براساس گزارش نیوساینتیست، مباحثات طولانی و فرسایشی درباره این موضوع از یک نامه آغاز شد که به امضای 130 متخصص آموزش و پرورش کودکان رسیده بود. در این نامه درخواست شده بود تا دوره پیشدبستانی غیررسمی و بازی محوری به دوران آموزشی کودکان افزوده شده و سن آغاز مدرسه در انگلستان از 7 سالگی آغاز شود.
این نامه که 130 متخصص آموزش آن را تایید کردهاند میتواند گواهی بر این موضوع باشد که دیرتر آغاز کردن مدرسه بهتر از زود آغاز کردن آن است، سیستمی که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله سوئد و فنلاند درحال اجرا است و کودکان این کشورها دستاوردهای علمی بالاتری را از خود به نمایش میگذارند.
این نگرانی وجود دارد که سیستم انگلیسی که از سال 1870 و بیشتر به منظور بازگرداندن زنان به محیط کار معرفی شد، اکنون موجب آسیبهای جدی به کودکان شود. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله آمریکا فشار برای رسمیت بخشیدن بیشتر به دورههای پیش دبستانی رو به افزایش گذاشتهاست.
دلیل درخواست برای تغییر دادن سیاست آموزش زودهنگام بریتانیا چیست؟ مایکل گوو وزیر آموزش و پرورش بریتانیا و تیمی از همکارانش به دفاع از آموزش زودهنگام ادبیات و ریاضیات و ارزیابی تحصیلی زودهنگام کودکان ادامه میدهند. رئیس مرکز استانداردهای آموزشی بریتانیا (Ofsted) نیز بر این باور است که مدارس باید پذیرش کودکان را از دوسالگی آنها آغاز کنند. این شیوه آموزشی تاکنون غیرقانونی اعلام نشدهاست اما منتقدان به سرعت نسبت به این شیوه یعنی آغاز زودهنگام آموزش رسمی واکنش نشان دادهاند.
اگر نقش بازی در رشد کودکان رادر نظر بگیریم و همچنین متوجه آسیبی که تحصیل آکادمیک از سنین 4 و 5 سالگی به آنها وارد میکند باشیم، شواهدی که برای آغاز تحصیلات دیرهنگام وجود دارد کاملا متقاعدکننده خواهد بود. این شواهد براساس مطالعات انسان شناسی، روانشناسی، عصبشناسی و آموزشی به دست آمدهاند. برای مثال تحقیق برروی بازی کودکان در جوامع ابتدایی و همچنین تحقیقاتی که برروی فیزولوژی تکاملی در دیگر پستانداران انجام شده نشان میدهند بازی نوعی ابزار سازگاری برای کودکان است که آنها را به دانشآموزان قدرتمندی تبدیل کرده و توانایی آنها را در حل مسائل افزایش میدهد.
مطالعاتی که در زمینه اعصاب و روان انجام گرفته نیز از بازی به عنوان مکانیزمی مرکزی در یادگیری پشتیبانی میکند. برای مثال کتاب The Playful Brain: Venturing to the limits of neuroscience چاپ سال 2009 با بازبینی بسیاری از مطالعات به این نتیجه رسیدهاست که بازی میان نورونهای مغزی به ویژه در بخش لوب پیشین مغزی، بخشی که با عملکرد ذهنی شدید انسان در ارتباط است، اتصالات بیشتری ایجاد میکند.
براساس مطالعهای دیگر که در سال 2002 منتشر شدهاست، کودکان 6 سالهای که در آمریکا از آموزش پیشدبستانی آکادمیک برخوردار بودهاند، نسبت به همسالانی که در دورههای پیشدبستانی مبتنی بر بازی حضور داشتهاند، نمرههای پایینتری به دست آوردهاند.
روانشناسان رشد دو فرایند ذهنی که میتواند ارتباط میان بازی و آموزش را توضیح دهد اینگونه بر میشمارند:
1- بازی بیشتر کودکان شامل تصور کردن یک شیئ به شیئی دیگر است، برای مثال یک جعبه را یک فضاپیما تصور میکنند، رفتاری که منحصر به انسان بوده و زیربنای یادگیری زبان، نقاشی و دیگر شیوههای درک محتوا و مفهوم است.
2- کودکان از طریق انواع بازیهای فیزیکی و اجتماعی و دیگر انواع بازیها نسبت به فعالیتهای فیزیکی و ذهنی خود بیشتر آگاه شده و کنترل بیشتری برروی این فعالیتها به دست میآورند. این توانایی به آنها کمک میکند تا به تدریج وابستگی خود به پشتیبانی بزرگسالان را کاهش دهند و از نظر عقلانی و عاطفی خودمحورتر شوند.
در سال 2004 نیز مطالعهای برروی بیش از سه هزار کودک انجام گرفت و نشان داد افزایش مدت زمان پیشدبستانی مبتنی بر بازی در فراگیری و سلامت کودکان دبستانی نسبت تاثیری قابل توجه از خود به جا میگذارد. مطالعاتی که در نیوزیلند برروی کودکان 5 و 7 ساله انجام گرفته نیز نشان میدهند آغاز زودهنگام آموزش رسمی کودکان پیشرفت در توانایی خواندن آنها را بهبود نمیبخشد و میتواند برای آنها زیانبار نیز باشد. در سن 11 سالگی هیچ تفاوتی میان توانایی خواندن این دو گروه از کودکان مشاهده نشد با اینهمه کودکانی که مدرسه رفتن را از 5 سالگی آغاز کردهبودند نگرش مثبت کمتری نسبت به خواندن از خود نشان داده و نسبت به کودکان گروه 7 ساله درک خوانشی کمتری از خود نشان میدادند.
تحقیقاتی دیگر در سرتاسر جهان در دست انجام هستند که بر نگرانی از افزایش استرس و مشکلات روانی ناشی از تحصیلات زودهنگام در کودکان متمرکز هستند،کودکانی که دوران کودکیشان "درسآلود" شدهاست و بازی جایگاه چندانی در این دوران حساس و طلایی از زندگی آنها ندارد.
با در نظر گرفتن تمامی این مدارک، پرسشی بسیار مهم و جدی درباره سرنوشت سیاست تحصیل زودهنگام در برخی از کشورهای جهان به ویژه بریتانیا مطرح میشود، پرسشی که کشورهای اجرا کننده این سیاست به خاطر دستاوردهای آکادمیک آینده کودکان و سلامت روحی و فیزیکی آنها باید آن را به شدت جدی تلقی کنند.