فرمولی که در تلویزیون بیبضاعت پس از انقلاب و سالهای جنگ یکی از متداولترین و بدیهیترین فرمولهای پرکردن وقت برنامهها و خوراک آنتن بود و بعد در سالهای دهههای70 و 80 که سیما به لطف بودجه سالانه کلان و درآمد سرشار آگهیها دیگر آن رسانه بیپول گذشته نبود و به جای مجموعههای نحیف 13قسمتی، انواع و اقسام مجموعههای 26 و 45 قسمتی و طنزهای شبانه از سروکول هم بالا میرفتند، بهعنوان پاسخ (و از منظر خود تلویزیونیها لطف) این رسانه به درخواست بینندگان برای تماشای مجدد آثار قدیمی تلقی میشد.
حالا یعنی در سالهای آغازین دهه 90 و در حالی که هیچکس باورش نمیشود(تلویزیونی که از صبح تا شب آگهی پخش میکند دوباره بیپول شده) مجددا بهعنوان خوراک آنتن و البته خیلی بدتر و بیبرنامهتر از استراتژی سالهای دهه60، بخش مهمی از آنتن شبکههای مختلف را بهخود اختصاص داده است. اثبات چنین مدعایی اصلا سخت نیست و کافی است نگاهی کوتاه به کنداکتور روزانه شبکههای چندگانه تلویزیون انداخت تا معلوم شود که رسانه بیرقیب ملی با توسل به چه ابزارهایی میخواهد با امواج مهاجم ماهوارهای رقابت کند. اما در این میان چند نکته جالبتر هم وجود دارد؛ یکی اینکه معلوم نیست وقتی که 2شبکه موازی «آیفیلم» و «تماشا» از صبح تا شب در حال پخش سریال تکراری هستند و به عبارت بهتر در جدول پخش آنها جز سریال تکراری چیز دیگری مشاهده نمیشود، چرا باید کانالهای قدیمیتر تلویزیون هم دائما سریال تکراری پخش کنند؟ مگر در قالب دهها چشمانداز و بخشنامه و آیین و مقررات، شبکهها از هم تفکیک نشده و ماموریت هرکدام روشن و مشخص نیست؟
پس چگونه است که دیگر شبکهها به همین سادگی و سهولت وارد حوزه کاری همدیگر میشوند؟ اگر هم پاسخ این است که تلویزیون بودجه کافی برای تامین برنامههای جدید ندارد، میتوان خرده گرفت که چطور ممکن است رسانهای با هزاران کارشناس و معاونت و دفتر و دستک و نظارت نهادهای مختلف نظارتی و در حالی که از تامین بودجه برای ساخت برنامه در شبکههای اصلی و قدیمی خود عاجز است، به راهاندازی شبکههای دیجیتال(آنهم نه یکی و دو تا) روی آورده و تازه برای تازه متولدی به نام آیفیلم، هوویی به نام تماشا هم میتراشد؟ بهنظر میرسد که در این موضوع مقولهای جالبتر از موارد برشمردهشده هم وجود دارد و آن عبارت است از هنرنمایی دوستان عزیز واحدهای پخش شبکههای سیما که ظرف همین یکی، 2 سال اخیر علاوه بر انجام رسالت اصلی خود یعنی مسئولیت پخش برنامههای شبکه، لباس کارگردانی و تدوین را هم بر تن کردهاند و با اعتمادبهنفس و پشتکاری مثالزدنی در حال تدوین مجدد مجموعههای نمایشی تکراری و تبدیل آنها به نسخههای فیلم تلویزیونی هستند.
البته با اعتمادبهنفسی مضاعف روی این فیلمهای تلویزیونی (تلهفیلمها) اسم فیلم سینمایی هم میگذارند. ظرف همین چند هفته گذشته، چند نسخه از این سریالهای کوتاهشده تلویزیونی و به قول تلویزیونیها «آثار سینمایی»، روی آنتن شبکههای مختلف سیما رفتهاند؛ از مدار صفر درجه ساخته حسن فتحی (که اعتراض شدید این کارگردان را بهدنبال داشت) گرفته تا نسخههای مثلا سینمایی 2مجموعه «زنبابا» و «روزگار خوش حبیبآقا» (هردو از ساختههای سعید آقاخانی) و سریال «وضعیت سفید» ساخته حمید نعمتالله که از شبکههای اول و سوم تلویزیون پخش شدند. گذشته از اعتراضات بحق مجموعهسازانی که بدون هماهنگی با آنها آثارشان دچار چنین جرح و تعدیلهای وحشتناکی شدهاند، حقیقتا باید از گردانندگان سیما و در درجه اول از مسئولی که مجوز چنین اقدامات ضدهنری را صادر کرده با تحکم هر چه بیشتر پرسید که چطور ممکن است در چنین رسانه عریض و طویل و حساسی، فرد یا گروه مسئول تامین برنامههای شبکهها از حداقل دانش و قدرت تشخیص تمایز و تفاوت میان مدیومهای مختلف نمایشی برخوردار نبوده و بهسادگی هرچه تمامتر با کوتاهکردن یک مجموعه(که از ابتداییترین مراحل ساخت یعنی نگارش فیلمنامه بر سنگ بنای مجموعهبودن ساخته شده) آن را به یک مدیوم نمایشی متفاوت به نام فیلم که اصلا تعریف و ویژگیهای متفاوتی دارد تبدیل میکنند؟ البته هنرمندان عزیز واحد پخش سیما پیشتر از این هم تجربه معکوس تجربه فعلی یعنی تبدیل یک فیلم سینمایی 90دقیقهای به سریالهای 2 و 3قسمتی 45 و یا 30 دقیقهای را در کارنامه ارزشمند خود داشتهاند ولی این حرکت اخیر تبدیل مجموعه به فیلم که بسیار بعید است در هیچ جای دیگر دنیا سابقه داشته باشد و از آن شاهکارهایی است که نمیتوان بیتفاوت از کنارش گذشت. رسانهای که کفگیرش به ته دیگ خورده بهجای مخدوشکردن نوستالژی مجموعههای موفق گذشته خود بهتر است سفره پرریختوپاش راهاندازی هرچند ماه یکبار شبکههای دیجیتال را جمع کند تا مجبور به بروز چنین خلاقیتهایی در شبکههای با سابقه خود نشود.