وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت خام چه وضعیتی پیدا میکند؟ سهم بخشهای سنتی اقتصاد همچون کشاورزی، خدمات، صنعت و انرژی در اقتصاد آینده چقدر خواهد بود؟ اینها پرسشهایی است که پیش از پاسخ به آنها باید به مقدماتی اشاره کرد. اگر به تاریخ چند صدساله اخیر دقت کنیم، میبینیم که نخستین لوکوموتیو رشد اقتصادی جهان «کشاورزی» بوده است. این دوره قبل از انقلاب صنعتی و پیش از سال ۱۵۰۰ میلادی بود. بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی، «تجارت» لوکوموتیو رشد اقتصادی جهان شد. یعنی هر کشوری که تجارت مناسبی داشت، پیشرفته بهحساب میآمد. از سال ۱۷۰۰ تا ۱۹۵۰ میلادی «صنعت» محور اصلی پیشرفت شد و نخستین بخشی که انقلاب صنعتی از آن آغاز شد، صنعت ریسندگی و نساجی بود. پس از آن، صنعت بخار بود که در قطار و کشتی و اتومبیل ظهور یافت تا اینکه صنعت الکترونیک آغاز شد. همیشه البته لابهلای اینها خدمات هم وجود داشته اما اینکه خدمات تبدیل بشود به لوکوموتیو رشد، در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ اتفاق افتاده است.
در اقتصاد، تولید را مشتمل بر 2 قسمت میدانند؛ کالا و خدمات. کالا سختافزار است و ملموس اما خدمات نرمافزار است و ناملموس. چیزی که من آموزش میدهم، ناملموس است. کار رانندگان تاکسی، آرایشگران و نویسندگان ناملموس است. خانم خانه وقتی فرزندش را پرورش میدهد، یک خدمتی تولید میکند اما اگر آشپزی بکند، درواقع یک کالا تولید کرده است.
«خدمات» که به لوکوموتیو رشد اقتصادی جهان در اواخر قرن ۲۰ تبدیل شده، بر 2 نوع است. بعضی از خدمات مثل آرایشگری، خدمات غیرقابل مبادله و تجارت هستند. من نمیتوانم خدمات آرایشگری را بفرستم مثلا به افغانستان، مگر اینکه آرایشگرم را صادرات نیروی انسانی کنم که برود آنجا و خدمات ارائه بدهد اما یک سری خدمات قابل تجارت هستند؛ مثل خدمات علمی. شما میتوانید اینجا فرمولی را کشف کنید و آن طرف از این فرمول استفاده کنند. مهمترین این خدمات که هم قابل تجارت است و هم ارزشآفرین، علم و فناوری است، منتها فناوری نرم و نه فناوری سخت. فناوری سخت میشود صنعت. مثلا ما فناوری نانو را کشف و پارچه نانو تولید میکنیم، بعد طرح علمی آن را میفرستیم به کشوری دیگر و آنجا هم تولیداتش را راهمیاندازند. این میشود صادرات فناوری نرم.
اولین نکته بسیار مهم این است که اگر ما بخواهیم کشاورزیمان را تبدیل کنیم به لوکوموتیو رشد اقتصادی خودمان، درواقع کشورمان را برمیگردانیم به ۴۰۰ سال پیش. همچنین اگر بخواهیم لوکوموتیو رشد اقتصادیمان تجارت باشد، برمیگردیم به ۲۰۰ سال پیش. اگر به صنعت هم به این منظور رویبیاوریم، باز همینطور. اما اگر وارد حوزه خدمات تجارتپذیر و ارزشآفرین - مثل فناوری- بشویم، ما به سراغ آینده و شیوههایی از پیشرفت رفتهایم که امروزه مدنظر تمام کشورهای پیشرفته است.
برخلاف این ذهنیت عمومی که ما کشورهای پیشرفته را صنعتی میدانیم، این نگاه برای ۴۰ سال پیش بود. باید گفت که کشورهای پیشرفته عموما کشورهای صنعتی نیستند. الان اغلب مردم ما - حتی برخی دانشجویان نخبه- میگویند که ما باید صنعتی شویم تا پیشرفته بهحساب بیاییم اما این نگاه متعلق به ۲۰۰ سال پیش است. امروزه دیگر اگر کشوری صنعتی بود، یک کشور کارگر است و این دقیقا اشتباهی است که ما داریم مرتکب میشویم.
