در نگاه اول شاید بزرگترین نقیصه این مجموعه را نداشتن قصه محوری و اصلا قصهمحور نبودن آن بدانیم اما نعمتالله که خود منتقدی چیرهدست بود به خوبی به این امر واقف است که برای مدیوم تلویزیون، اثر ساختن، باید چه کیفیتی داشته باشد. پس بر این اساس پس از بازنویسیهای فراوان به قصهای متمرکز شده است که غالبا شخصیت محور تلقی میشود و آنطور که واقفیم قصههای شخصیتمحور اگر به صورت مجموعه برای تلویزیون ساخته شوند، برای مخاطب فراگیر این رسانه جذابیت بیشتری دارند؛ چرا که فهم قصه از طریق تمرکز بر شخصیتها در اینگونه موارد برای مخاطب عام سادهتر میشود و اگر ویژگیهای لازمه در شخصیتپردازی و قواعد گسترش قصه در آن رعایت شده باشد میزان جذب و همذاتپنداری مخاطب با آن مجموعه قابل توجه خواهد بود؛ اتفاقی که برای وضعیت سفید نیز افتاده است و این دو فیلمنامهنویس با حجم انبوهی که از خاطرات نوجوانی خود در دهه60 داشتند توانستهاند با ثبت جزء به جزء آن مخاطب تلویزیون را از این همه دقت به حیرت بیندازند و آن را مشتاق کنند تا تمام قسمتهای این مجموعه را از دست ندهد. پس حجم و کیفیت باورپذیری نزد مخاطب را به خوبی توانسته است به پیش ببرد تا مخاطب به واسطه مجذوب شخصیتهاشدن، مشتری پاتوقی این مجموعه شود.
2- به هر حال از آن رو که وضعیت سفید توانسته است بخشی از تاریخ حیات اجتماعی مردمان دهه60 خورشیدی را در سده اخیر به خوبی و با جزئیات نزدیک به واقعیت به ثبت برساند و به تصویر بکشد، اثر موفقی محسوب میشود و بدین واسطه تأثیرماندگاری در میان حجم انبوه سریالها و مجموعههایی که در تلویزیون ساخته میشود بر مردم دارد و خواهد داشت. فلذا آنچنان که باید و شاید فراموش نخواهد شد؛ اثری که تلخیص مطبوعی از آن دوران به مخاطب ارائه کرده و اتفاقا هرگز تلاش نکرده شعائر انقلابی و ایدئولوژیک آن دوران را به طرزی غلو شده و مصنوعی به خورد مخاطب سیما دهد تا بتواند اثر ایدئولوژیک فراوانی بر مردم بگذارد بلکه بر عکس تا آنجا که بستر قصه و ظرفیت شخصیتپردازی به او اجازه داده، این شعائر را مطرح ساخته و کیفیت طرح این موضوعات به نحوی ترتیب داده شده است که در ذوق مخاطب سفارشی و غیرقابل باور نمیآید و این بزرگترین هنر نعمتالله است که توانسته در ساختن این مجموعه آن را رعایت کند؛ آسیبی که بر اکثر آثار نمایشی تلویزیون و سینمای ما وارد است که فیلمسازان ما مرتکب آن میشوند و موجبات ایجاد دافعه شدید مخاطب در برخورد با آن آثار را پدید میآورد و وضعیت سفید یک نمونه کلاسیک و خوب و حتی الگو در این زمینه میتواند به حساب آید؛ نمونهای که موفق شده است در راستای قصه و شخصیتهایش موضوعات کلان و تبلیغاتی کشور در آن مقطع را به طرزی قابلپذیرش مطرح کند و تلاش کرده در این زمینه افراط نکند و این تلاش کافی و وافی است و از این نظر حتی از اثری همچون در چشم باد با آن بودجه فراوانش جلوتر و موفقتر است.
3- البته کارگردان وضعیت سفید با چیرگی خاص ایفای نقشها را به بازیگران سپرده است. از آنجا که نعمتالله مطابق گفتههایش در وضعیت سفید خواسته عرض ارادتی به فیلم برجسته «مادر» ساخته علی حاتمی داشته باشد، شاید بهتر میبود که از بازیگر توانمندتری در نقش، مادر این مجموعه استفاده میکرد تا به واسطه تسلط آن بازیگر در ارائه این نقش، آن روحیه مادرانه که باعث از بین رفتن کدورتهای بچهها شده را بهتر و روانتر به پیش میبرد و با حضور فراوانترش قصه تحت محوریت حضور شخصیت او شکل میگرفت، کاری که علی حاتمی با سپردن نقش مادر به رقیه چهرهآزاد توانسته بود به خوبی انجام دهد و الحق و الانصاف که چهرهآزاد خوب توانسته بود در حضور چند روزهاش حس مادرانه را در میان فرزندان به مخاطب ارائه دهد و میزان عیار کار را بسیار برجسته عیان سازد. پس به نظر میرسید مادر وضعیت سفید با آن تهلهجه همدانیاش نسبتا وصله ناجوری برای این آدمها و لجهههایشان است و جامعیت لازمه را برای جمع کردن این همه آدم ندارد.