یکی از این مسائل طرح شبهه درخصوص امامت حضرت با وجود خردسالی ایشان بود. این شبهه حتی در میان شیعیان هم رواج داشت. از سوی دیگر غلات شیعه مانند واقفیه و دیگر فرقهها فعالیت زیادی در آن زمان پیدا کرده بودند. این عوامل و دیگر مسائل سبب شد تا حضرت ضمن هدایت جامعه شیعی به گسترش معرفت و آگاهی درباره امور گوناگون کلامی، تفسیری، اعتقادی، تفسیری و اجتماعی بپردازد. احادیث، نامهها و نیایشها و مناجاتی که از امام جواد(ع) برجای مانده شاهدی بر این مدعاست. درخصوص جایگاه علمی و معرفتشناختی امام گفتوگویی با دکتر مرضیه محمدزاده، پژوهشگر و نویسنده تاریخ اسلام داشتهایم که در پی میخوانید.
- پیش از اینکه به بررسی جایگاه علمی امام جواد(ع) بپردازیم و نیز برای روشنتر شدن این موضوع، بهتر است اشارهای داشته باشید به موقعیت اجتماعی و سیاسی زمانه حضرت. بهنظر میرسد که ایشان در مقایسه با دیگران امامان چه به لحاظ کم سن و سال بودن و چه از نظر مسائل خاصی که شیعیان در آن دوران با آن روبهرو بودند، در موقعیت ویژهای قرار داشتند. بیتردید نقش این شرایط در تثبیت جایگاه علمی حضرت اثرگذار بود؛ از شما میخواهم که به ترسیم این موقعیت بپردازید.
همانگونه که میدانید ایشان نخستین امامی بودند که در کودکی به امامت رسیدند. پس از ایشان فرزندشان امام هادی(ع) بودند که در حدود 4یا 5سالگی به امامت رسیدند یا حضرت مهدی(عج) را داریم که در خردسالی به امامت رسیدند. بنابراین یکی از کارهای امام جواد(ع) این بود که راه را برای تفهیم این نکته باز کردند که مردم، امام را در کودکی هم امام بدانند. همانطور که میدانید این مسئله(خردسالی) در مورد امام جواد(ع) مسائلی را پدید آورد و برخی از مردم به سختی امامت ایشان را پذیرفتند و حتی-آنگونه که اشاره خواهیم کرد- مناظرههای علمی برای این مسئله با حضرت ترتیب دادند. در این مناظرهها امام را با سؤالاتی بیشمار روبهرو کردند اما پاسخهای داهیانه امام به آنها این نکته را به اثبات رساند که امامت به سن نیست. درهرحال امام جواد(ع) راه را بهویژه برای امامت حضرتمهدی(عج) باز میکنند. این نکته بسیار مهمی است.
با وجود اینکه امام در خردسالی به امامت رسیدند و مدت امامت ایشان حدود 17سال بود. در این مدت 17سال در شماری از منابع اهل سنت و بیشتر شیعی، بیش از 200حدیث منسوب به ایشان وجود دارد. این حدیثها کوتاه نیستند. گاهی اوقات امام نکتهای را مطرح میکردند که 20تا 30دقیقه طول میکشید، بهطوری که حاضران از اینکه یک پسر 7یا 8ساله مطالب را با تسلط زیادی بیان میکرد، شگفتزده میشدند. این احادیث نشان از چیرگی بیمانند حضرت بر مسائل تفسیری، فقهی، اعتقادی و اخلاقی دارد.
- همه اینها در حالی بود که امام بهدلیل شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی برای مدتی خودشان را از انظار پنهان کرده بودند.
