موافقان هم به این نکته اشاره میکنند که وقتی هیچ فیلمی به اندازه گذشته امکان موفقیت در اسکار را ندارد، چرا باید گزینهای را برای اعضای آکادمی ارسال کنیم که خودمان هم میدانیم شکستش حتمی است.
از سوی تهیهکننده یکی از فیلمهای مدعی حضور در اسکار هم اتهام دادن اطلاعات غلط به اعضای کمیته انتخاب مطرح شده که مروری بر اسامی سینماگران حاضر در این کمیته، صحت چنین ادعایی را زیرسؤال میبرد. چه کسی باور میکند که بتوان به مسعود کیمیایی، بهروز افخمی، کمال تبریزی، علیرضا زریندست و... خط داد؟
کارگردان «ملکه» هم که ظاهرا انتظار داشته فیلم او به اسکار معرفی شود، ابراز امیدواری کرده سازوکاری طراحی شود تا فیلمهای مطرح و استاندارد فارغ از حواشی به حق و حقوقشان برسند. در اینکه فیلم ملکه یکی از بهترین آثار سینمای دفاع مقدس این سالهاست تردیدی وجود ندارد. درباره ارزشهای فیلم «دربند» که جزء آثار مطرح سینمای اجتماعی ماست و در آن فیلمساز توانسته با تمام محدودیتها، درامی تاثیرگذار و بسیار خوشساخت بسازد نیز همینطور؛ نکته اینجاست که هیچکدام از گزینههای سینمای ایران برای اسکار حداقلهای موفقیت را نیز نداشتهاند. اغلب این فیلمها، شامل 12نامزد نهایی و فیلمهایی که در مرحله قبلی داوری کنار گذاشته شدند، در سطح دنیا آثاری ناشناخته هستند؛ فیلمهایی که برخی از آنها صرفا در چند جشنواره نه چندان بااهمیت به نمایش درآمدهاند و جوایزی گرفتهاند.
وقتی ما فیلمی چون گذشته را داریم که توسط گروهی ایرانی و با همراهی فرانسویها ساخته شده و مقررات آکادمی نیز اجازه معرفیشدنش را به ما میداده، چرا نباید از این فرصت استفاده میکردیم؟
یک بار برای همیشه باید تکلیفمان را با این موضوع روشن کنیم که هدفمان از فرستادن نماینده به اسکار چیست؟ میخواهیم موفق شویم یا قرار است صرفا حضور سمبلیک را تجربه کنیم و در همان دور مقدماتی کنار برویم؟ اگر به این سؤال روشن و شفاف پاسخ درستی داده شود تکلیف خیلی موضوعات روشن میشود.