گبرلو نیاز اساسی سینمای ایران را دوستی و محبت دانست. او احتمالا جایگاه خود بهعنوان مجری - کارشناس تنها برنامه سینمایی زنده تلویزیون را با کارشناس برنامههای مذهبی اشتباه گرفته بود. هرچند این اولینباری نیست که مجری هفت جای تحلیل، کلیگویی و نصایح اخلاقی تحویل مخاطب میدهد. محافظهکاری افراطی وی نیز همچنان ادامه دارد؛ آنقدر که نتوان فهمید منظور او از کسانی که دنبال تفرقهانداختن بین سینماگران هستند، شامل چه طیفی میشود. اهالی خانه سینما؟ یا مؤسسان خانه سینمای2؟ شاید هم منظور هیچکدام از این دو طیف نباشد و گبرلو به گروه سومی اشاره دارد که براساس یک توطئه از پیش طراحی شده به قصد نابودی سینما به میدان آمدهاند و بهترین راهکار برای مبارزه با آن نیز محبت و دوستی و صفاست!
2 - یک میلیاردو150میلیون تومان پس از نزدیک به 40روز اکران عمومی؛ این فروش را اگر با متوسط بهای بلیت سینماها مقایسه کنید شاید بهنظر رقم فوقالعادهای نیاید ولی اگر آنرا با فروش بقیه فیلمها مقایسه کنید و این نکته را هم در نظر بگیرید که با فیلمی به زبان فرانسوی و با زمان بیش از 2ساعت مواجهیم، قطعا میپذیرید که «گذشته» فرهادی با استقبال بسیار خوب مخاطبان مواجه شده است. این داستان مخاطب هم در سینمای ایران برای خودش ماجراهایی دارد؛ گاهی اوقات سینماگران، کارشناسان اکران و منتقدان جوری درباره مخاطب حرف میزنند که انگار تماشاگر سینما یک توده بیشکل و بدون طیف است. معمولا این نکته در نظر گرفته نمیشود که عنوان «مخاطب» زیادی کلی است و نمیتواند دربرگیرنده مفهوم دقیق تماشاگر باشد که فرضا در این روزهای گرم به تماشای گذشته مینشیند. نمیشود پذیرفت مخاطب علاقهمند سینمای فرهادی که با استقبال از گذشته، گیشه میلیاردی این فیلم را رقم زده همان تماشاگری است که برای دیدن «رسوایی» به سینما رفته، قطعا افرادی هستند که هم رسوایی را دیدهاند و هم گذشته را. همانطور که 3سال پیش کسانی هم «جدایی نادر از سیمین» را تماشا کردند و هم «اخراجیها3» را. با اینهمه به هزار و یک دلیل چنین مخاطبان مشترکی را باید اندک فرض کرد. تماشاگری که مخاطب گذشته است انتظار و توقع بالاتری از سطح تولیدات عامهپسند دارد. تماشاگری که میتواند بالای 2ساعت فیلم با زیرنویس نگاه کند و خسته هم نشود با تعریف برخی سینماگران از مخاطب، تفاوت دارد. باید پذیرفت که ما با طیفهای متفاوت تماشاگر مواجه هستیم و مخاطب یک توده بیشکل نیست.
3 - بهنظر میرسد تا روز آخر مأموریت دولت دهم، داستان خانه سینما با تمام فراز و نشیبها و اتفاقهای فرسایندهاش ادامه پیدا کند؛ داستانی پر از فصلهای تکراری و ملالآور که در 2هفته گذشته قدری هیجان و اکشن به آن اضافه شد، ولی هنوز خبری از سکانس فینال نیست؛ فصلی که درهای ساختمان شماره یک خانه سینما به روی اهالی سینما باز شود و سینماییها ناچار نباشند در این هوای گرم در کوچه سمنان دور هم جمع شوند. آقای شمقدری اگر این روزهای آخر کمی با سینماییها همراهی کند، شاید بتواند با یک خاطره خوش از ساختمان میدان بهارستان برود.