آنچه درباره ماهیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باید گفت ، را اندریو توالی (andrew tully) مفسر آمریکایی گفته است که «احمقانه است که بعضی ها نوشته اند مصدق را ایرانی ها برانداختند، این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکایی بود.»
علاوه بر تجهیزات جنگی، سفارت آمریکا در تهران وجوه لازم جهت انجام کودتا را نیز در اختیار کودتاچیان قرار داد و چون پول ایرانی برای حاتم بخشی های کودتاچیان کفاف نداد، دلار جای آن را گرفت و در روز کودتا به پول رسمی تهران مبدل شد، چنان که عده ای از کودتاچیان، حتی پول تاکسی را هم به دلار می پرداختند.
مقدمات کودتای ۲۸ مرداد ،۳۲ به دست عوامل انگلیس و شرکت نفت سابق و هوادارانشان در داخل ایران طراحی گردید، ولی با توجه به این که با مشارکت آمریکایی ها به اجرا درآمد، به کودتای آمریکایی معروف شد.
از همان اوان اجرای قانون ملی شدن نفت، سرنگون کردن مصدق هدف شماره یک دولتمردان انگلیس به شمار می رفت. به همین سبب شبکه های جاسوسی بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس که از دیرباز حضور فعال و همه جانبه ای در زندگی سیاسی- اجتماعی ایران داشتند، ماموریت یافتند که با استفاده از طرفداران و شبکه های جاسوسی محلی در ایران نسبت به تضعیف و بی ثبات کردن حکومت مصدق تلاش کنند.
تعدادی از زبده ترین جاسوسان و شرق شناسان مانند آن لمبتون، رابین زیهنر، لارنس لاکهارت، جفری ویلر، ریچارد سدان و وودهاوس بسیج شدند تا از تجربیات و دانش وسیع خود در مورد جامعه ایران استفاده کرده و با اجرای برنامه های گوناگون و بحران سازی مداوم، مصدق را سرنگون و مسئله نفت را به دلخواه خود حل و فصل نمایند.
آنها موفق شدند عواملی مانند ارنست پرون و شاپور ریپورتر از عوامل دربار و شاه و برادران رشیدیان (از محافل بازار) و سیاستمداران قدیمی و همچنین افرادی که می توانستند رهبری مخالفین را بر عهده بگیرند، مانند زاهدی را در طرح های توطئه خود وارد کنند.
اولین نشانه های موفقیت این توطئه چینی ها برای جایگزینی دکتر مصدق، دخالت همه جانبه عوامل محافظه کار و دربار شاه در انتخابات مجلس هفدهم و انتصاب احمد قوام به نخست وزیری از جانب شاه بود. پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و خنثی شدن توطئه مشترک انگلیس و دربار شاه، سفارتخانه های انگلیس و آمریکا در تهران شروع به بررسی و تهیه مقدماتی برای انجام توطئه براندازی بعدی کردند.
در یک ارزیابی کلی، انگلیسی ها به این نتیجه رسیدند که منبع واقعی قدرت در ایران افکار عمومی است. میدلتون، متصدی سفارت انگلیس در ایران طی گزارشی به وزارت امور خارجه انگلیس می نویسد: «حوادث ۲۱ ژوئیه (۳۰ تیر ۱۳۳۱) ممکن است کاملاً به صورت نقطه عطفی در تاریخ ایران درآید، چون برای اولین بار طبقه حاکم کوچک کشور، خود را در برابر توده های عظیم مردم که به خوبی سازمان یافته اند، ناتوان می یابد. در آینده جلب پشتیبانی این توده ها ممکن است در برابر هر حکومتی که بخواهد در ایران حکمرانی کند، به صورت عامل تعیین کننده، درآید.»
این گزارش کاردار سفارت انگلیس حاوی این درس بود که برای سرنگون کردن مصدق می بایست حربه افکار عمومی و پشتیبانی توده ها را از وی گرفت و حداقل به خرید توده های خیابانی دست زد.
