این مصدومیت درست زمانی اتفاق افتاد که بهنظر میرسید هیچچیز نمیتواند میان او و آنچه سرنوشت برای او تدارک دیده فاصله بیندازد. مصدومیت در عضلات چهارسر ران ( که در زمان فرارهای انفجاری بهکار میافتند) بهوجود آمده و فعلا لجوجانه با مسی سر ناسازگاری دارد. آسیب این عضلات به معنی از بین رفتن بخشی از جادوی این بازیکن خواهد بود. فقط استراحت بدنی و روحی میتواند به درمان این آسیب کمک کند، پس لئو ترجیح داده به آن سوی اقیانوس اطلس برود و کنار هموطنانش باشد، به امید اینکه بتواند در جامجهانی برزیل با تمام توان حاضر شود. او در اوج دوران فوتبالش که شامل افتخارات بینظیری مثل 4توپ طلا، 3قهرمانی لیگ قهرمانان و 6قهرمانی لالیگاست، مجبور شده در زمان حساسی خانه نشین شود. بازی در جام جهانی آرزویی است که لئو از کودکی داشته. درست مثل دیهگو مارادونا، مسی هم تمام آرزوهای ملت آرژانتین را روی شانههایش حمل میکند. در سال 1986، مارادونا بهعنوان نابغهای خودساخته توانست قهرمانی جامجهانی را به آرژانتین برگرداند و نامش را بهعنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ثبت کند. قهرمانی در برزیل میتواندکارکرد مشابهی برای نابغه جدید فوتبال آرژانتین داشته باشد. شکست اما توجیه مناسبی برای منتقدان مسی، از جمله خیلی از آرژانتینیها خواهد بود که او را شایسته ایستادن بر قله فوتبال جهان نمیدانند. مهم نیست که پپ گواردیولا و خیلیهای دیگر معتقدند که مسی بزرگترین بازیکنی است که تا به حال کفش فوتبال بهپا کرده است. ناکامی در قهرمانی جام جهانی پیش از آنکه او بازنشسته شود، به معنی این خواهد بود که او به وطن، خانواده، دوستان و مهمتر از همه خودش خیانت کرده است.
درمان دردناک
مسی با چنین چالشهایی غریبه نیست. او با استعداد خارقالعادهای به دنیا آمد ولی انگار طبیعت میخواست تعادل را درباره او برقرار کند .او اختلالات هورمون رشد داشت که به او اجازه نمیداد مثل سایر کودکان رشد کند.
مسی میگوید: «وقتی 11ساله بودم، پزشکان متوجه شدند که اختلالات هورمون رشد دارم و برای رشد بهتر باید تحت درمان قرار بگیرم. هر شب تزریقاتی در پایم انجام میشد، هر شب و هر شب و این برای 3سال ادامه داشت» و اضافه میکند: «جثهام به قدری کوچک بود که هر وقت به زمین فوتبال یا مدرسه میرفتم، همیشه کوچکترین عضو جمع بودم. این وضعیت تا زمانی که تحت درمان بودم ادامه داشت و بعد از آن رشد عادیام شروع شد».
این درمان، مؤثر اما گران بود و ماهانه 1500دلار هزینه داشت، خیلی بیشتر از درآمد خانواده مسی. تأمین اجتماعی بخشی از این هزینه را بهعهده گرفت ولی فقط برای 2 سال. در این شرایط خورخه، پدر مسی مجبور شد که کاسه گدایی بهدست بگیرد و به باشگاه شهرشان نیوول اولدبویز برود که اعلام کرده بود میخواهد با پسرش قرارداد امضا کند.
خورخه میگوید: «آنها به من گفتند نگران نباش، ما هزینه درمان را پرداخت میکنیم. ولی انگار به گدا پول میدادند. 300پسو به من دادند و دیگر خبری از پول نشد. اگر آنها پول میدادند او بهطور طبیعی در نیوول میماند».
خراردو گرگینی، همتیمی سابق مسی با یادآوری آن روزها میگوید: «او با تزریقات روزانه به خوبی کنار آمده بود و طوری وانمود میکرد که همهچیز عادی است. اگر او به موقعیت فعلی رسیده بهخاطر استعداد و اعتماد به نفسش است. لئو میدانست که برای تبدیل شدن به یک بازیکن حرفهای باید تن به این کار بدهد؛ هفته به هفته، هر روز. قبل از اینکه به خواب برود. 7روز در یک پا و 7روز در پای دیگر. ولی او بدون ناراحتی این کار را انجام میداد».
