نمیدانی مگر تو عادت من؟
ندارم حال تا برخیزم از جا
صدایت را نبر اینقدر بالا
توی خوابم سوار بنز بودم
دهانها باز از «تِیکآف» و دودم
صدای ضبط ماشین تا فلک بود
«اِسی» میخواند و آهنگش چه تک بود
خوش و شنگول میرفتم به تجریش
همه خیره به من، با ریش و بیریش
بسی خوشتیپ و خوشگل، خوشقیافه
پس از چندی رسیدم من به کافه
بر و بچ سوت و کف رفتند بسیار
دوسهتا قهوه دادندَم شکربار
همین که خواستم از آن بنوشم
یکی خواباند سیلی بیخ گوشم
صدایش بدتر از زنگ خطر بود
صدای زنگ ساعت بود و شَر بود
شدی غرّان چرا ای ساعت من؟
شدی غرّان چرا ای ساعت من؟
تصویرگری: مهدی صادقی