جامعه مدنی یا حوزه عمومی همیشه هست اما هنگام بروز واکنش و عکسالعمل به یک حادثه و رخداد سر و کلهاش پیدا میشود؛ مثلاً وقتی پنج نفر سرباز ایرانی در شرقیترین نقطه ایران به طرز غیر انسانی ربوده و گروگان گرفته میشوند، افکار عمومی و حوزه عمومی خود را به طرز موثری نشان میدهد و بر نحوه عملکرد دیپلماسی دولت و حاکمیت نیز اثر میگذارند؛ یا دهها مثال دیگر.
اما گاهی اوقات، فرد یا افرادی هم پیدا میشوند که خود به شکلگیری حوزه عمومی کمک و دامنه جامعه مدنی را گستردهتر میکنند. آنها پتانسیل ایجاد این ظرفیت را دارند. نیز به قول علمای روزنامهنگاری و ارتباطات، دست به کار "برجستهسازی" میزنند و برای جامعه مدنی و جلوههای آن مانند رسانهها و افکار عمومی، "دستور کار" تعریف میکنند. این فرد یا افراد لزوماً رهبران عالی جامعه نیستند و اتفاقاً نکته جالب ماجرا هم همینجاست. این افراد دارای ظرفیت مشخصی در سپهر عمومی یک کشور و ملتاند اما به گونهای هنرمندانه با ایجاد و تعریف آن "دستور کار"، حوزه عمومی را تشکیل میدهند و یا موضوعی را در جامعه "برجسته" میکنند. مطابق نظریه برجستهسازی، میتوان کاری کرد که مردم به "چه چیزی" فکر کنند و این کار کمی نیست.
پس هم شکلگیری حوزه عمومی و هم دستور کار حوزه عمومی، هر دو، حائز اهمیت است. کاری که باید زمینه بروز و ظهور و توسعه آن در ایران امروز ما بیش از پیش محل توجه قرار گیرد.
القصه، بهانه این همه، احمد مسجد جامعی رئیس شورای اسلامی شهر تهران است که یک روز جمعهای تک و تنها پروژه "کشف تهران" را کلید زد. او در پیگیری دغدغه "هویت تهران"، هر جمعه به شکل ساده و بی غل و غش، محلات مختلف تهران را سر میزند و با کمک رسانهها و همراهی صادقانه شهرنشینان توانسته است "دستور کار" برای حوزه عمومی بسازد.
به راستی چگونه میتوان تبدیل یک حرف "ت" به "ط" را این گونه مهم و برجسته کرد که مثلاً میدان شهید "تهرانی مقدم" به "طهرانی مقدم" تغییر کند و بسیاری از نویسندگان و اهل فضل نیز که به این مهم وقعی نمیگذاشتهاند، حالا جوری دیگر نگاه کنند.
این، نشانه و دستاوردی کوچک از برجستهسازی مسجد جامعی است و لابد توجه عمیقتر به مسئله "طهران" یا "تهران" از جمله کارهای ماندگار وی خواهد بود که با کمترین هزینه برای بخشی از این سرزمین پدید آمده است.
راستی احمد آقا! تهران یا طهران !؟
* کارشناس ارتباطات