به یاد تو میافتم. به یاد اولین روزی که برایت نوشتم و تو گفتی: «دوست نوجوانم، باز هم بنویس...» به تو فکر میکنم. به تو که به یکی از واژههای ذهن من معنایی جدید بخشیدی... معنایی نو، متفاوت و دوستداشتنی! هویت و جانی تازه! به این معنا فکر میکنم؛ معنایی که معناست... معنایی که یک دنیا زیباست... و از همهچیز سرشار... سرشار از شیطنتها و دوستیها، سرشار از شعر و داستان، سرشار از لحظههایی خوش و خاطراتی نامیرا و محونشدنی... معنایی که با نوجوانیام گره خورده است... به معنایی فکر میکنم که روزهای پنجشنبهام رنگ و بوی آن را گرفتهاند. معنایی که لابهلای عکسها، شعرها و داستانهایم یافتمش! خوب که فکر میکنم، سبدسبد تشکر بدهکارم به تو! تشکر برای این معنای جاویدان، که حتی اگر روزی دیگر نوجوان نباشم، باز هم در قلبم آن را از حفظ هستم!
کتابم را باز میکنم... در کنار فهرست کلمههایی که معنایشان در طول زمان تغییر کرده است، اضافه میکنم: دوچرخه. معنای قدیم: وسیلهی نقلیهای با دوچرخ. معنای امروزی: دوچرخه، دوست نوجوانیهایم.
دوست عزیزم، تولد تو یک تولد ساده نیست. خلق خلاقانهی یک هویت جدید است. اصلاً تولد تو نیست، تولد دنیای ما نوجوانهاست.
دوچرخه جان، تولدت همیشه مبارک... با امید آرزوهای رنگارنگ...
کیمیا مذهب یوسفی
از رباطکریم
با هرکدوم از این کبریتها یکی از شمعهای تولدت رو روشن کن، همراه ۱۳ آرزوی قشنگ
دوست خوبم، تولدت مبارک
شفق مهدی پور از تهران