شاید بارزترین این چرخشها و گردشهای سیاسی و امنیتی عربستان، خارج کردن پرونده بحران سوریه از دست بندر بنسلطان، رئیس سرویس اطلاعاتی این کشور و سپردنش به فردی است که چندان در رسانهها دیده نشده. نام محمد بننایفبنعبدالعزیز، وزیر کشوری که فرزند ولیعهد سابق عربستان است، این روزها و در رسانههای غربی و عربی زبانزد شده است.
گزارش رسانههای غربی و عربی حاکی از آن است که امیر محمد بننایف، وزیر کشور عربستان در سفر اخیر خود به واشنگتن دستاوردهای زیادی داشته و هماهنگی درباره سفر آتی باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا به ریاض در 2ماه آینده تنها یکی از پروندههای محل بحث و رایزنی وی در کاخ سفید بوده است. مقامهای غربی همچنین تأکید کردهاند که گرایش واشنگتن به محمد بننایف بیشتر شده، خاصه اینکه وی روابط دوستانه نزدیکی با جان کری، وزیر خارجه آمریکا و جان برنان، رئیس سیا دارد و کاخ سفید او را مرد آینده عربستان میداند.
به گفته این شخصیتها، امیر بننایف کمکم نقش و جایگاه بندر بنسلطان را بهدست گرفته است. بندر بنسلطان، رئیس سرویس اطلاعاتی عربستان یک ماه است که در رسانهها و دیدارهای رسمی یا غیررسمی دیده نمیشود و با وجود آنکه در هفتههای گذشته خبرهایی درباره عزیمت وی به آمریکا به بهانه انجام برخی معالجات پزشکی درز کرد اما بعدا مشخص شد که وی همچنان در ریاض است و فعالیتهای امنیتی و سیاسیاش در این مدت کمفروغ شده است. قرار بود وی برای زمینهچینی بهمنظور سفر باراک اوباما به واشنگتن سفر کند اما این مسئله منتفی شد.
علل انزوای بندر بنسلطان
منزویشدن بندر بنسلطان و خروج پرونده سوریه از دستور کار وی و انتقال آن به شخصیتی دیگر برآیند چه علل و عواملی میتواند باشد؟
بندر بنسلطان شخصیتی است که بیش از همه در 3سال اخیر تمام تلاش خود را برای اعمال فشار بر سوریه و متحدانش و در نتیجه برانداختن این رژیم، طبعا با همکاری کشورهای غربی بهکار بست اما 3 سال پس از این سیاستها، همچنان نظام حاکم در سوریه برقرار است.
اهرمهای فشار بندر بنسطان در این 3 سال نمودها و تجلیهای متعدد و گوناگونی داشته. مسلحسازی شدید و پیوسته گروههای مسلح افراطی و رادیکال در مناطق جنوبی سوریه ازجمله درعا، یکی از مهمترین رویکردهای بندر بنسلطان بوده است.
جغرافیای سوریه پس از درگرفتن بحران به 2 حوزه تقسیم شد. حوزه شمال که حوزه نفوذ و فعالیت قطر و ترکیه و برخی از کشورهای غربی نظیر فرانسه و انگلیس تلقی میشد و حوزه جنوب که حوزه نفوذ و فعالیت عربستان و برخی از متحدان عربیاش بود. در این حوزه جنوبی که نزدیکترین حوزه از لحاظ جغرافیایی به عربستان است، مقامهای ریاض کوشیدند تا با مسلحسازی مخالفان و ارسال سلاح از طریق بیابانهای اردن به جنوب سوریه، زمینه حرکت به سمت دمشق و برانداختن نظام حاکم را فراهم آورند. اما این امر بهعلت نارضایتی اردنیها و گرهخوردگی سرنوشت اردن با سوریه چندان نتیجهبخش نشد.