حالا بعضی میگویند که ما باید اول چرخ بسازیم و نمیتوانیم ناگهان از نانو شروع کنیم. اینها یک نگاه خطی و مرحلهای دارند که هیچ مبنای علمی ندارد. درواقع این عده اعتقادی ندارند که ما راههای میانبر هم داریم و میتوانیم ۵۰سال را زودتر طی کنیم.
اقتصاد دانشبنیان اشباعپذیر نیست
یک ویژگی در خدمات وجود دارد که در هیچکدام از انواع دیگر تولید نیست. دنیای ماده بالاخره یک درجه اشباع دارد. بهترین خوراکهای دنیا را اگر مثلا لقمه دهم را بخورید، دیگر مثل لقمه اول نیست. کمی بیشتر که بخورید، ممکن است دچار تهوع هم بشوید. خاصیت ماده این است که نمیتواند بینهایت باشد. بهصورت پایهای هم اگر بخواهیم بحث کنیم، انسان ذاتا دنبال بینهایتهاست. البته ممکن است در مصادیق اشتباه کند و مثلا به جای بینهایتِ علم برود سراغ بینهایتِ ریاست اما اصل بینهایتطلبی انسان خدشهپذیر نیست. حس ریاستطلبی و جاهطلبی درجه اشباع ندارد. دقیقا مشابه این مثال در مورد تولید است. سرمایه و تولید، اوایلش افزایش پیدا میکند اما بعد شیبش کند میشود و حتی ممکن است منفی بشود! ما امروزه در حوزه کشاورزی و صنعت هرقدر سرمایه تزریق کنیم و ماشینآلات بخریم، تولید کل کشور مسیرش کاهنده است. یعنی بالاخره به نقطه اشباع میرسد.
«حمایت از کار و سرمایه ایرانی» یعنی چه؟
میخواهم بگویم که حمایت از کار و سرمایه ایرانی به این نیست که کارگر ایرانی هر چیزی را تولید کند، بلکه مهم این است که چه چیزی را تولید کند. ۲۰۰ سال پیش کارگر ما اگر پیچ میبست، خوب بود؛ الان اما نه. الان باید برود سراغ صنعت نانو وگرنه اسراف و تبذیر میشود؛ مثلا شما میتوانید ماشین را وارد کنید اما کارگرتان را بفرستید رویان و رویانتان را صادر کنید. ما میتوانیم پارچه نانو بسازیم، بعد نیممتر از این پارچه را بفروشیم به چین و ۱۰ متر پارچه معمولی از چین وارد کنیم اما الان اگر کسی بگوید برویم کارخانه ریسندگی تأسیس کنیم و مثلا چادرهای خانمها را خودمان تولید کنیم، این بهنظر بنده اشتباه است. درواقع این یعنی ما میخواهیم دقیقا به عقب برگردیم. الان کشورهایی که در صنعت نساجی کار میکنند، در توسعه بهعنوان «کشورهای پیژامهای» معروفند. کشورهایی مثل ترکیه، السالوادور و بنگلادش. این کشورها عقبافتاده هستند، چون صنعت نساجی پایینترین سطح صنعت است و کمترین ارزشآفرینی را دارد. اگر نساجی 2 واحد ارزش افزوده تولید کند، این رقم در الکترونیک۱۰ واحد است. بنابراین صنعت نساجی یکجور خامفروشی نیروی انسانی است.
اقتصاد ایران نیازمند «انتقال بخشی»
اگر اقتصاد ایران خودش را در وضع کنونی نگهدارد، دیگر ما هیچوقت نمیتوانیم جنبش نرمافزاری و افزایش سهم در تولید علم داشته باشیم. زیرا جنبش نرمافزاری نیاز به نیروی انسانی دارد و باید این منابع از سایر حوزهها آزاد بشوند و به این عرصه بیایند. وقتی سرمایههای ما درگیر ساختن ماشین یا این کشاورزی نابسامان هستند، چگونه وارد علم شوند؟ کشور ما منابعش محدود است، پس حتما باید آزادسازی منابع اتفاق بیفتد تا کشور شیفت بخشی داشته باشد.
