آنچه که مهمترین مزیت این نوع برنامهریزی به شمار میرود به ظهور رساندن و شکوفا سازی استعدادهای بالقوه جامعه در تمامی زمینههاست و میزان اهمیت و اولویتبندی مسایل به ترتیب، و در راستای رسیدن به اهداف بزرگ مشخص میشود. ناگفته پیداست که با پیشرفت صنعت، در بسیاری از بخشها و زمینهها پیشرفت چشمگیری حاصل خواهد شد.
با نگاهی عمیق به گذشته و آغاز انقلاب صنعتی در جهان به این نکته پی میبریم که دانشمندان ما در آن برهه از زمان غفلت کردند و محو تماشای نشانهها شدند. غافل از اینکه این نشانه جهت رسیدن به هدف را نشان میدهد و خود هدف نیست.
در عرصه کنونی و در جهش علم و صنعت و شتاب بیش از حد آن در صورت غفلت ما، عقب افتادگی به مراتب سختتر و جبران ناپذیرتر از قبل نصیبمان میشود. غفلتی که هرگز نسل های آینده ما را به خاطر آن نخواهد بخشید.
برای جبران گذشته و به حداقل رساندن فاصله با جهان امروز چه باید کرد؟ برای ایجاد صنعتی پویا و مدرن و رو به رشد چه راهی باید در پیش گرفت؟ آیا باید از کشورهای توسعه یافته الگو برداری کرد؟ یا اینکه از مشاوران خارجی و از مدیریت مدرن استفاده کرد؟ رسیدن به این مهم همکاری و هماهنگی تمامیمدیران و سران کشور را میطلبد. همکاری تنگاتنگ و همه با یک هدف: پیشرفت جامعه به سوی ایدهآلها.
برای نیل به اهداف و چشمانداز 20 ساله کشور باید تحول بنیادی در برخی امور صورت پذیرد. شاید در ابتدای امر این راهکارها تکراری به نظر برسد ولی عمل و نظارت اجرایی بر این راهکارها میتواند دروازهای برای رسیدن به اهداف عالیه نظام باشد. دستهای از این راهکارها عبارتند از:
- ارائه خط مشی سازمانی در ارگانهای دولتی و خصوصی- تقویت استانداردها و نظارت مداوم و دقیق بر اجرای صحیح آن- صنعت و دانشگاه، 2 دنیای متفاوت- ایجاد زمینه و بسترسازی جهت تحقیق و پژوهش خودجوش- ادغام مدیریت و حذف عنوانهای مدیریتی متفاوت و متنوع.
ارائه خط مشی سازمانی
سیاست برنامهریزی در بحث مدیریت کلان باید به صورتی تدوین شود که از رفتارهای سلیقهای و تحرکات حذفی کمترین تأثیرپذیری را داشته باشد.
برای نیل به چنین هدفی باید خط مشی اصلی و هدف غایی سازمان، شرکت و ارگان را به صورت کاملاً واضح، دقیق و با در نظر گرفتن شرایط و تواناییها تدوین و اجرا نمود. پیگیری چنین اصلی باعث یکنواختی حرکت رو به جلو کشور خواهد شد.
این برنامهریزی از کوچکترین واحدهای صنعتی آغاز و به صورت گسترده و در صنایع مادر تعمیم مییابد. شاید هم اکنون در برخی صنایع چنین برنامهریزیهایی وجود داشته باشد ولی مطمئناً به آنها به صورت مقطعی عمل شده است. به طور مثال هدف را تولید حداکثر قرار میدهند و در این میان کیفیت، محیط زیست و... قربانی میشود.
تقویت استانداردها
در کشورهای پیشرفته و صنعتی هر گونه خدماتی که از سوی شخص یا شرکت ارائه شود، میبایست در چارچوب یک استاندارد مدون باشد. این استاندارد شامل کلیه فعالیتهای صورت گرفته جهت ارائه خدمات میباشد و خود معیار مناسب و دقیقی برای سنجش و ایجاد نظم و پیشرفت کار و نظارت دقیق بر روی نیروی کار میباشد.
