ریسک و فرصت، دو کفهی ترازو هستند و ما هر روز و در سطوح مختلف خطرکردن را میپذیریم؛ از سوارشدن به قطار یا هواپیما گرفته تا یک رد شدن ساده از خیابان. ما با هر انتخابی که میکنیم، خودمان را در معرض ریسک قرار میدهیم؛ ریسک اینکه نتیجهی منفی نصیبمان شود. باخبر بودن از عواقب هر ریسکی، موجب میشود بهتر متوجه شویم که باید کدام تصمیم را بگیریم.
هرکس ترسها و نگرانیهای خودش را در برابر ریسککردن دارد، اما در عینحال همهی ما دوست داریم به هدفهای بزرگی که آرزویش را داریم، دست پیدا کنیم. برای اینکه احتمال موفقیتمان بیشتر شود، خوب است جوانب کار را خوب بررسی کنیم، اطلاعات دقیقی دربارهی حوزهی موردنظر بهدست بیاوریم و بعد از مشورت با دیگران از خودمان بپرسیم: «آیا این ریسک، ارزشش را دارد؟ آیا این ریسک، منطقی است؟» اگر جواب سؤال، مثبت بود، دست به عمل بزن؛ وگرنه به دنبال گزینهی محتاطانهتری باش که هزینهی کمتری برایت داشته باشد. در نهایت یادت باشد که اگر ریسکی نباشد، پاداشی هم در کار نخواهد بود.
* * *
* همیشه اولین باش. شجاعت امتحانکردن چیزها را داشته باش و منتظر نباش که بقیه اینکار را بکنند.
* از خودت بپرس: من چه چیزی برای از دست دادن دارم؟ چیزهایی را که در نتیجهی ریسک از دست میدهی و به دست میآوری، با هم مقایسه کن.
* با ترسهایت رودررو شو و دست به عمل بزن. بعضیوقتها راحتترین راه برای شناکردن در یک استخر آب سرد، شیرجهزدن است.
* اعتماد به نفس داشته باش و از شکست نترس. شکست، فرصتی برای یادگرفتن و بزرگشدن است. وقتی نتیجه نمیگیری، دلیلش را متوجه میشوی و با تغییردادن بعضیچیزها میتوانی دوباره امتحان کنی. حتی اگر موفق نشوی، میتوانی افتخار کنی که حداقل شانست را امتحان کردهای و چیز جدیدی یاد گرفتهای.