حاتمیکیا در فیلمی تقریبا 2ساعتی 2شبانهروز از مرداد 1358را در شهر پاوه روایت میکند؛ روایتی که مرد اول آن مصطفی چمران است و بهعنوان نماینده دولت موقت به همراه تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش برای بررسی اوضاع شهر و سامان دادن به شورش جداییطلبان کرد راهی پاوه شده است.
چ با یک ملودی قدیمی از سرودهای گروههای چپگرای آن روزها آغاز میشود و در همان سکانس افتتاحیه قدرت کارگردان را در ساختن فیلمهایی با حال و هوای جنگ به رخ میکشد. چمران و فلاحی تا به مقر سپاه پاوه برسند حکایت آن روزهای شهر پرمناقشه پیش چشم مخاطب آمده است. پیرمرد کرد عصایش را در اعتراض به حضور غریبهها در غائله پرتاب میکند و پرچم و تراکتهای جداییطلبان هر نمایی را قرق کردهاند. دعوای نامحسوس ارتش و سپاه در روزهای کودکی انقلاب با حضور فرمانده نیروی زمینی در دفتر سپاه پاوه تصویر میشود و بعد دیگر حاتمیکیا تکلیفش را با مخاطب روشن کرده است. 48ساعت تلاش یک چریک و همراهان اندکش در ژاندارمری و سپاه با هدفی واحد: نجات جان مردم و عقبنشاندن جداییطلبها.
فریبرز عربنیا با تمامی انتقادهایی که به بازی و بیانش در سالهای اخیر و در کارهای مختلف حتی چ به او وارد است، برای ایفای نقش مصطفی چمران یک ویژگی منحصر به فرد دارد. تست گریم چمران برای ایفای این نقش نه حاتمیکیا که هر فردی را مجاب میکند نقش چریک کت و شلواری در لحظه ورود به پاوه و فرماندهی تعجببرانگیز در لحظه خروج از شهر را به عربنیا بسپرد.
شهید مصطفی چمران زندگی و مرگ عجیبی داشت. از این تفاوتها در فیلم چ میتوان اندک مواردی یافت اما صدها سؤال و ابهام و کنجکاوی درباره او بعد از دیدن فیلم هنوز پابرجاست. حاتمیکیا از تحصیل در آمریکا و اعتراض جلوی سازمان ملل و همسر آمریکایی و پیشنهاد کار ناسا و 4فرزند چمران میگوید. از لبنان و امامموسیصدر هم حرفی به میان میآورد اما چمران باز هم همان چریک نابغه و دوستداشتنی همیشگی میماند. کسی که خانواده را قربانی ایدئولوژی میکند و قید دنیا را میزند. این قبول که روایت 2روزه از زندگی چنین شخصیتی مجال برای ورود به همه جوانب را از فیلمساز سلب میکند اما کاش در حد همین اندک اشارههای ذکرشده هم روایتی نو از چریک انقلابی در چ وجود میداشت. روایتی که ابراهیم حاتمیکیا برای بیانش الحق جایزترین بوده است.
تکنیکهای ساخت فیلم همگی ممتازند. کافی است صحنه سقوط هلیکوپتر را ببینید یا فیلمبرداری با دوربین روی دست در نماهای نبرد را روی پرده. چ خوشساخت است و حاتمیکیا کارگردانی زیرک. او میتواند بدون حضور بازیگر اصلی بدون حاشیه فیلم را با یک دیالوگ درخشان از زبان فرمانده سپاه پاوه به پایان ببرد: «خمینی عصاش رو بلند کرد» و فرمان تاریخی امام خمینی(ره) را با حمله تیزپروازان ارتش برای نجات پاوه و خروج چمران در نمایی نمادین به تصویر بکشد و همه اینها یعنی سینمای ایران زنده است.