اراده لئو
گرگینی اضافه میکند: «فکر نمیکنم همه انسانها در 10یا 11سالگی چنین قدرت ذهنی داشته باشند که بگویند من این کار را انجام میدهم تا به آیندهام کمک کرده باشم ولی او میدانست که با این کار به محقق شدن رؤیایش کمک میکند».
لئو حتی توانست برای وضعیتی که در آن قرار داشت، وجه مثبتی هم پیدا کند؛«فکر میکنم کوچکتر بودن جثه من نسبت به دیگران، کمک میکرد که سریعتر و چابکتر باشم و وقتی وارد فوتبال شدم، این ویژگیها به کمک من آمد.»
آدریان کوریا، یکی از مربیان سابق نیوول که حالا یکی از اعضای کادر فنی بارساست هم با این موضوع موافق است؛«شاید در آن زمان ما از این موضوع آگاهی نداشتیم ولی کوچک بودن میتواند یک مزیت هم باشد. شما توپ را راحتتر کنترل میکنید و از دیگران سریعتر و چابکتر هستید.»
هنوز هم کسانی هستند که استفاده از هورمون رشد برای کودکی که نیاز به آن داشت را زیر سؤال میبرند. دیهگو شوارزتین که مسی را درمان کرده، در اینباره توضیح میدهد: هورمون رشد برای بزرگسالانی که به آن نیاز ندارند، حکم یک ماده اضافه را دارد که با هدف قدرت بیشتر در ورزش استفاده میشود ولی بین مصرف هورمون رشد از طرف یک فرد بالغ که به آن نیاز ندارد و بهدنبال تقویت قوای جسمانی است (مصرف دوز بالای این دارو میتواند عوارض جانبی منفی داشته باشد) و درمان یک پسربچه نوجوان تفاوت وجود دارد». ولی چه نیازی بود که برای یک پسربچه 10ساله چنین هزینه و زمانی صرف شود؟ گابریل دیجرالامو، مربی مسی در نیوول توضیح میدهد: «او از نظر تکنیکی خیلی مستعد بود و هیچ پسری را ندیده بودم که شبیه او باشد. یکبار از او بهعنوان دفاع آخر استفاده کردم و او طوری بازی کرد که انگار سالها در این پست بوده».
«در ورزشگاه نیوول، مدیران از او میخواستند که قبل از بازی یا در بین 2 نیمه با توپ شیرینکاری کند. وقتی برای بازی به ماردلپلاتا میرفتیم، او قبل از بازی با توپ شیرین کاری میکرد و مردم برای او پول میریختند. 15دقیقه میگذشت و او همچنان توپ را تحت کنترل داشت. پس مردم نزدیک میشدند و سکهای به سمت او پرتاب میکردند. اگر اشتباه نکنم، در پرو او 1200 بار به توپ ضربه زد. در آن زمان او فقط 9سال سن داشت».
او ادامه میدهد: «یک بار او یک بازیکن را 5 بار دریبل سرپا زد. آن بازیکن بالاخره خودش را روی زمین انداخت و پای لئو را کشید. در آن زمان قد مسی 40/ 1بود، درحالیکه بازیکن مقابل 70/ 1متر بود. او از این کار لذت میبرد. لئو از روی غرور دریبل نمیزد، نه».
کوییکه دومینگز، یکی دیگر از مربیان سابق نیوول میگوید: «بازیکنانی مثل مارادونا که بزرگترین اسطوره فوتبال ما هم هست، خودشان را با مصرف الکل، شبزندهداری، غرور بیش از اندازه و لجبازی نابود میکنند. ولی لئو از این دسته از بازیکنان نیست. برای لئو انگار توپ بخشی از بدنش است».
زندانی در حمام
مسی در هر تیمی که بوده آن را تبدیل به تیمی تقریبا شکستناپذیر کرده است. خوان لگیزامون، همتیمی سابقش میگوید: «در فینال یک تورنمنت، به یاد دارم که اگر قهرمان میشدیم یک دوچرخه جایزه میبردیم و ما بازی را بدون لئو شروع کردیم. او در لحظه شروع هنوز به زمین بازی نرسیده بود. ما در نیمه اول یک بر صفر شکست خوردیم. بعد از آن بود که لئو از راه رسید. در حمام خانهشان به روی او قفل شده بود و برای خروج از آنجا مجبور شده بود شیشه پنجره را بشکند. ما آن بازی را با 3گل لئو، 3بر یک بردیم».