در پی آن، بندر بنسلطان اتاق عملیاتی را در اردن شکل داد و همزمان، از طریق مناطق مرزی لبنان نسبت به مسلحسازی و ارسال سلاح به مخالفان و هدایت عملیاتهای آنان در داخل سوریه همت ورزید. این مسئله هم بهعلت دودستگی و تفرقه و اختلافات شدید مخالفان سوریه چندان نتایجی را در پی نداشت.
پس از ورود حزبالله لبنان به سوریه، حوزه فعالیت بندر بن سلطان گسترش بیشتری یافت و وی به جای آنکه سیاستورزانه به تعامل با این بحران بپردازد، سعی کرد با همان رویکرد امنیتی خود با حزبالله و نظام سوریه تعامل کند. از این رو، علاوه بر بمبگذاریهای مختلف در مناطق مختلف سوریه، بمبگذاری خودروها و انجام عملیاتهای انتحاری در لبنان در دستور کار سیاست امنیتیاش قرار گرفت. ترور یکی از شخصیتهای امنیتی حزبالله و انجام 8 عملیات انتحاری و بمبگذاری خودروها و ارسال چندین خودروی بمبگذاریشده دیگر به جنوب شیعهنشین لبنان بخشی از عملیاتهایی بود که در داخل لبنان و با هدف اعمال فشار بر حزبالله صورت گرفت. اما این رویکرد تا به این لحظه نتیجهای نداشته است.
طبعا این رویکرد و روش با رضایت و چراغ سبز کشورهای غربی انجام میگرفت که امیدوار بودند به موازات اعمال فشار سیاسی و تحریم دیپلماتیک سوریه و درنتیجه بهانزوا کشاندن آن، انجام عملیاتهای شبهنظامی و نظامی نیز طاقت و توان نظامی سوریه را فرسوده خواهد ساخت و در نتیجه آن را ساقط خواهد کرد. اما با گذشت 3 سال از این بحران چنین رویکردی هم نتیجه نداشته است.
علاوه بر این اقدامات، بندر بنسلطان گزینههای دیگری را هم درباره سوریه آزمود. برخی معتقدند که انجام حمله شیمیایی در منطقه الغوطه الشرقیه در حومه دمشق، یکی از تیرهای در ترکش وی بود. عربستان امیدوار بود این اقدام تیر خلاص را به نظام حاکم در سوریه وارد کرده و زمینه تحرک نظامی آمریکا و غرب را فراهم آورد، خاصه اینکه به گفته برخی از تحلیلگران چنین اقدامی با هماهنگی کاخ سفید انجام شده بود. اما پیشنهاد زیرکانه یکی از بازیگران منطقهای درباره برچیدن سلاحهای شیمیایی سوریه برای منع هرگونه اقدام نظامی علیه آن توانست مانع عملیشدن این موضوع شود. در حقیقت آمریکاییها بنابر دکترین عملگرای خود، این پیشنهاد را پذیرفتند و عربستان و مشخصا بندر بنسلطان را تنها گذاشتند؛ مسئلهای که باعث سرخوردگی شدید ریاض و ناخرسندی آن از گردش در مواضع واشنگتن شد.
بندر بنسلطان رویکرد دیگری هم در پیش گرفت. ابتدا به مذاکره با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه پرداخت و کوشید با جلب رضایت وی از طریق پیشنهاد مشوقهای اقتصادی کلان، موضع وی را در قبال سوریه تغییر دهد؛ اما کرملین موضعی دیگر داشت. روسها به خوبی بر این نکته وقوف و آگاهی داشتند که خروج از سوریه بهمعنای آن خواهد بود که گروههای تروریستی و مسلح در آیندهای نزدیک در دروازههای روسیه گریبان آنان را خواهند گرفت، خاصه اینکه سوریه آخرین پایگاه و حوزه نفوذ روسیه در خاورمیانه تلقی میشود. از این رو، بندر بنسلطان مجددا به سراغ گزینه امنیتی رفت و بستر و زمینه 2 عملیات انتحاری را در ولگوگراد فراهم آورد تا بر پوتین فشار آورد. بندر بنسلطان همچنین اندکی پیش از آغاز بازیهای المپیکزمستانی سوچی به مسکو رفت تا آخرین رایزنیها و در حقیقت تهدیدهای امنیتی را کرده باشد اما این دیدار، آخرین دیدار بندر بنسلطان با مقامهای کاخ کرملین بود و بیهیچ نتیجهای پایان یافت.