تدوین این استانداردها و نظارت دقیق و مستمر بر نحوه اجرای آن وظیفه نهادهای دولتی است. شما تا کنون گاریهایی که به وسیله موتورهای دیزل آبکشی مشغول حمل بار هستند دیدهاید؟ تا کنون چند نفر بر خاطر تصادف با خودروهای حمل بار که بصورت غیراستاندارد و در کارگاههای محلی آهنکشی شدهاند جان خود را از دست دادهاند؟
چند طرح تاکنون از طرف سازمانهای دولتی ارائه شدهاند و به خاطر عدم وجود استاندارد نظارتی و اجرایی کافی با سعی و خطا و با هدر رفتن بودجه مواجه شدهاند؟ اگر به اطراف خود به دقت نگاه کنیم به موارد زیادی برمیخوریم که به همین دلیل ضررهای زیادی را متحمل شدهایم.
در حالی که در شرایط موجود و موقعیت فعلی ما باید تمامی توان خود را در جهت به ظهور رساندن استعدادهای بالقوه به کار بندیم.برای جلوگیری از این موضوع باید استاندارد جامعی در تمامی زمینهها تدوین شود که با در نظر گرفتن شرایط کاری و از طرق مختلف در جامعه صنعتی کشور تزریق گردد.(به طور مثال از طریق اتحادیه مشاغل، وزارتخانههای مربوطه و...) ایجاد شبکه ارتباطی قوی بین صنایع جهت استفاده بهینه و همزمان از این استانداردها نیز الزامی است.
صنعت و دانشگاه، 2 دنیای متفاوت
در کشور ما نیروی متخصص و تحصیل کرده و آماده به کار زیاد است ولی به دلایلی از آنها استفاده لازم به عمل نمیآید. بیاعتمادی به دانشآموختگان و همچنین تجربه مداری در صنعت دلایل اصلی این امر هستند.
روزی از یک مهندس آلمانی جملهای را شنیدم که میگفت همیشه یک ایده نو ارزش اجرا را دارد. این مخالف آن چیزی است که من سالها در کشور خود در مقابل طرحهای نو و جدید میشنوم.
طراحی که در یک کشور پیشرفته صنعتی کار میکند باید همیشه این موضوع را در نظر داشته باشد که تکنولوژی مثل خمیر در دستان اوست و او میتواند آن را به هر شکلی که میخواهد در بیاورد و در این شرایط او از ارائه طرحهای نو و جدید نمیهراسد.
در کشور ما زمان اختصاص یافته به کار آموزی در رشتههای فنی بسیار ناچیز است و دانشجو پس از 4 سال درس خواندن در رشتههای فنی و مهندسی دو ماهی را در یکی از کارخانهها به کارآموزی مشغول میشود.
در صورتی که در کشورهای صنعتی همزمان با گذراندن دروس اختصاصی در رشتههای فنی، با کارخانههای مرتبط هماهنگی صورت گرفته و دانشجویان همزمان با درس تئوری در کلاس با کاربرد آن در صنعت نیز آشنا میشوند.
این موضوع از دو منظر قابل تأمل است. یکی اینکه دانشجو با دنیای صنعت آشنا میشود و دیگر اینکه میتوان به وسیله آنها در صنایع کوچک که هم اکنون به صورت کاملاً تجربی اداره میشوند تحول ایجاد نمود.
تحقیق و پژوهش خودجوش
تشویق و ترغیب صاحبان صنایع به بهبود و ارتقای سطح تولیدات و خدمات، خود زمینه ایجاد پژوهش و تحقیق به صورت خود جوش را فراهم میکند. الزام بالا بردن راندمان تولید در مقابل جریمهها یا بخشودگیهای مالیاتی نیز در این زمینه میتواند مفید واقع شود.
به هر حال تحقیق و پژوهش باید جزیی از تولید باشد و تولیدکننده بقای خود را در حرکت رو به جلو و تحقیق گسترده در زمینه فعالیت خود بداند.
ادغام مدیریت
چندگانگی قدرت و تقسیم آن در مدیریت صنعتی بزرگترین لطمه را به واحدهای صنعتی وارد میکند. با ادغام مسئولیتها و وظایف مشابه به مدیر این امکان داده میشود تا با در نظر گرفتن ظرفیتهای موجود و توانایی پرسنل سطح مطلوبی از خدمت ارائه دهد.
همچنین با ادغام مدیریت میتوان از امکانات موجود در بخشهای مختلف برای نیل به یک هدف واحد کمک گرفت.