درست است. شرایط به نفع امام نبود. به همینخاطر یکی از راههایی که امام جواد(ع) برای ارتباط با شیعیانشان انتخاب کردند، نامهنگاری با آنها بود. در این نامهها که شیعیان به امام مینوشتند، مسائل مختلفی ازجمله کلامی، تفسیری، اعتقادی و... مطرح میشد. یکی از نامههایی که به حضرت نوشته شد، نامه پدرشان، امام رضا(ع) به ایشان بود. در این نامه امام رضا(ع) به حضرت توصیههایی دارند. جالب اینجاست که امام در هیچیک از این نامهها ایشان را محمد خطاب نمیکردند. در بیشتر این نامهها ایشان را ابوجعفر خطاب میکردند. در آن زمان وقتی کسی را با کنیهاش موردخطاب قرار میدادند، نشان از احترام ویژهای بود که برای او قائل بودند. در بخشی از این نامه امام رضا(ع) به فرزندش مینویسد: فرزند بزرگوارم ابوجعفر، مولودی در اسلام پرخیر و برکتتر از تو به دنیا نیامده است. این نکته در مناظراتی که امام با افراد گوناگون داشتند، کاملا آشکار میشود. یکی دیگر از این نامهها، نامه امام جواد(ع) به فرزندش امام هادی(ع) است؛ وقتی که امام هادی در مدینه ماندند و امام جواد مجبور شدند که به نزد معتصم به بغداد بروند. در این نامهها امام جواد(ع) به فرزندشان میگویند که مثلا فلان شخص نزد تو میآید و از تو فلان مسئله را خواهد پرسید و تو هم آنگونه که میدانی پاسخ او را بده. این نامهها توصیهای بوده و امام جواد(ع) آنها را بیشتر برای نشان دادن راه به فرزندشان مینوشتند.
- آیا میتوان این شیوه نامهنگاریها با شیعیان را گونهای راهبرد جدید در مقابل شرایط ویژه سیاسی و اجتماعی از سوی این امامان تلقی کرد؟
امامانی چون امام محمدباقر و امام جعفر صادق(ع) که شاگردانشان نزد آنها حضور داشتند، نیازی به این نامهنگاریها نداشتند؛ اما از دوران امام موسی کاظم(ع) این شیوه ارتباطی جدید باب شد. امام موسی کاظم(ع) مسئله وکالت را پایهگذاری کردند. از زمان ایشان بود که شیعیان در جامعه اسلامی پراکنده شدند و امام مسئله وکالت را بنیان نهادند. این مسئله در دوران امامان بعدی هم گسترش پیدا کرد و بهویژه در دوران اماممهدی(عج) شکل ویژهای یافت.
به این نامه نگاری که امامان شیعه با وکلای خود داشتند، توقیع میگویند. این نامهها همانطور که اشاره شد حول مسائل مختلف بودند و گاهی در آنها حقوق شرعی مطرح و گاهی وقتها هم پرسشهای فقهی، کلامی، تفسیری از امام پرسیده میشد.
- میتوانید به برخی از این نامهها و اهمیت و لزومشان در آن زمان اشارهای داشته باشید؟
به غیر از پدر و فرزند بزرگوارشان، در تاریخ آمده که ایشان(امام جواد(ع)) با 63نفر نامهنگاری داشتند. یکی از این نامهها به علی بن مهزیار اهوازی بود. از نامههایی که بین امام و این فرد رد و بدل شده میتوان این را برداشت کرد که امام خیلی روی شناختی که افراد باید از امام داشته باشند، تأکید داشتند. امام در پاسخ به یکی از نامههای علی بن مهزیار میفرمایند کهای علی محبت امام و عنایتی که به تو دارد بهواسطه شناختی است که من از تو دارم. امام در بخشی از این نامه حتی ذکر میکند که من تو را مورد آزمایش قرار دادهام و بنابراین میتوانم بگویم که در میان شاگردانم مثل تو ندیدهام. امام برای اینکه برداشت غلوآمیزی از حرف وی نکنند، در ادامه میفرمایند: امیدوارم که سخن درستی گفته باشم. دقت داشته باشیم که علی بن مهزیار در شهر اهواز بوده نه در مدینه یا بغداد. این نشان میدهد که امام روی شیعیان خودشان نظارت تام داشتند و از همه مهمتر آنها را مورد تشویق و ترغیب خود قرار میدادند. امام در نامههایشان به وکلا و شیعیان خود مینوشت که سختیها را تحمل کنید و اینکه خداوند برای هر یک از پیامبران خود عالمانی قرار داده که مردم را از گمراهی نجات بدهند،آن عالمان ما هستیم و شماها باید این عالمان را به مردم بشناسانید.
یکی دیگر از افرادی که امام با وی نامهنگاری داشت، سعدالخیر بود. امام در 2نامه بلندی که به این فرد نوشتند او را به پایداری و مقاومت دعوت کردند. امام در یکی از نامههای خود به سعدالخیر نوشت که اگر عالمان، مردم را راهنمایی نکنند و به آنها اندرز ندهند، خائن هستند. امام در ابتدای این نامه از تقوا و اثرات آن میگویند و سپس به بیان الطاف خداوند میپردازند و همچنین درخصوص توبه و فرصتی که توبه برای مومنان فراهم میآورد سخن میگویند. امام در این نامه به تکالیف عالمان اشاره میکنند. از این جهت این نامه بسیار مهم است.
