این سنتی است که در تمام سالهای پس از تأسیس سازمان ملل رعایت شده است. سخنرانان در مجمع عمومی به موضوعهای مختلفی اشاره میکنند که در کشورهایشان و در سطح بینالمللی حائز اهمیت است. پارهای از این موضوعها بهطور کلی در تمام دورهها ثابت بوده است. درباره موضوعهای ثابت بحثهای نشست مجمع عمومی با دکتر مسعود اسلامی، استاد دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه صحبت کردهایم. وی درباره دستهبندیهای این موضوعها، اهداف توسعه هزاره و اهمیت جایگاه دبیرکل در کارآمدی این سازمان صحبت میکند. به اعتقاد دکتر اسلامی، هنوز جایگزینی برای ساختار فعلی سازمان مللی که انتقاداتی بر آن وارد است، یافت نشده است.
- چه موضوعهای ثابتی در نشستهای سالانه مجمع عمومی سازمان ملل مورد بحث قرار میگیرد؟
موضوعهای ثابت را میتوان به 4دسته تقسیم کرد؛ نخست موضوعهایی از قبیل تروریسم است که ذیل عنوان صلح و امنیت قرار میگیرد. عنوان دوم توسعه سیاسی و اقتصادی است. سومین دسته محیطزیست و توسعه پایدار است و در دسته چهارم موضوعهای مربوط به مدیریت و چالشهای جهانی قرار میگیرد. ذیل عنوان صلح و امنیت، موضوع تروریسم را داریم که همه کشورها درباره آن اظهارنظر میکنند. موضوع خلعسلاح را داریم که موضوعی دیرینه و نخستین موضوعی است که مجمع عمومی و شورای امنیت در سال 1945پس از تأسیس سازمان ملل به آن پرداختند. این موضوع همچنان در دستور کار است و امسال در حاشیه مجمع عمومی، یک کنفرانس ویژه به آن اختصاص پیدا کرده است. موضوع سوم ذیل عنوان صلح و امنیت، موضوع خاورمیانه و فلسطین است. حفظ صلح و کمکهای بشردوستانه در درگیریهای مسلحانه، موضوع پناهندگان و مینزدایی هم زیر این عنوان بررسی میشود. بحث انرژی اتمی در سالهای اخیر به صلح و امنیت اضافه شده است. ذیل عنوان توسعه سیاسی و اقتصادی، موضوع فقر و مبارزه با فقر را داریم که تحت عنوان ریشهکنی فقر مطرح میشود. بحث دمکراسی و حکمرانی خوب را داریم. بحث حقوق بشر و حقوق بینالمللی نیز معمولا ذیل توسعه سیاسی و اقتصادی مطرح میشود. در زمینه محیطزیست، یکی از موضوعهایی که امسال برجسته است، تغییر آب و هوا و سیاستهایی است که دولتها ناچارند با هماهنگی هم اتخاذ کنند تا با مشکلات زیستمحیطی مواجه نشوند. بحث منابع طبیعی و کمبود منابع انرژی، آب، خاک و جنگل نیز در همین راستا مورد بحث قرار میگیرد. بحث سلامت و بهداشت و بیماریهای واگیر بهخصوص ایدز جزئی از عنوان محیطزیست است. غذا و کشاورزی و جمعیت و اسکان بشری هم بخشی از عنوان محیطزیست و توسعه پایدار است. عنوان چهارم که مدیریت جهانی و چالشهای جهانی است، شامل موضوعهای برجستهای همچون دمکراسی است که مفاهیمی مانند مشارکت مردمی و به نوعی آزادیهای سیاسی و رعایت ضوابط موازین دمکراسی را دربر میگیرد. چالشهای مربوط به حقوق بشر، بحث مهاجران و پناهندگان و بالاخره زنان و کودکان نیز در همین راستا بررسی میشود. اینها موضوعهای ثابتی هستند که هر سال در چارچوب نشستهای مجمع عمومی به بحث گذاشته میشوند. اما یک موضوع اصلی هر سال بر دیگر موضوعها سایه میاندازد و این موضوع، اهداف توسعه هزاره است. دیگر موضوعهای کلی شامل محیطزیست و وخامت وضعیت آن، افزایش نابرابریها و شکاف توسعهای بین کشورهای شمال و جنوب هستند. موضوع درگیریهای داخلی از دیگر موضوعهایی است که خواهناخواه بر سخنرانیهای مقامات تأثیر خواهد گذاشت و در قطعنامهها خود را نشان خواهد داد. مسلما کشورهای خاورمیانه و تحولاتی که در آنها رخ میدهد، بهخصوص کشورهایی مانند سوریه و مصر از موضوعات همیشگی سخنرانیهاست.
