برای در امان ماندن ازسرما، شیشههای اتومبیل را بالا کشیدهام. همه توجهام به صدای برف پاککن است. ضربهای به شیشه اتومبیل میخورد و من را از آن حال وهوا بیرون میآورد. شیشه را پایین میکشم. زن جوانی که کودکی در بغل دارد با لحنی سوزناک از من کمک میخواهد. دخترک با آن چشمان سیاهش به من خیره شده و نگاهم میکند. در این سرمای هوا، لباس مناسبی به تن ندارد و میلرزد. مادر دختر را به زیر چادر میبرد تا از سرمای هوا و بارش باران درامان بماند. دلم به حالش میسوزد و اسکناسی به او میدهم، اما احساس میکنم این پول درد زیادی از او دوا نمیکند. دوباره ضربهای به شیشه اتومبیل میخورد. این بار پسرکی با چهرهای سیاه و ژولیده، قوطی حلبی پر از اسپند را به سمت من میآورد. این تصاویر را بارها در معابر دیدهایم و میدانیم افرادی وجود دارند که به روشهای مختلف به گدایی مشغولند. سراغ جمعی از ساکنان منطقه رفتیم تا نظر آنها را در این باره بدانیم.
به گداهای معتاد کمک میکنم
روزبهروز بر تعداد گداها اضافه میشود. هرکدام به گونهای در جامعه ظاهرمی شوند. یکی با چشمانی بسته و دیگری با دست و پای معیوب. هروقت چنین افرادی را میبینیم، ناراحت میشویم. همیشه درمقابل گداها احساس دوگانهای داشتهام. از طرفی با خودم میگویم بیشتر آنها معتاد و شیاد هستند و ممکن است عضو باندهای مافیای تکدیگری باشند، اما از طرف دیگر، دلم به حال آنها میسوزد. هر روز تعدادی از این گداها سراغ من میآیند و ازمن پول میگیرند. عدهای از آنها معتاد هستند و عدهای هم سالمند. من برعکس خیلی از افراد، به گداهای معتاد کمک میکنم چون این افراد ممکن است به خاطر اعتیاد دست به جرم و جنایت بزنند. به هرحال، نباید دل ما برای آنها بسوزد چون نمیدانیم آیا واقعاً به کمک احتیاج دارند یا نه. البته باید این افراد را جمعآوری کرد تا چهره شهر را نازیبا نکنند.
ساکن خیابان انقلاب
گداپروری ممنوع
نمیدانم چرا این روزها تعداد گداها زیاد شده است. بالای شهر و پایین شهرهم ندارد. بعضی از آنها برای خودشان پاتوق دارند و اگر کسی وارد حریم آنها شود، با او برخورد میکنند. خیلی از گداها سالم هستند و تعجب میکنم که چرا با وجود سالم بودن گدایی میکنند. هروقت از آنها میپرسم چرا کار نمیکنی؟ با اعتماد به نفس میگویند گدایی میکنم، دزدی که نمیکنم. مردم ما هم که مهربان و نوع دوست هستند، با دیدن درد و رنج آنها دست به جیب میشوند و به آنان کمک میکنند. با مقوله کمک به دیگران اصلاً مخالف نیستم، اما با این کار رسماً گداپروری میکنیم. باید سازمان و ارگانهایی باشند که این افراد را جمعآوری و ساماندهی کنند. حضور این افراد باعث میشود تا ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه ما رواج پیدا کند. شنیدهام اگر با سامانه 137شهرداری تماس بگیریم، این افراد را جمعآوری میکنند، اما مگر میشود این افراد را برای همیشه نگهداری کرد و مراقب آنها بود.
ساکن خیابان زنهاری
جمعآوری گداها توسط یک نهاد
حضور گداها در چهارراهها، کوچهها و خیابانها باعث میشود تا چهره شهر زشت شود. این افراد با پوشیدن لباسهای ژنده و کثیف، فقر خود را به نمایش میگذارند. مدتی قبل از تلویزیون تصاویری پخش شد که متکدیان و گدایان از شهر جمعآوری شدند.
آنها با وجودی که ادعا میکردند فقیر هستند، اما با گدایی به دارایی زیادی دست پیدا کرده و جزو افراد پولدار به حساب میآمدند. سازمانها و نهادهای مختلفی از جمله شهرداری، نیروی انتظامی، بهزیستی و قوه قضاییه، تا به حال فعالیتهای خوبی در زمینه جمعآوری متکدیان انجام دادهاند، اما باید سازمان معین و مشخصی عهدهدار این کار باشد تا جمعآوری، ساماندهی و نگهداری از این افراد مقطعی نباشد و همه بدانند برخورد با این افراد برعهده چه کسی است.
ساکن خیابان مطهری
بازی با احساسات مردم
خیلی از آنهایی که گدایی میکنند با حس نوع دوستی دیگران بازی میکنند. شاغل هستم و هر روز در مسیر خانه تا محل کار، گداهای زیادی میبینم که با وجود سالم بودن، چنان با سوز و ناراحتی از بدبختیهایشان میگویند که مجبور میشوم مثل خیلی از افراد به آنها کمک کنم. وقتی هم که کمک نمیکنیم، ما را نفرین میکنند. به نظر من، گدایی سکهای است که دو رو دارد. یک روی آن بیچارگی و بدبختی میفروشد و روی دیگر این سکه، بدبختیها و بیچارگیها را برای رضایت خاطر میخرد. باورکنید بارها افرادی را نسخه به دست در خیابانها دیدهام و به آنها کمک کردهام، اما همان افراد را چند روز دیگر در جای دیگری با همان وضعیت دیدهام. این اشخاص باعث شدهاند تا ما نیازمندان واقعی را نشناسیم و ندانیم به چه کسی باید کمک کنیم. من تصمیم گرفتهام که به هیچ گدایی کمک نکنم. مگر اینکه به افراد گرسنه غذا بدهم و افراد نسخه به دست را به داروخانه ببرم تا برایش دارو بگیرم.
سودابه بهرامی-ساکن شهرک شریعتی
گداها چند دستهاند
متأسفانه عوامل زیادی مانند فقر، بیکاری، درآمد کم، مهاجرت از روستا به شهرهای بزرگ مثل تهران، بیماری، تهیه هزینههای دارو و درمان خود یا خانواده، فرار از منزل و مشکلات جسمی و روحی و روانی، کهولت سن و از کارافتادگی، مخارج سنگین زندگی، اعتیاد و هزینه موادمخدر مصرفی، دلایلی است که باعث میشود برخی افراد به گدایی گرایش پیدا کنند. به نظر من، هیچکدام از متکدیان از اول زندگی گدا نبودهاند و به قول معروف گدازاده نیستند. عدهای از آنها ناچار به گدایی شدهاند و از این کار راضی نیستند. باید از این افراد حمایت و مراکزی برای نگهداری دائمی از آنها ایجاد شود. در کنار این افراد، اشخاصی هم وجود دارند که مایلند بدون زحمت صاحب مال و ثروت شوند. عدهای هم به این کار عادت کردهاند و حتی به پول گدایی احتیاج ندارند.
زهرا سادات اکبری-ساکن خانیآبادنو