حق پدرم هم نبود. او با من تا مدرسه آمد تا وساطت کند که من به مدرسه برگردم... روی او را هم به زمین انداختی؛ این حق او نبود. فردا من باز هم برگشتم به مدرسهای که تو از آن اخراجم کرده بودی. برگشتم و باز مرا از مدرسهام بیرون انداختی، این حق من نبود!
ماجرای یک نوجوان شیرازی که بهخاطر همراه داشتن تلفنهمراه از مدرسه اخراج شد، یکی از خبرهای تلخ هفتهی گذشته است که ذهن خیلیها را مشغول کرده است. نوجوانی که بهخاطر بردن گوشیهمراه به مدرسه، اخراج میشود. یکبار با پدرش و بار دیگر خودش به مدرسه میرود و مدیر هر دوبار او را نمیپذیرد. آنقدر تلخ بوده است این ماجرا که پسر نوجوان دست به کار تلختری میزند و پایان این قصه، بسیار غمانگیز تمام میشود. یادمان باشد رفتار آدمبزرگها بعضی وقتها درست نیست. زندگی پر از فراز و نشیب است. این فراز و فرودها، پایان جهان نیست. دنیا هیچگاه به آخر نمیرسد، همیشه راهی هست. همیشه... کاش این نوجوان، این موضوع را میدانست.
علی زرافشان، معاون آموزش متوسطهی وزارت آموزش و پرورش در اینباره گفت: «آییننامهی انضباطی دانشآموز، مصوب شورای عالی آموزش و پرورش است و در آن دانشآموز را مکلف کرده که از آوردن وسایل اضافی خودداری کند و هرچند که تلفنهمراه از جمله وسایل اضافی است که دانشآموز از آوردن آن منع شده، اما اخراج دانشآموز به ازای داشتن تلفنهمراه مطابق با آییننامه نبوده است.»
مدیر مدرسه با سختگیری میخواسته این داستان تلفنهمراه را برای همیشه تمام کند و زهر چشم بگیرد... آقای مدیر زهرچشم گرفتی؟! این حق من نبود!