علیه عراق آمد، به کشورمان تحمیل کنند. تیم مذاکرهکننده ایران با مشورت تهران و تأیید امام (ره) تصمیم گرفت موضع خود را درباره قطعنامه به این مضمون اعلام کند که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، مثل پذیرش قطعنامه است.
«طرح اجرایی دبیر کل» در واقع همان آغاز بهکار کمیته تعیین متجاوز همزمان با آتشبس بود که ایران براساس آن به خواستههای خود میرسید. نگارش نامهای به این مضمون بهعهده محمد جواد ظریف وزیر خارجه کنونی کشورمان گذاشته میشود که در آن مقطع تنها دیپلمات مسلط به زبان در نمایندگی ایران در سازمان ملل بود. ظریف ساعتها بهدنبال کلمهای میگردد که در عین حال که مفهوم «پذیرش» را داشته باشد، اما معنی حقوقی پذیرش قطعنامه 598را نداشته باشد نهایتا تانتامونت (tantamount) در معنای (به مثابه) به ذهن او میرسد.
فردای آن روز اعضای سازمان ملل با انتشار این نامه با وضعیت غیرقابل پیشبینی روبهرو میشوند و آمریکاییها اعلام میکنند این نامه کار نمایندگی تهران در سازمان ملل است و موضع تهران نیست. این نامه در اسناد وزارت خارجه به تانتامونت لتر مشهور است. خردادماه امسال حسن روحانی در یک برنامه انتخاباتی در واکنش به سؤال مجری برنامه که به مذاکرات سعدآباد در زمان وی اشاره کرده و گفته بود براساس قرارداد تهران همهچیز را متوقف کردید؛ با تحکم اصطلاح(tehran declration) را برای او بهکار میبرد و یادآور میشود که بیانیه تهران بود و نه قطعنامه؛ و تمییز قائل میشود بین الزامات اجرایی و تعریف این دو مفهوم. حسن روحانی با همین اصطلاح حقوقی چند روزی قبل از آن مناظره معروف، حقوقدانی و تسلطش بر مفاهیم حقوق بینالملل را به رخ کشیده بود و البته خیلی قبلتر؛ از گذر همین آشناییاش با مفاهیم حقوق بینالملل در قامت نایبرئیس مجلس در ژنو، همراه محمد جواد ظریف دور میز مذاکره قطعنامه 598 نشسته بود.
همان رویکردی را که محمدجواد ظریف درباره اشتباه در حوزه سیاست خارجی دارد حسن روحانی در مراسم معارفه او به زبان میآورد؛ اینکه خطا در سیاست خارجی از جیب مردم خرج کردن است و سیاست خارجی جای شعر و شعار نیست. از گذر همین نگاه مشترک، توافق مشترکی هم بین روحانی رئیسجمهور و ظریف وزیر خارجه صورت گرفته است تا برای نخستینبار از سال 82به بعد پرونده مذاکرات هستهای از شورای امنیت به وزارت خارجه منتقل و شخص وزیرخارجه هدایت این مذاکرات را بهعهده بگیرد.
روحانی در 22ماهی که پرونده هستهای کشور را هدایت میکرد به گفته خود اساس کارش را بر این گذارده بود که پرونده ایران به شورای امنیت نرود. کاری که آمریکا در ماجرای گروگانگیری، در ماجرای جنگ ایران و عراق و هم از ابتدای مذاکرات هستهای بهدنبال آن بود. اهمیت جلوگیری از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و بررسی آن در یک مرجع حقوقی را این دو دیپلمات مسلط به حقوق بینالملل میدانند.
علت این اصرار نه صرفا در نگرانی از اعمال تحریمها که بدان دلیل بود کسی مجوز نداشته باشد برنامه صلح آمیز هستهای ایران را غیرقانونی بداند. دیپلماسی هستهای در شکل و شمایل جدید اواخر تابستان از نیویورک جایی که ظریف و روحانی در اجلاس سالانه سازمان ملل حضور دارند آغاز میشود. هانس جی مورگنتا نظریه پرداز آمریکایی میگوید هدایت امور خارجه یک دولت توسط دیپلماتها در زمان صلح همانند اعمال استراتژیها و تاکتیکهای نظامی توسط رهبران نظامی در دوران جنگ است. تیم مذاکراتی جدید از روحانی و ظریف گرفته تا سیروس ناصری که از قضا او هم در مذاکرات قطعنامه 598یکی از مشاوران بود، با تلاش برای برگرداندن پرونده ایران به روال حقوقی خود و بررسی آن در آژانس؛ حتما هم میدانند درصورت اشتباه در عرصه سیاست خارجی چه هزینههایی از جیب ملت خرج خواهد شد.