پس با این اوصاف چرا فلسطینیها در این احساس آرامش و رهایی شریک نیستند؟ حداقل چیزی که میتوان گفت این که دولت قدیمی که براساس آراء مردم انتخاب شده بود اکنون به فرمان رئیس تشکیلات خودگردان ساقط شده است.
این واقعیت را هم باید مدنظر داشت که سلام فیاض، نخستوزیر جدید که توسط عباس منصوب شده به رغم آن که از حمایت غرب برخوردار است اما در همان انتخاباتی که حماس را با اکثریت آرا به قدرت رساند تنها 2 درصد کل آرا را به خود اختصاص داده بود.
عباس و فیاض از حمایت اسرائیل برخوردار هستند اما این مسأله که آنان از حمایت مردم خودشان محروم هستند به هیچ عنوان یک راز سر به مهر نیست. مردمی که حزب فتح عباس را در انتخابات سال گذشته از قدرت کنار زدند برای خود دلیل داشتند.
فلسطینیها، سیاستمداران پیشرو فتح را خودمحور، فاسد و بیتوجه به خواست مردم میپندارند. بدتر آن که مردم فلسطین به این استنتاج رسیده بودند که پروسه صلح خاورمیانه که عباس پرچمدار آن بود به نهادینه شدن چهار دهه اشغالگری اسرائیلیها به جای پایان نهادن به این مساله منجر شده است.
چرا آنان باید احساس دیگری میداشتند؟ امروز تعداد شهرکنشینان در سرزمینهای اشغالی دو برابر تعداد آنها در زمانی است که اسحاق رابین و عرفات اولین بار در باغ گل سرخ کاخ سفید با هم دست دادند، اسرائیل عملاً کرانه باختری را به بخشهایی محصور تبدیل کرده و در روندی تعمدی و هدفمند اقدام به افزایش تعداد شهرکنشینان در بیتالمقدس شرقی کرده که در عمل فلسطینیان ساکن بیتالمقدس را از حق اقامت در این شهر محروم کرده و غزه به زندان عینی تبدیل شده است.
مردمی که سال گذشته به حماس رای دادند بیش از همه احساس میکردند این گروه از باندبازی و فساد مبرا است در حالی که رهبران فتح به دیده مردم حافظان اشغالگری بودند و به گمان مردم حاکمیت خودگردان با میل خود به نیابت از اسرائیلیها مسئولیت مدیریت جامعه فلسطینی را یر عهده گرفته بود.
حماس را در کشورهای غربی به عنوان گروهی سازشناپذیر با اقداماتی بیقاعده به تصویر میکشند بی آن که واقعیتهای موجود در سرزمینهای فلسطینی مورد توجه قرار گیرد. از دید فلسطینیها موضع ضدحماس غربیها به غایت ریاکارانه است.
به عنوان مثال غربیها پس از انتخابات سال گذشته از مساعدت به دولت حماس با این استدلال که این گروه حاضر به شناسایی اسرائیل نیست، اجتناب ورزیدند اما این حرفی بیربط است چون اسرائیل هم به همین سیاق فلسطین را به رسمیت نمیشناسد.
حماس به عدم پایبندی به توافقنامههای پیشین دولت فلسطینی با اسرائیل متهم شده است اما امتناع ا سرائیل از آزادسازی داراییهای فلسطینیان و اجراکردن پروژه احداث مسیر ارتباطی کرانه باختری – نوار غزه که توافقنامه آن با میانجیگری ایالاتمتحده در نوامبر سال 2005 به امضا رسید، اقداماتی برای جلوگیری از پاگرفتن حماس توصیف شده بی آن که به تبعات آن برای مردم عادی توجه شود.
باید صادق باشیم. حماس به دلیل رویکردهای ایدئولوژیک در مسیر مخالفت با غرب قرار نگرفت بلکه این مخالفت و مقاومت با اشغالگری اسرائیل بود که این گروه را در این مسیر قرار داد. دستیابی به صلحی واقعی بر پایه راهحل ایجاد کشور مستقل فلسطین مستلزم پایان اشغالگری و احترام به حق حاکمیت فلسطینیهااست.
لس آنجلس تایمز /20 ژوئن