- به موازات این نامهنگاریها، حضرت چه راههای دیگری را برای انتقال معرفت و آگاهی به شیعیان خودشان آزمودند؟
مناظرات را میتوان یکی دیگر از این راهها دانست. بخشی از احادیثی که از حضرت روایت شده، متضمن استدلالها، مناظرات ایشان در مسائل فقهی، کلامی، سیاسی و اعتقادی با افراد مختلف است. امامجواد(ع) از جانب 2گروه به مناظره فراخوانده شدند: یکی از جانب برخی از شیعیان بود که خردسالی امام برایشان سؤال برانگیز بود. البته همانگونه که گفته شد، در جریان این مناظرات آنها به حقانیت امام پی بردند. دستهای دیگر از این مناظرات را مامون و معتصم ترتیب داده بودند. آنها برخی از عالمان تسنن را در برابر حضرت قرار میدادند تا علم الهی ایشان را به چالش بکشند. گرچه این مناظرات در ظاهر برای علمدوستی و علاقه به امام ترتیب داده میشد؛ اما منظور از آنها بیشتر زیر سؤال بردن علم حضرت بود. یکی از این مناظرات، مناظره امام با یحیی بناکثم بود. مامون از این فرد خواسته بود که سؤالات بسیار سختی را مطرح کند تا مگر امام در جواب بمانند. مثلا او از امام پرسیده بود که اگر محرمی حیوانی را بکشد، چه وظیفهای دارد. امام در کمال تعجب حاضران در پاسخ به این پرسش تمام شقوق آن را به بررسی گذاشتند و چندین سؤال را در پی آن مطرح کردند؛ سؤالاتی از این قبیل که آیا آن محرم عالم به حکم بوده یا نه؟ بالغ بوده یا نه؟ و... طرح این سؤالات از جانب حضرت پرسنده و حاضران را سخت به فکر فرو برد. این نشان داد که امام در درجات بالایی از علم قرار دارند و خود این مسئله بر استحکام پایههای دین میافزود. اتفاقا یکی از دلایلی که امام را به شهادت رساندند، به همین برتری علمی ایشان در مناظرات برمیگردد.
- احادیث تفسیری گوناگونی که از حضرت بر جای ماندهاند، حاوی چه مسائلی هستند و چه اهمیتی در قلمرو معرفتشناسی شیعی دارند؟
احادیث تفسیری منقول از حضرت بیشتر صبغه فقهی و کلامی دارد و گاهی هم متضمن تاویل برخی از آیات است. یکی از مهمترین این احادیث، حدیث معانی اسماء الهی است. در این حدیث بلند مباحثی درخصوص عرفان اسلامی و همچنین صفات خداوند، تشبیه و تنزیه مطرح شدهاند. حضرت در این حدیث اسماء الهی را از 2منظر به بررسی گذاشتهاند: یکی منظر وجود شناختی و دیگری، منظر پدیدارشناختی اسماء الهی است. حضرت در این حدیث به خوبی این دو بحث را میگشایند. امام در بخشی از این حدیث اشاره میکنند که خداوند برتر از اسماء و صفات است. حقیقت وجودی خداوند بیرون از تعین است. آنگاه امام اسماء الهی را یک به یک توضیح میدهند و میگویند که اسماء و صفات، تجلیات ذات حق هستند.
- در مناجاتی که مربوط به ستم و ظلم میشود، حضرت به چه نکاتی در پیوند با ستم و شناخت و شیوه مبارزه با آن اشاره دارند؟
در مناجات کشف ظلم که در میان این 10مناجات از همه مهمتر هستند، امام با اشاره به فراگیر و متکمن شدن ظلم در بلاد، به آثار ظلم اشاره میکنند: اگر ظلم فراگیر شود نیکی و حق از میان میرود، پلیدی و شر همه جا را میگیرد، عدل نابود میشود، چراغ تقوا و پرهیزگاری بیفروغ میشود و خیر و برکت رخت برمیبندد. ایشان میفرمایند که برای از میان بردن ظلم باید در راه حق قدم برداریم و از خداوند بخواهیم که ستم و ستمگر را نابود کند و امنیت و آرامش را به بندگانش برگرداند.