و حقیقتسوزان و حافظان منافع و مصالح شخصی و گروهی و البته زیر لوای دفاع از دین و ارزشهای انقلابی و نظام جمهوری اسلامی، روشنگری نسبت به حامیان ایدئولوژیک و مفسران تعبیری خاص از دین، تعبیری که جز بندگی و تکلیف انسانها برای تحکیم منافع و جایگاه خود و البته به نام بندگی خدا و رواج اخلاق بردگی و رمهگی چیز دیگری را به رسمیت نمیشناسد؛ از انگیزههای اصلی چاپ و انعکاس این مجموعه است.
عماد افروغ (زاده ۱۳۳۵ در شیراز) نویسنده، جامعهشناس و سیاستمدار ایرانی است. او نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بود.
افروغ در سال ۱۳۶۵ از دانشگاه شیراز کارشناسی جامعه شناسی و در سال ۱۳۶۹از همین دانشگاه کارشناسی ارشد را گرفت.وی دکترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۷۶ دریافت کرد و در سال ۱۳۷۳ به عنوان دانشجوی نمونه کشور در مقطع دکتری شناخته شد.از سال ۱۳۷۶ به مدت ۶ سال عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس بود. از سال ۱۳۸۲ به عنوان هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعالیتش را آغاز کرد و هم اکنون مدیر گروه علم و دین این پژوهشگاه است. همچنبن در حال حاضر عضو پژوهشگاه علوم انسانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس گروه جامعهشناسی دانشگاه باقرالعلوم است.
از سوابق دیگر شغلی وی میتوان به مدیر گروه اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری ۷۳-۷۲ مدیر کتابخانه مرکزی دانشگاه تربیت مدرس ۷۷-۷۶، مسئول گروه سیاست داخلی کمیسیون داخلی، دفاعی و امنیتی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام ۷۷-۷۹، مدیر گروه فرهنگ، هنر و تاریخ شبکه یک صدا و سیما ۸۲-۸۰، تدریس در دانشگاههای مختلف، دبیر و مسئول کمیته علمی همایشهای روشنفکری در ایران و موازین توسعه و ضد توسعه فرهنگی کلان شهر تهران اشاره کرد. افروغ در حال حاضر در یکی از روستاهای شهرستان سوادکوه در منطقه لفور در ۵۰ کیلومتری قائمشهر زندگی میکند.
افروغ از کاندیداهای دوره ششم مجلس شورای اسلامی از حوزه تهران بود. وی در آن دوره در هیچ ائتلافی قرار نداشت و موفق به کسب آرا برای نمایندگی نشد. وی در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، از حوزهٔ انتخابیه تهران به همراه اصولگرایان در انتخابات شرکت کرده و اینبار به مجلس راه یافت. پس از آن به ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس انتخاب شد.
افروغ همواره از منتقدان اصولگرایان بوده که همین باعث گردید که در دوره بعدی مجلس، علیرغم خواست اصولگرایان کاندیدا نشود و از قدرت کناره گیری نماید. وی پس از آن همچون گذشته به کارهای تئوریک مشغول گردید و با شدت بیشتر به انتقاد از اصولگرایان پرداخت.
- ما قال و من قال (دفتر اول، قبل و بعد از نمایندگی)
در قسمتی از دفتر اول میخوانیم:
در روابط بین المللی و دیپلماسی خود همواره باید به سه عنصر عزت،حکمت و مصلحت توجه داشته باشیم.قرار نیست ما در این مذاکره آرمان های ملی و اسلامی و نیز مصالح ملی خود را نادیده بگیریم. دراین راستا نباید عزت ما پایمال شود . باید با مسائل حکیمانه برخورد کرده و شعاری و احساسی عمل نکنیم و در عین حال مصلحت کشور را لحاظ نماییم.ممکن است زمانی عزت و حکمت ما اقتضای مذاکره نکند اما مصلحت ما اقتضا کند و یا بالعکس.لذا باید ارتباط این سه مفهوم را با هم لحاظ کنیم.در یک مذاکره باید شرایط منصفانه و برابر پوشش خبری وجود داشته باشد.
