ساعت 17 سیزدهم شهریورماه زمانی که میثم 11ساله در مقابل خانهشان در شهرستان زاهدان سرگرم بازی بود، پسربچهای نزد او رفت و گفت که پدرش سر کوچه منتظر اوست.میثم به تصور اینکه پدرش کار مهمی با او دارد، شروع به دویدن کرد اما وقتی به ابتدای کوچه رسید، ناگهان 2مرد جوان به او حمله کردند و بعد از ربودن وی و انتقالش به یک تویوتاوانت، شروع به حرکت کردند. مردان غریبه 2گروگانگیر بودند که از مدتها قبل نقشه ربودن پسربچه 11ساله را در سر داشتند.
4روز بیخبری
زمانی که میثم ربوده شد، هیچکس شاهد ماجرا نبود. خانوادهاش پس از چند ساعت وقتی دیدند از پسرشان خبری نیست، به جستوجو برای پیدا کردن او پرداختند اما هر چه گشتند ردی از پسربچه 11ساله بهدست نیامد. آنها به سراغ همسایهها و دوستان پسرشان هم رفتند اما کسی میثم را ندیده بود. برای همین تنها چاره کمک گرفتن از پلیس بود و به این ترتیب مأموران آگاهی شهرستان زاهدان در جریان ناپدیدشدن میثم قرار گرفتند. درحالیکه تصور میشد خیلی زود ردی از پسربچه گمشده بهدست خواهد آمد، اما 4روز گذشت و هیچ خبری از وی نشد.
پلیس 2 فرضیه را مدنظر داشت؛ نخست اینکه میثم ربوده شده و بهزودی آدمربایان با خانواده وی تماس خواهند گرفت و دومین فرضیه از وقوع حادثهای هولناک برای وی حکایت داشت. سرانجام پس از گذشت 4روز، زنگ تلفن خانه میثم به صدا درآمد و درحالیکه پیششماره پاکستان روی گوشی به چشم میخورد، از پشت خط صدای مردی به گوش میرسید که میگفت میثم را ربوده و برای آزادی او 500میلیون تومان پول نقد میخواهد.
مهلت دوروزه
مرد ناشناس در نخستین تماس خود فقط 2روز به خانواده میثم برای تهیه پول فرصت داد. او مدعی شد که درصورت دریافتنکردن پول، پسربچه 11ساله که در پاکستان به سر میبرد، کشته خواهد شد.بهدنبال این تماس، تیمی از کارآگاهان زیرنظر سرهنگ عطار، رئیس پلیس آگاهی سیستان و بلوچستان وارد عمل شدند و آموزشهای لازم را به خانواده میثم ارائه کردند. آنها سپس به شناسایی تمامی افرادی پرداختند که با این خانواده در ارتباط بودند و احتمال داشت در ماجرای آدمربایی نقش داشته باشند.
وقتی مهلت دوروزه آدمربایان به پایان رسید، آنها دوباره تماس گرفتند و این بار پدر میثم برای تهیه پول وقت بیشتری خواست. بدینترتیب تماسهای تهدیدآمیز ادامه یافت و این بار کارآگاهان متوجه شدند که این تماسها از باجههای تلفن همگانی داخل شهر صورت میگیرد.
جستوجوی پلیس برای بهدست آوردن ردی از آدمربایان ادامه داشت و در این مدت محدودهای که احتمال میرفت آنها در آنجا مخفی شده باشند، شناسایی شد. مأموران در پوشش تیمهای نامحسوس به گشتزنی در خیابانها و کوچههای این منطقه پرداختند تا اینکه بعد از گذشت 9روز از ربودهشدن میثم، سرانجام توانستند یکی از آدمربایان را در یکی از باجههای تلفن همگانی شناسایی کنند.
مرد جوان وقتی متوجه حضور پلیس در محل شد، همراه دوستش که در همان حوالی مخفی شده بود، قصد فرار داشتند اما با شلیک چند تیر هوایی هر دوی آنها متوقف و دستگیر شدند. متهمان در همان بازجوییهای اولیه به ربودن پسربچه 11ساله اعتراف کردند و مدعی شدند که او را در خانهای در مرکز شهر زندانی کردهاند. آنها گفتند:
ما در همان منطقهای زندگی میکنیم که خانواده میثم زندگی میکنند. از قبل شنیده بودیم که وضع مالی پدرش خوب است و به همین دلیل نقشه گروگانگیری را طراحی کردیم. مدتها روی این نقشه کار کردیم تا اینکه روز حادثه، پسربچهای را اجیر کردیم که به میثم بگوید پدرش سر کوچهشان است و وقتی نقشهمان گرفت و میثم به سر کوچه آمد، او را ربودیم. ابتدا او را به خانهای در یکی از روستاهای اطراف بردیم و سعی کردیم از طریق تماس با سیمکارتهای پاکستانی وانمود کنیم که گروگانمان را به این کشور بردهایم اما پس از چند روز، وقتی ماجرا طولانی شد، وی را به خانهای در مرکز شهر انتقال دادیم. 3روز پس از این انتقال نیز هنگام تماس با پدر او دستگیر شدیم.بعد از اظهارات متهمان، مأموران راهی محلی شدند که پسربچه 11ساله در آنجا زندانی بود و با آزادی وی به 9روز اسارت او پایان دادند.