برای سفارت انگلیس در تهران تنها امید برای نجات ایران از سقوط به دامان کمونیسم، توسل به یک کودتا بود. به نظر میدلتون ارتش ایران از اوضاع ناراضی بود و آمادگی انجام کودتا را داشت، به شرط آن که رهبر مناسبی برای کودتا در نظر گرفته می شد. به نظر او ژنرال زاهدی می توانست برای رهبری کودتا فرد مناسبی باشد.
در حالی که بعد از قیام ۳۰ تیر، برای هیأت حاکمه انگلستان و خصوصاً چرچیل و آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه اش تنها راه چاره توسل به یک کودتا علیه مصدق بود، ولی آمریکایی ها هنوز مصدق را تنها شانس باقی مانده برای جلوگیری از گسترش کمونیسم و از دست نرفتن ایران برای غرب می دانستند.
بنابراین تا زمانی که دولت ترومن و دین آچسن، وزیر امور خارجه اش بر سر کار بود، برای جلوگیری از هرج ومرج در ایران می بایست از سقوط مصدق جلوگیری کرده و برای این کار لازم بود مشکلات اقتصادی مصدق و مسئله نفت حل می شد. بنابراین تلاشهای انگلستان برای همسو کردن سیاست آمریکا با طرح توطئه براندازی تا روی کار آمدن جمهوری خواهان به جایی نرسید.
از طرف دیگر مصدق نیز در پاسخ به توطئه های انگلیس برای سقوط وی، دست به یک اقدام جسورانه زد و در مهرماه ۱۳۳۱ رابطه سیاسی با انگلستان را رسماً قطع کرد. اکنون برای انگلیسی ها کاملاً روشن بود که بدون جلب همکاری آمریکایی ها به تنهایی کاری از دستشان برنمی آید، بنابراین با پیروزی جمهوری خواهان و روی کار آمدن آیزنهاور و برادران دالس در دی ماه ،۱۳۳۱ دولت انگلیس تلاش وسیعی را به کار برد تا با تکیه بر بهانه قدیمی خطر کمونیسم به آمریکایی ها بقبولاند که مشکل اصلی خود مصدق است. آنها آمریکایی ها را متقاعد کردند که نیازی نیست بین مصدق و خطر کمونیستی شدن ایران، یکی را انتخاب کنند، بلکه با جایگزین کردن مصدق با حکومت طرفدار غرب می توان به هدف اصلی نایل آمد.
حکومت محافظه کار انگلیس، اکنون زمینه را برای اجرای طرح براندازی تحت عنوان عملیات چکمه، کاملاً آماده می دید و آن را در اختیار دولت آمریکا گذاشت، این طرح که توسط عوامل انگلیس و شرکت نفت تهیه شده بود، قبلاً در اختیار روزولت، فرمانده عملیات سیا در خاورمیانه قرار گرفته بود و اکنون دولت آمریکا حاضر به بررسی آن بود. آمریکایی ها پس از بررسی طرح، نام رمزی خود به عنوان عملیات آژاکس را بر آن نهادند.
در اواخر اسفند ،۱۳۳۱ عملیات کودتا طی مذاکرات مشترک انگلیس و آمریکا در واشنگتن پذیرفته شد و پس از تکمیل آن توسط طرفین در تهران مورد تصویب چرچیل قرار گرفت. نهایتاً در تیرماه ۱۳۳۲ جمعی از رهبران حکومت آمریکا از جمله آیزنهاور تصمیم گرفتند که عملیات آژاکس، به موقع اجرا گذاشته شود.
این طرح توطئه براندازی شامل اقدامات زیر بود که می بایست توسط عوامل خارجی و داخلی در ایران انجام شود: ۱ - یک مبارزه سیاسی و تبلیغاتی دامنه دار به راه بیفتد که ضمن آن مصدق به عنوان یک چهره مرموز، کمونیست نقابدار، معرفی گردد. ۲ - اپوزیسیون نیز تشویق به ایجاد هرج و مرج و آشوب گردد. ۳ - شاه زیر فشار قرار گیرد که مصدق را برکنار کند و زاهدی را به جای وی منصوب نماید. ۴ - و بالاخره پشتیبانی افسران ارتش برای جانشینی زاهدی به جای مصدق جلب گردد.طرحی که سرانجام در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نتیجه داد و دولت مصدق را سرنگون ساخت.