آمارها در زمینه «انتقال بخشی» بسیار جالب است. در آمریکای سال ۱۹۲۰، تعداد ۲میلیون و ۷۶ هزار کارگر در صنعت راهآهن مشغول بودند و این تعداد در سال ۲۰۰۲ به ۱۱ هزار نفر رسید. در سال ۱۹۰۰، یک میلیون و ۹ هزار نفر در صنعت کالسکه و یراق آمریکا کار میکردند که الان هیچکس در این صنعت کار نمیکند. در سال ۱۹۲۰ در آمریکا ۷۵ هزار نفر اپراتور تلگراف بودند که الان نیستند.
در سال ۱۹۰۰ آمریکا حدود ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت داشت که حدود ۳۹درصد این جمعیت درگیر تولیدات کشاورزی بودند تا بتوانند شکم ۱۰۰ میلیون نفر جمعیتشان را پر کنند. ۲۲درصد هم درگیر صنعت بودند، ۱۰درصد درگیر تجارت، ۸درصد در خدمات و ۲۱درصد هم در دیگر موارد. ۴۰ سال بعد همین آمریکا که دیگر حدود ۱۷۰ میلیون نفر جمعیت داشت، فقط ۳ درصد جمعیتش درگیر کشاورزی بودند! یعنی ظرف ۴۰ سال ۳۶درصد از منابع انسانیاش را از کشاورزی آزاد کرد و گفت شما دیگر روی زمین کار نکنید و تجارتش را رساند به ۲۲درصد. جمعیت درگیر در صنعتش هم از ۲۲درصد شد ۱۵درصد. در خدماتش اما ۸درصد فعال بودند که شدند ۳۲درصد. موارد دیگرش هم بیشتر شد و به ۲۸درصد رسید. آمریکا در سال ۲۰۰۰ جمعیتش رسید به ۳۰۰ میلیون نفر و نیروی انسانی فعال در کشاورزیاش شد ۲درصد، در صنعتش هم شد ۱۳درصد، در تجارتش در همان ۲۲درصد ماند اما در خدماتش از ۳۲درصد رسید به ۴۲درصد و در دیگر موارد هم ۲۰درصد. آمریکاییها اکنون میگویند منابع مولدشان نباید درگیر کشاورزی و صنعت بشود، بلکه باید در حوزه خدمات باشند.
تکلیف کارگران قدیمی چه میشود؟
اما حالا و در این شرایط تکلیف کسانی که در بخش قدیمی کار میکردهاند چه میشود؟ در انقلاب صنعتی اروپا، وقتی نخستین چرخ خیاطی را ساختند، خیاطها تجمع کردند جلوی ساختمان جدید و شیشهها را شکستند و چرخ خیاطیها را انداختند بیرون؛ گفتند این باعث بیکاری کارگرها میشود. ظاهرا هم همینجور بود، چون هر یک چرخ خیاطی به جای ۱۰ کارگر کار میکرد اما تاریخ نشان داد که صنعت بسیار پیشرفت کرد و کارگرها هم بیکار نشدند. این بهخاطر این بود که صنعت همیشه خلقکننده فرصتهای جدید بوده است. یعنی آن کارگرها ظاهرا بیکار شدند اما این بیکاری منجر به رشد داخلی شد یا مثلا صنعت بخار که آنها یا خودشان یا بچههایشان رفتند در این صنعت مشغول کار شدند، بعدها همین منجر شد به صنعت الکترونیک و همینطور دوباره فرصتهای جدیدتر خلق شد.
کارآفرینی و اشتغالزایی چیزی نیست جز حاصل ضرب «نوآوری» و «ریسکپذیری» در یکدیگر. ضربشدن یعنی اگر هر یک از این دو صفر بشود، حاصل ما هم صفر خواهد شد. حالا ما که بهدنبال تحقق اقتصاد مقاومتی هستیم، باید بدانیم که یکی از مؤلفههای اصلی چنین اقتصادی، کارآفرینی است.
