دورههای دانشگاهی مرحله نهایی از یک پروسه طولانی تربیت و آموزش نیروی کار ماهر برای اداره و رهبری کشور محسوب میشوند. فرض اساسی بر این است که خروجی دانشگاهها باید فارغالتحصیلانی باشد که در بهترین حالت بتوانند با دانش و مهارت اکتسابی خود اشتغالزایی کنند (کارآفرینی) و یا اینکه دست کم به آسانی وارد بازار کار شوند. اما آنچه در عالم واقع روی میدهد، فارغالتحصیلانی با دانش انباشتی فراوان اما فاقد مهارت کافی برای اشتغالزایی یا ورود به عرصه کار و اشتغال است.
یکی از مهمترین دلایل این امر، ریشه در نوع نگاه دانشگاهها به دانشجو از بدو ورود آنها تا پایان فارغالتحصیلی است. متاسفانه دانشگاههای ایران به اشتباه نگاهی «مقطعی» به دانشجو داشته و چنین پنداشته میشود که وظیفه آنها صرفاً آموزش دانشجویان طی یک دوره زمانی سه، چهار یا پنج ساله و فارغالتحصیل کردن آنهاست، در حالی که در عصر مدرن و از نگاه کارآفرینانه، وظیفه اصلی دانشگاهها دقیقاً باید از زمان فارغالتحصیلی دانشجویان شروع شود!
تان سری لیم کوک وینگ، رئیس یکی از بزرگترین دانشگاههای خصوصی مالزی دسامبر سال 2012 در پایان مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان این دانشگاه به مدیران داخلی این دانشگاه گفت: «... اشتباه نکنید! با فارغالتحصیل شدن این دانشجویان تازه کار من آغاز شده است. بهترین آنها را در زمینههای مختلف انتخاب و به من معرفی کند!»
داشتن چنین نگاهی که من آنرا نگاه «توسعهای» در مقابل نگاه «مقطعی» به دانشجویان مینامم، باعث شده که دانشگاه مذکور که کار خود را از 20 سال پیش آغاز کرده، هم اکنون دارای 12 شعبه در کشورهای مختلف از لندن گرفته تا چین، اندونزی، کامبوج، بوستوانا، لسوتو، یمن، تاجیکستان و ... با بیش از 30 هزار دانشجو از 165 کشور مختلف باشد. این دانشگاه هر سال به طور گستردهای فارغالتحصیلانش را خودش استخدام و آنها چند سال اول ورود به بازار کارشان را در شعبهها، کارگاهها، سایتهای صنعتی، تجاری، اجتماعی، فرهنگی و ... خود دانشگاه مشغول به کار میشوند.
دلیل دوم در ارتباط با ناتوانی در تولید «کارآفرین» به جای «کارجو»، ضعف ارتباط بخش صنعت با دانشگاه بویژه در حوزههای علوم انسانی است. در تقویم دانشگاههای ما، جز برخی از برنامهها، نشستها و همایشها که ویژه ایام تاریخی، سیاسی و مذهبی برگزار میشود، کمتر اثری از حضور بخشهای صنعت، بازار و کارآفرینی و فعالان مرتبط با آن هست.
در دانشگاه مذکور در کشور مالزی، تمامی گروههای تحصیلی (رشتههای مختلف) دارای «تقویم علمی - صنعتی» اختصاصی بوده و این گروهها هفتگی میزبان تعداد زیادی از موفقترین و بزرگترین فعالان و کارآفرینان بخش صنعت و بازار از شهرها و کشورهای مختلف هستند. سالنهای اجتماعات این دانشگاه همواره میزبان سخنرانی، کارگاهها و همایشهای دانشجویی با حضور این فعالان و کارآفرینان است. داشتن چنین برنامههایی باعث شده که دانشجویان پس از کلاسهای درس و آموزش تئوریک، از نزدیک نیز با آنهایی که در بخش صنعت فعالیت کرده و با مشکلات مربوطه دسته و پنجه نرم کردهاند، آشنا شده و آنرا تجربه کنند.
لذا به نظر میرسد اگر دانشگاههای ایران نیز به دنبال تولید «کارآفرین» به جای «کارجو» است، اول از همه باید با تغییر نگاه به دانشجویان از «مقطعی» به «توسعهای» ابتکار عمل در حوزههای مختلف کارآفرینی را خود به دست گیرند. تربیت و آموزش انباشتی دانشجویان و سپس سپردن آنها به حوزه کارآفرینی خارج از دانشگاه که متأسفانه عمدتاً نیز در دست افراد غیرمتخصص و غیر حرفهای بوده و باعث رها ساختن فارغالتحصیلان در وادی از آزمون و خطاهای تکراری میشود، راه به جایی نمیبرد.
دانشگاههای ما باید بهترین و سرآمدترین حوزه کارآفرینی مربوطه را نیز به ضمیمه در اختیار داشته و با استخدام فارغالتحصیلان خود اشتغالزایی و با فروش محصولات آن درآمدزایی کنند. این کار باعث میشود که هم دانشگاهها روز به روز گسترش یابند و هم ضمن تبدیل شدن به مراکز بزرگ دانشگاهی - صنعتی از لحاظ مالی نیز مستقل شوند چراکه اصولاً در قرن 21 دانشگاه وابسته به بودجه دولتی و یا متکی بر شهریه دانشجویان اصلاً دانشگاه محسوب نمیشود. به عنوان مثال چه اشکالی دارد که دانشگاه تهران دارای چندین شعبه در کشورهای مختلف باشد، صاحب و دارای بزرگترین خبرگزاری، پر تیراژ ترین روزنامه، دقیقترین مراکز نظرسنجی، قویترین انجمن روابط عمومی، بزرگترین انجمن مهندسان و متخصصان، قویترین مراکز مشاوره، بزرگترین مراکز تولیدی، تجاری و صنعتی و ... در سطح کلان ملی، منطقهای و حتی بینالمللی باشد.
از سوی دیگر، برای تولید «کارآفرین» به جای «کارجو» ورود بخش صنعت و حوزههای کارآفرینی به دانشگاهها نیز ضروری است. تا کنون رابطه دانشگاه و صنعت یکسویه بوده بدین معنی که بیشتر دانشگاهیان، آن هم به صورت محدود، وارد عرصه صنعت شده و در نقشهای مدیریتی، مشاورهای و ... برای بخشهای مختلف اداری- صنعتی (انتقال آکادمیک به صنعت) ایفای نقش نمودهاند. در حالی که عکس آن نیز عیناً ضروری است. دانشگاهها نیز باید متقابلاً به صورت پیوسته میزبان فعالان بخش صنعت و حوزههای کارآفرینی بوده تا دانشجویان در حین آموزشهای تئوریک در معرض تجربههای دست اول فعالان بخش صنعت و کار قرار گیرند. بر اساس تجربه، حضور کارآفرینان و صنعتگران موفق در کنار اساتید دانشگاهها در سر کلاسهای رشتههای مختلف برای دانشجویان تجربه بسیار متفاوتی خلق کرده و حلقه «دانش- تجربه» را کاملتر خواهد کرد.
خوشبختانه رئیس جمهوری در سخنرانی اخیر خود این اختیار تام را به دانشگاهها داد و صریحاً گفت که «منتظر دولت نمانید». باشد که این زمینه سرآغازی باشد برای گامهای بلند دانشگاهها برای توسعه و کارآفرینی بیش از پیش.
*استاد بخش ارتباطات و مدیریت روابط عمومی دانشگاه لیم کوک وینگ مالزی