اواخر فروردین ماه، مأموران گشت پلیس جوان معتادی را هنگام عبور از خیابان پونک با کیسهای پراز کفش کهنه بازداشت کردند، هنگامی که این جوان به اتهام کفش دزدی تحت بازجویی قرار گرفت مدعی شد که او کفش دزد نیست و یک قاتل است.به این ترتیب روز گذشته، روشن بازپرس دادسرای جنایی به بازجویی از این جوان پرداخت.
من قاتلم! اعدامم کنید
مرد جوان روز گذشته هنگامی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، به توضیح جزئیاتی که مدعی است مرتکب شده پرداخت.
« بعد از فارغ التحصیلی در رشته زمین شناسی دریک شرکت هواپیمایی مشغول به کار شدم ولی مدتی بعد من و چند کارمند دیگر تعدیل شدیم ، از این شکست ناامید شده بودم و از بدشانسی در همین زمان با چند جوان ناباب آشنا شده و بدجوری گرفتار اعتیاد شدم.یک روز که در بی پولی به شدت خمار موادمخدر بودم، فکر شوم سرقت به ذهنم رسید، بنابراین در حالی که لباس مرتبی به تن داشتم به ساختمانی نیمه کاره در بلوار فردوس که پیرمردی سرایدار آن بود رفتم، خودم را به عنوان مامور پلیس آگاهی معرفی کردم و به پیرمرد گفتم که در کوچه بالایی سرقتی رخ داده است و چون احتمال دارد سارق در ساختمان نیمه کاره مخفی شده باشد باید آنجا را بازرسی کنم ، به این بهانه وارد اتاق سرایداری شدم.
با لحنی خشن از سرایدار خواستم که به پشت روی تختی که آنجا بود دراز بکشد، پس از آن به سراغ صندوقچهای که آنجا بود رفتم ولی وقتی مرد سرایدار مرا در حال سرقت از صندوقچهاش دید با من درگیر شد، در یک لحظه کنترلم را ازدست دادم وبا میلهای آهنی 15 ضربه به سرش زدم و سپس برای اطمینان از مرگش او را خفه کرده و با ربودن پولها فرار کردم.
به سرعت با آن پول ها مواد خریدم و اما وقتی به حال طبیعی برگشتم،عذاب وجدانی به سراغم آمد که 4 سال ،تمام زندگیم را به یک کابوس وحشتناک تبدیل کرده است.»
مرد جوان با گریه به بازپرس شعبه سوم جنایی گفت: التماس می کنم خانواده مقتول را پیدا کنید تا با درخواست قصاص از سوی آنها از این عذاب وجدان دردناک نجات یابم.
در حالی که بررسی ها نشان می دهد که شکایتی درباره قتل سرایدار در آن زمان گزارش نشده است ، بازپرس روشن با صدوردستور چاپ عکس این متهم بدون چشم بند ازکسانی که از این جنایت خبردارند خواست با مراجعه به شعبه سوم دادسرای جنایی به سیر تحقیقات پرونده این متهم کمک کنند.