حادثه برای تعدادی کودک و نوجوان اتفاق افتاده بود و طبیعتاً قلب هر انسانی را آزرده میساخت. از آن واقعه حالا سالها گذشته و این بار حادثهای مشابه، حوالی پایتخت روی داده است؛ حادثهای شاید بهمراتب تلختر، آزاردهندهتر و مهیب تر. حادثهای که لحظه به لحظه ابعاد جدیدی از آن روشن میشود و در نتیجه غم نشسته بر قلب مردمان را افزون میسازد. از کودکی که زنده مانده و دیگر هیچ یک از اعضای خانواده را در کنارش ندارد تا پیکرهای سوخته و از میان رفتهای که شناساییشان جز با آزمایش DNA میسر نیست و چه چیز برای بازماندگان، سختتر از این؟
حقیقت تلختر اما این است. از این فاجعه سخت نیز چندوقت دیگر جز خبر و خاطرهای باقی نخواهد ماند و باز در بر همان پاشنه خواهد چرخید که میچرخید. باز هم اتوبوسهای غیراستاندارد و کنترل نشده، مردم را از این سو به آن سوی سرزمینمان میبرند و فاجعه میآفرینند، باز هم نهادهای نظارتی که باید و باید و باید در کارشان سختگیر باشند، یا بودجه نخواهند داشت و یا نیروهایشان سر پست حاضر نخواهند بود! باز هم عامل انسانی یا چیزی مثل بهخواب رفتن راننده نگون بخت دلیل اول و آخر این حادثه معرفی خواهد شد و... حقیقت تلخ این است که چند وقت دیگر جز خبر و خاطرهای از این فاجعه چیزی باقی نخواهد ماند. جز کودک 6سالهای که سالها پدر نداشت و از این به بعد مادر هم ندارد...
2-آن زمان که عمده وقت و توان تعدادی از اعضای شورای شهر تهران صرف مقاومت بر سر دوره انجام معاینه فنی خودروها میشد، شاید بسیاری از منتقدین خاطرات تلخ مربوط به حوادث جادهای - حملونقلی را از خاطر برده بودند. شاید فراموش کرده بودند که ما فقط در دهه 80بیش از 241هزار کشته در سوانح رانندگی داشتهایم. شاید فراموش کرده بودند که بهطور کلی 55درصد از مرگهای غیرطبیعی ایرانیان مربوط به حوادث رانندگی است. شاید از خاطر برده بودند که فقط در سال 1384با 27هزار و 755کشته حملونقلی رکورددار شده بودیم. آن زمان، ما طولانی شدن دوره اعتبار برگههای معاینه فنی را بهمعنای باز گذاشتن دست سانحه، حادثه و فاجعه میدانستیم و در مقابل هم بودند کسانی که با اشاره به مشغلههای مردم بگویند نباید هر دو سال یکبار مردم را وادار به مراجعه به مراکز معاینه فنی کرد!
3-کیفیت خودروها (خصوصاًخودروهای عمومی) پایین است. بسیاری از مسیرهای اصلی (و عموم مسیرهای فرعی) فاقد استانداردهای لازم جهت تردد مسافرینند. شرایط ناگوار اقتصادی - معیشتی منجر به ناتوانی رانندگان در تأمین تجهیزات ایمن و استاندارد (مثلاً لاستیک) شده است. نظارتهای سختگیرانه از سوی نیروهای مسئول بر میزان آمادگی ذهنی و بدنی رانندگان صورت نمیپذیرد (مثلاً کنترل میزان هوشیاری) کنترلهای فنی لازم بر خودروها (چه خودروهای عمومی و چه وسایل حملونقلی شخصی) صورت نمیپذیرد و در نهایت، بخشی از خودروهای ساخت داخل و حتی وارداتی (عمدتاً خودروهای سنگین چینی) استانداردهای لازم جهت تردد در مسیرهای بین شهری را ندارند.
4-کاش باور کنیم که بسیاری از این مرگهای ناگهانی، معلولیتهای دائمی و آسیبهای سنگین روحی نه در تقدیر ما بودهاند و نه محصول جبر روزگارند. کاش بپذیریم که این حوادث محصول اشتباه، کم کاری، ساده انگاری و متأسفانه بیکفایتی برخی از خود ما هستند؛ برخی از ما انسانها.
* عضو شورای اسلامی شهر تهران