رویکرد جدید عربستان
شکست تلاشهای بندر بنسلطان در تمام این عرصهها و حوزهها در این مدت سهساله باعث شد تا مقامهای ارشد عربستانی رویکرد دیگری در پیش گیرند و راه و روشی دیگر را بیازمایند. شاید این امر بیش از هرچیز برآیند سیاست عملگرایانه و واقعگرایی عربستانیها پس از این مدت مدید باشد. هرچند که مقامهای ترکیه در این بین، زیرکانهتر از آنان عمل کردند و سریعتر از آنها مواضع خود را در قبال رویدادهای منطقهای تغییر دادند.
اکنون شرایط و تحولات جدیدی در منطقه خاورمیانه رقم خورده است. نظام سوریه هنوز برقرار است. حمله نظامی احتمالی غرب به سوریه منتفی شده، مخالفان سوریه همچنان درگیر اختلافات درونی خود بوده و پیکارجویان بیگانه، خسته و سرخورده از جنگی فرساینده و بینتیجه، در آستانه بازگشت به کشورهای خود هستند. ایران به توافقی موقت با غرب درباره برنامه هستهایاش دست یافته و در آستانه دستیابی به توافقی نهایی و درازمدت با کشورهای غربی است. حزبالله همچنان در سوریه است و با وجود تهدیدهای سیاسی و فشارهای امنیتی حاضر به خروج از سوریه نشده است. مذاکرات ژنو بیهیچ نتیجهای پایان یافته و اوباما در آستانه سفر به ریاض است. تمامی این عوامل و عناصر باعث شده تا عربستان رویکرد دیگری در پیش گیرد.
نخستین این رویکردها، خارجکردن پرونده سوریه از دست بندر بنسلطان بود. این امر، بیش از همهچیز اعلام شکست رسمی سیاستهای بندر است. دومین رویکرد، به اجرا درآوردن قانون مبارزه با تروریسم بود. عربستان درحالی این قانون را اجرایی میکند که زمزمه بازگشت پیکارجویان خارجی از سوریه به کشورهایشان ازجمله عربستان قوت گرفته است. بیش از 2هزار پیکارجوی عربستانی در سوریه میجنگند. تصور بازگشت این تعداد از پیکارجویان به عربستان با ایدهها و اندیشههای برقراری خلافتهای اسلامی مخالف غرب و متحدان غرب، میتواند خواب مقامهای ریاض را آشفته سازد. از این رو، لازم بود تا ریاضنشینان در اقدامی پیشگیرانه مانع ورود نیروهای از جنگبرگشته به داخل کشور شوند و در عین حال مانع عزیمت آنانی شوند که درصدد رفتن به سوریه هستند. بنابراین، سومین راهکار صدور دستور ملوکانه عبدالله بنعبدالعزیز، پادشاه عربستان درباره مجازات بهجنگرفتگان و از جنگبرگشتگان از سوریه بود. صدور فتواهای منع پیکار و جنگ در سوریه و دیگر کشورها از جانب خاندان آلالشیخ که متولی امر صدور فتوا در عربستان هستند، اقدام دیگری بود که در همین سیاق قابل تحلیل و تفسیر است.
رویکرد دیگر عربستان در چرخش مواضع خود، موافقت با تشکیل دولت در کشور بحرانزده لبنان پس از 10ماه مخالفت و کارشکنی بود. دولت بهاصطلاح توافقی لبنان در حالی شکل گرفت که یکی از مهمترین عوامل منع تشکیل آن، مخالفت با حضور حزبالله در سوریه و مشروطکردن حضورش در دولت به خروج از سوریه بود. حزبالله اکنون و همچنان در سوریه حضور دارد و در عین حال، توانسته در دولت کنونی 8پست وزراتی از 24پست وزارتی را بهدست گیرد و این بهمعنای اذعان رسمی عربستان به شکست سیاستهایش حتی در قبال یک حزب سیاسی در کشور کوچکی نظیر لبنان است.