اینگونه فرصتهای جدید در اقتصاد دانشبنیان بسیار زیاد است. یک شبکه تلویزیونی اروپایی حدود2ماه پیش برنامهای پخش کرد که یک کلاس مقطع ابتدایی را نشان میداد و مجری گفت: ۶۰درصد این بچهها که میبینید، ۲۰سال بعد در صنعتی مشغول بهکار خواهند شد که هنوز خلق نشده است! اقتصاد دانشبنیان در تضاد با خامخواری نفت و دیگر منابع است. اقتصاد دانشبنیان در نفت یعنی نفت را به فراوردههای پتروشیمی تبدیل کنیم. اینکه گفته شده ما در چاههای نفت را ببندیم، این استعاره از بستن باب خامفروشی نفت است وگرنه ما هرگز اجازه نداریم نعمات خداداد را بدون استفاده بگذاریم، زیرا این تبذیر است.راه صحیح اقتصادی برای کشور ما راه «تبادل باز» است. بهنظر من اقتصاد مقاومتی برونگراست؛ یعنی تبادل با عالَم، و اتفاقا این اصلا با خروج ارز مشکلی ندارد. این یک اندیشه غلطی بود که برخیها اوایل انقلاب میگفتند فلان کالا را تولید کردیم تا خروج ارز نداشته باشیم. به این اندیشه میگویند اندیشه نیومرکانتیلیسم که متعلق به دوره تجاری است.
نظام آموزشی و کودک ریسکپذیر
ملاحظهای اینجا وجود دارد؛ ما در کشورمان زنان و مردان کارگری داریم که نمیتوانند آموزش نوین ببینند و این افراد باید همان کالایی را تولید کنند که میتوانند، زیرا تولیدکردن در هر صورت بهتر از تولیدنکردن است. بنابراین ما تأکید داریم که ظرفیتهای خالی کاریمان که امکان تبدیل و ورود به عرصه خدمات را در حداقل بازه زمانی ۱۰ساله ندارند، باید بروند تولید کنند؛ حتی به همان شیوه سنتی و قبلی. ما هم باید از تولید آنها حمایت کنیم اما یادمان نرود باید فضایی را فراهم کنیم که فرزندان این نسل دیگر در بخش قبلی و در کار پدرانشان باقی نمانند و به صنایع پیشرفته وارد شوند. نظام آموزشی ما در «انتقال بخشی» بسیار تأثیرگذار است.
این نظام آموزشی است که میتواند کودکان را ریسکپذیر باربیاورد. تحول بنیادین در آموزشوپرورش ما باید به سمتی باشد که رشد کودکان ما مطابق نیاز امروز جهان و بهدنبال صنایع دانشبنیان باشد. نظام آموزشی باید کودکان را برای صنایعی تربیت کند که هنوز خلق نشده، تا آنها بتوانند کارگران مبتنی بر دانش (Knowledge worker) باشند. در دنیای آینده هم باید اینگونه باشد. حتی زن خانهدار ما باید Knowledge worker باشد. نظام آموزشی ما باید مبتنی بر این نوع نگاه باشد و بکوشد که دانشآموزان را حماسی و مطابق با اقتصاد مقاومتی و با توان کارآفرینی بار بیاورد و این مسئله باید حتما در طرحهای تحول دیده شده باشد. در شرایط فعلی کشور ما که به دلایل سیاسی با انواع تحریمها روبهرو هستیم، تنها اقتصاد مبتنی بر دانش میتواند برای ما سازنده و پیشبرنده باشد. الگوی اقتصاد دانشبنیان در کشور ما باید مقاومتی، تحریمشکن، درونزا، برونگرا، دیجیتال، بدون نفت و رساننده کشور به تراز مثبت علمی و الگوی فعال پیشرفت، اقتصاد پویا و مستحکم و جهادی و بسیجی باشد. البته ما نباید انتظار بازدهی آنی داشته باشیم و چنین تحولات چشمگیری بهطور متعارف پس از یک دوره ۵۰ تا ۱۰۰ساله ظهور خواهد کرد. اگرچه این مدت میتواند با لحاظ کردن برخی پارامترها، کوتاهتر هم بشود. مردم ما باید تصویری واقعی از پیشرفت داشته باشند و از این رویکرد حمایت کنند تا به ثمر برسد. البته احیاشدن حافظه تاریخی قطعا کمک فراوانی به این روند خواهد کرد.
* معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق علیهالسلام