مذاکره ی ایران و آمریکا در حین و پس از برگزاری اگر روزی بخواهد صورت بگیرد به طور حتم به علت ابهامات موجود به صورت آشکار و شفاف باشد.
در جای دیگری از این کتاب می خوانیم: کسی مخالف استفاده از دستاوردهای مشروع و قانونی اشخاص نیست کسی نمی گوید انسان ها مالکیت و رفاه نداشته باشند.یا انسانها فعالیت های درآمدزا و سود آور نداشته باشند. اما سوال این است که به چه قیمت و روشی؟ متاسفانه عده ای رند از فضای هیجانی و احساسی استفاده کرده و افراد را نسبت به اموال مشروع منحرف می کنندو آنان را از روابط پنهانی منتج به ثروت های نجومی غافل می کنند و یک نوع تظاهر ریاکارانه به فقر و ساده زیستی را رواج می دهند به قیمت انحراف مردم از واقعیات. یعنی اینها نوعی عوام فریبی را رواج داده اند.
- ما قال و من قال (دفتر دوم بعد از نمایندگی سال 87-90)
در بخشی از دفتر دوم میخوانیم:
جامعهای دچار تندروی می شود که خواص و نخبگان خود را حذف کند. حذف نخبگان و خواص ترجمانی از نظام های توتالیتر و توده وار . اگر قرار است ابعاد اخلاقی،عقلی و معطوف به عدالت مطرح شود، آنگاه جامعه، یک جامعه ی نخبه و حکیم می شود که خواص در آن جایگاه ویژه ای دارند، بنابراین اگر نخبگان و خواص حذف شوند این به معنی حذف عقل، عدل، اخلاق و بسترسازی برای تندروی است.
معمولا کسانی تندروی می کنند که یا فهم، درک و بینش عمیقی ندارند، یامنافع آنها در پایین بودن و پایین ماندن سطح بینش و اندیشه مردم است. در طول تاریخ بسیاری افراد مایل بودند بر کسانی حکم برانند که آگاهی لازم را نداشته باشند ، چرا که اگر آگاهی داشته باشند، پرسشگرها و منتقدهای خوبی می شوند و آنگاه فرمانبران خوبی نخواهند بود. سیره ی پیامبران و ائمه ما و حتی سیره ی حضرت امام (ره) همواره تکیه بر رشد انسان و تاکید بر اعتلا و آگاهی انسان داشته است.
ما قال و من قال (دفتر سوم، بعد از نمایندگی مرداد 90-اسفند90)
در قسمتی از دفتر سوم میخوانیم:
جامعه یا مردم ایران در حای حاضر با مشکلات و چالش هایی دست به گریبانند که می توان از دو منظر به آنها نگاه کرد. یکی از نگاه خود مردم و دیگر از منظری تحلیلی و به عنوان یک تحلیلگر. از منظر اول مهم ترین چالشها و مشکلات مردم همان نیازهای فیزیولوژیکی استاز قبیل مسکن و معاش و اشتغال. اما از منظر تحلیلی می توان گفت مهم ترین مشکل یا چالشی که جامعه ی ایران درگیر آن است، مشکل گفتمانی است به این معنی که بیان این نیازها و تلاش را برای حل و رفع آنها در قالب یک گفتمان، صورت بندی نمی شود.سیاست ها و برنامه ریزی ها عمدتا غیر گفتمانی و به صورت روزمره صورت می گیرد و طبیعی است که به جایی هم نمی رسد. شاید این سوال مطرح شود که چه گفتمانی ظرفیت پاسخگویی به این نیازها و حل مشکلات را دارد؟ پاسخ به این سوال به صورت قاطع گفتمان انقلاب اسلامی است. در جامعه ی ایران و ذیل جمهوری اسلامی ایران، گفتمان های دیگر همچون لیبرال دموکراسی، ناسیونالیسم یا سوسیالیسم و ... پاسخگو نیست، البته گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه ی عمل، و نه از منظر تئوری و نظر ، تا کنون نتوانسته آن گونه که باید و شاید و به دلیل برخی بی مهری ها خود را نشان دهد.