2. انفجار در استانبول ترکیه و تنش در مرز با عراق، انفجار سامراء ،جنگ کور داخلی در عراق، موضوع افغانستان و درگیریهای پراکنده آن، درگیری مابین فتح و حماس در فلسطین اشغالی و تحریم از یک طرف و انحلال دولت قانونی فلسطین، از طرفی دیگر اقدامات مشکوک در تحریک فتنه داخلی در لبنان با اقدام تروریستی حذف نماینده مجلس لبنان( عیدو) و درگیری در نهرالبارد لبنان که منجر به کشته شدن طرفین درگیری یعنی ارتش لبنان و گروه فتحالاسلام شد، فهرستی از بعضی از این عوامل ناامنی را شکل میدهد.
3. در جغرافیای مذکور 3 کشور در اشغال بهسر میبرند یعنی فلسطین و عراق و افغانستان و به شکل مستقیم بازیگری عمده اشغالگر در آنها خودنمایی میکند. و در دیگران بهنوعی ناشی از آن بازیگری و یا به شکل غیرمستقیم جلوه رفتاری خود را بروز میدهد.
4. توان قابل ترکیب در جهت تحقق خواستههای جهان اسلام را به توان تفکیک شده از هم اقیانوس جهان اسلام و هم منفک شده و تجزیه شده از یک دولت – ملت را تحمیل کرده است. به همین دلیل نباید نسبت بدان بیتفاوت بود.
5. از رهگذر این تجزیه مضاعف در تلآویو و واشنگتن برخلاف بعضی از نظرات که آنها را در حال فروپاشی میبیند مشکل جدی و اساسی وجود ندارد. و آفند در سرزمینهای اسلامی با اشغال مستقیم و توسعه بهانه درگیری بین خودیها و نیز متهمسازی دیگر کشورها را راهی برای حفظ این وضعیت ترسیم کردهاند.
6. متهمسازی ایران و سوریه در چهارچوب این سناریو، و متحدسازی بعضی علیه بعضی دیگر در منطقه توسط اشغالگر نیز با همین سناریو قابل تبیین است. درحالیکه رئیس جمهور یک کشور و وزیر دفاع آن در افغانستان و واقعیتهای ایدئولوژیک از عدم چسبندگی اتهام کمک به طالبان حکایت دارد. اصرار و تکرار آن و سعی بر مستندسازی جعلی میباشد.
به دنبال همین نوع اتهامگرایی و متهمسازی سریع سوریه به حادثه قتل نماینده لبنان که با قتل مشکوک توسط دستهای پنهان صورت گرفت، در خدمت همین روند است. از مجموع این حوادث تصویر ترسیمی در ذهن جهانیان نسبت به منطقه مذکور چه چیزی را تداعی خواهد کرد؟
تصویر ابتدایی این است که اینها خود با هم درگیرند و ما (اشغالگران) اگر نباشیم نسلکشی صورت خواهد گرفت. و همین دلیل توجیهی کافی برای استمرار بقا است.
7. از این نظر میگویم مصالح اسلامی که در بالا گفتم و از این نظر میگویم مصالح ملی که این وضعیت در صورت عدم کنترل میتواند برای کشور ما هم پیامد امنیتی داشته باشد.
لذا هم مصلحت اسلامی ما و هم مصلحت ملی ما ایجاب میکنند که نسبت به آن بیتفاوت نباشیم. صدور بیانیه توسط رهبر معظم انقلاب در روشنسازی افکار عمومی جهان اسلام و نیز راهپیمایی داخلی در جهت محکومسازی قسمتی از این وقایع امری ضروری، اما نباید بهعنوان «همهکار» تلقی شود. بلکه باید بهعنوان نقطه آغاز برای ساماندهی یک تحرک داخلی و خارجی تلقی شود.
* عضو شورای راهبردی روابط خارجی