مشکلات مالی که هزینه درمان مسی بهوجود آورده بود، همچنان لاینحل بود. راهحل قطعی، 10هزار کیلومتر آن طرفتر بود چرا که بارسلونا حاضر شده بود هزینه درمان او را بپردازد. این گامی کلیدی در تبدیل شدن مسی به یک ستاره بینالمللی بود ولی این انتقال بهای سنگینی برای او داشت و به قیمت 2 تکه شدن خانوادهاش تمام شد. 6ماه بعد از این ماجرا اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرفت. لئو هنوز 13ساله نشده بود که باید تصمیمی میگرفت که روی تمام خانوادهاش برای همیشه تأثیر میگذاشت. 2 مصدومیت بد و تشریفات اداری موجب شد که او به زحمت یکبار هم بازی کند. بدتر از همه نارضایتی خانواده بود که برای تطبیق با زندگی جدید مشکل داشت، بهویژه خواهر لئو که در آن زمان 6ساله بود.
تنش در خانواده
وقتی خانواده تصمیم گرفت برای بررسی این وضعیت جلسه بگذارد، لئو تنها کسی بود که میتوانست به این سؤال پاسخ بدهد. «وضعیت ما چطور میشود؟ باید بمانیم یا برویم»؟ پاسخ او میتوانست آینده خانواده و برای برخی از اعضای آن، خوشبختیشان را تعیین کند.
خورخه مسی آن روز را به خوبی به یاد دارد؛ «از لئو پرسیدم که چه کار میخواهی بکنی، چون تصمیم نهایی با توست. اگر بخواهی که بهآرژانتین برگردیم، این کار را خواهیم کرد». لئو به من نگاه کرد و گفت: «نه، میخواهم بمانم. میخواهم برای بارسلونا بازی کنم و میخواهم به تیم اول بارسلونا برسم. این تصمیم خودش بود و هیچکس او را مجبور به کاری نکرد. به همینخاطر من هم کنار او ماندم».
سلیا مسی به همراه 3 فرزند دیگرش به آرژانتین برگشتند. مادر مسی هنوز در آرژانتین زندگی میکند، درحالیکه خورخه بیشتر در اسپانیاست. خورخه بعدا اعتراف کرد که اگر قرار بود یکبار دیگر تصمیم بگیرد، هرگز اجازه نمیداد که خانوادهاش پاشیده شود.
مشکلات موجود در قرارداد لئو هم زندگی را برای او در سالهای اولیه حضورش در بارسا مشکل کرده بود. نمایندگان لئو ابتدا به خورخه گفتند که او سالانه 100میلیون پزوتا دریافت میکند و برای خورخه هم شغلی درنظر گرفته خواهد شد. اولی هرگز اتفاق نیفتاد و عملی شدن دومی هم ماهها زمان برد. مشکلاتی که بر سر پرداخت حق انتقال و بیاعتمادی ناشی از بدقولیها بهوجود آمد، خورخه را متقاعد کرد که مدیریت برنامههای پسرش را هم بر عهده بگیرد.
سرانجام طرفین به توافق رسیدند. در یک انتقال بیسابقه که در 5دسامبر 2001، 9ماه پس از نخستین قرارداد رخ داد، تصمیم گرفته شد که لئوی 14ساله دستمزدی معادل بازیکنان تیم بارسلونای B دریافت کند و مقرر شد خورخه در ساختمانی که سکونت داشتند، شغلی بر عهده بگیرد. این روشی هوشمندانه برای دلجویی از این خانواده بود.
بعد از آن، داستان تنها شامل موفقیت و افتخارات بوده، ولی مشکلات آن دوران شخصیت لئو را صیقل داد. این تجربه غریبی برای یک بازیکن جوان است و لئو خوششانس بوده که توانسته در این شرایط دوام بیاورد. واقعیت این است بیشتر کسانی که در 12سالگی تصمیم میگیرند بازیکن حرفهای بشوند، با گذشت زمان منصرف میشوند. رؤیای فوتبال، مسی و خانوادهاش را مجبور به فداکاری و تقریبا این خانواده را نابود کرد ولی اراده و تواناییهای او کمک کرد که به خواسته و به احترامی جهانی برسد که حالا از آن لذت میبرد.
برگرفته از کتاب زندگینامه مسی، نوشته گیوم بالاگ