- اهداف توسعه هزاره چیستند؟
از دهه 1960به بعد، سازمان ملل دورههای 10سالهای تعریف و نامگذاری کرده که هدف از آن همیشه توسعه اقتصادی و اجتماعی بوده است. در سال 2000، در نشست ویژه سران کشورهای عضو در مجمع عمومی، به پیشنهاد دبیرکل وقت اعلامیهای به نام اعلامیه هزاره به تصویب رسید که در آن اهدافی برای تحقق در کشورهای در حال توسعه معین شده بود. قرار شد با هدفگذاریهای کمی، پیشرفت کشورها از نظر تحقق 8هدف سنجیده شود. این 8 هدف عبارتند از: ریشهکنی فقر و گرسنگی شدید، تحقق آموزش ابتدایی فراگیر، ترویج برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش میزان مرگومیر کودکان، بهبود بهداشت مادران، مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر بیماریها، تحقق محیطزیست پایدار و ایجاد مشارکت برای توسعه. بعد از اینکه در سال 2000این اهداف تعیین شد، در سال 2010نشست سران دیگری در سازمان ملل تشکیل شد. در این نشست تصویب شد تا برنامه اقدامی برای تحقق مطلوب این اهداف تا سال 2015تدوین شود. امسال دبیرکل و دبیرخانه تلاش میکنند که فضای گفتوگوها و هدفگذاریهای آینده را برای بعد از 2015و کارهایی که بعد از آن باید کرد، آماده کنند. بهنظر میرسد این بحث تا سال 2015ادامه پیدا کند تا برنامهای برای بعد از این سال تهیه شود.
- آیا پیشنویسی برای برنامه بعد از سال 2015مطرح شده است؟
پیشنویسی نیست اما دبیر کل موضوعهایی را در گزارش اخیر خود مطرح کرده و در آن به چالشهای جدید پرداخته است؛ ازجمله موضوعهایی مانند بدترشدن وضعیت محیطزیست، افزایش نابرابریها و درگیریها. فکر میکنم در پیشنویس برنامه جدید، موضوعهایی مانند فقر و گرسنگی تعیینکننده باشند. اکنون با توجه به آنکه حدود 80درصد از معلولان جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، وعدههای جدی درباره مطرح شدن موضوع معلولیت بهعنوان یکی از اهداف توسعه هزاره برای بعد از سال 2015مطرح شده است.
- عدهای معتقدند که دبیر کل فعلی سازمان ملل برش دبیران کل سابق را ندارد. آیا این نشاندهنده کاهش اهمیت جایگاه دبیر کل یا بهطور کلی سازمان ملل است؟
دبیر کل سمت اجرایی ندارد و در مقام تصمیمگیری و اعلام مواضع ساختاری نیست. ایشان رئیس دبیرخانه سازمان است و اظهارات وی به تعبیری باید طوری باشد تا به اعضای مختلف برنخورد و در نهایت احتیاط بیان شود اما به هر صورت، شخصیت دبیرکل بیتأثیر نیست و در دورههای مختلف دیدهایم که هر وقت دبیرکل مستقلتر، تواناتر و با جسارت بیشتری بوده، حضور سازمان در مسائل جهانی و منطقهای پررنگتربوده و هرگاه این ویژگیهای شخصیتی ضعیفتر بوده، این حضور کمتر بوده است؛ یعنی شخصیت دبیرکل بیتأثیر نیست اما مواضع دبیر کل نمیتواند ترجمان موفقیت و میزان کامیابی یا ناکامی سازمان تلقی شود. اینکه سازمان ملل به اصلاحات و تقویت نیاز دارد و باید ربط بیشتری با مسائل جهان داشته باشد، بدون شک محرز است، بهخصوص آنچه در افکار عمومی برجسته است، بحث صلح و امنیت است و اینکه سازمان ملل چقدر کارایی دارد که جلوی جنگ و زورمداری و مواجهه کشورهای قدرتمند را با کشورهای ضعیفتر بگیرد. از این جهت، سازمان ملل با یک معما و چالش درونی و مزمن روبهرو است که از سالیان دراز وجود داشته و سازوکاری که جامعه بینالمللی تا اینجا به آن رسیده است، ازجمله تشکیل شورای امنیت و اختیارات ویژهای که به اعضای دائم آن داده شده، به هر حال در دنیا موردپذیرش اعضا قرار گرفته است و بهرغم نارساییهای آن، هنوز نسخه جایگزینی برای آن مورد توافق اعضا قرار نگرفته است؛ از این رو، این نارساییها همچنان ادامه خواهد داشت. سازمان ملل مجموعهای از دستورکارهای وسیع دارد، بهخصوص در زمینه توسعه اجتماعی و اقتصادی، آموزش، بهداشت و محیطزیست که کارهای بنیادی زیادی در این حوزهها کرده است. هر قدر هم روی این مسائل کار شود، باز هم جا دارد و انصافا نمیتوان گفت خدماتی که سازمان ملل متحد انجام داده، کماثر یا بیاثر یا خارج از هنجار بوده است. منطق همکاری بینالمللی و همگرایی در جهت مواجهه با چالشهای جهانی در قرن بیستویکم ایجاب میکند که همکاری نهادینه در قالب یک سازمان بینالمللی تقویت شود. کشورهای مختلف باید اراده سیاسی خود را برای کمک کردن به گردش چرخ سازمان ملل تقویت کنند.