در کنار تمام این علل و عوامل، عربستان در 2ماه آینده آماده استقبال از باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. عملگرایی سیاست خارجی آمریکا و ضرورت گردش در مواضع متناسب با تغییر و تحولات و ضرورت همگرایی با آمریکا در مقام متحدی پایدار برای عربستان در برابر دیگر بازیگران منطقهای باعث شده است تا عربستانیها بندر بنسلطان را کنار گذاشته و محمد بننایف را جانشین او کنند؛ هرچند عربستانیها بازی زیرکانهای را هم با آمریکا آغاز کردهاند. عزیمت عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع کنونی و رئیسجمهور احتمالی مصر به روسیه در هفتههای گذشته و دستیابی به توافقات امنیتی و تسلیحاتی اولیه با روسها در قالب خرید تسلیحاتی 2میلیارد دلاری با هزینه عربستانیها، سیگنالی 2 یا 3سویه را در پی دارد. عربستانیها از یک سو بهدنبال آن هستند تا پیش از سفر اوباما به ریاض به وی گوشزد کنند که امکان گردش در مواضع همچنان برقرار است و میتوان نه بهگونهای صد درصد بلکه به میزان قابلتوجهی بهسوی روسیه میل و گرایش یافت. در عین حال، سیگنالی را به روسها هم فرستادهاند که میتوان رابطهای از نوع دیگر با آنان برقرار کرد و میتوان بخشی از نقش و جایگاه آمریکا در منطقه را به آنان سپرد و در عین حال، در تلاش هستند تا از عبدالفتاح السیسی، جمال عبدالناصری دیگر بسازند؛ اما عبدالناصری که برخلاف عبدالناصر سابق، طبق اراده ریاض رفتار و حرکت میکند.
با تمام این تفاصیل، آیا محمد بننایف همان رویه و پیشه بندر بنسلطان را در پیش خواهد گرفت؟ میتوان با قاطعیت به این پرسش پاسخی منفی داد زیرا در صورت تمایل به ادامه سیاست بندر، توجیهی برای جابهجایی او وجود ندارد. همانگونه که با جابهجایی امیر و نخستوزیر قطر، نرمش بیشتری را در سیاست این کشور درباره سوریه و متحدان منطقهایاش رقم زد. حال، سیاست محمد بننایف چه خواهد بود؟ میتوان گفت نرمش در مواضع یکی از رویکردهای او خواهد بود؛ اما نرمش همراه با اعمال فشار و چانهزنی از بالا. سفر باراک اوباما به عربستان و گذشت زمان میتواند بسیاری از مسائل پشت پرده سیاست عربستان را از پرده برون اندازد.
محمد بننایف کیست؟
امیر محمد بننایف شخصیت ناشناخته و مبهمی تلقی میشود که کمتر در صحنه سیاسی عربستان حضور و نقش داشته است. او پیش از این مسئول پرونده القاعده در داخل کشور بوده و در این زمینه موفقیتهایی بهدست آورده است. وی زمانی هم هدف یک حمله تروریستی قرار گرفت اما از این ترور جان سالم به در برد. این مشخصهها و خصلتها باعث شده است تا واشنگتن بیشتر به وی گرایش یابد. هرچند روابط عربستان با کشورهایی که سیاستهای ترویج دمکراسی را در پیش گرفتهاند، چندان رضایت بخش نیست اما 2سفر اخیر محمدبن نایف به واشنگتن باعث شده است تا تصویر کلیشهای درباره وی در کاخ سفید ترمیم شود. در برابر بندر بنسلطان و سعودالفیصل، وزیر خارجه، مثلث سهگانهای از قدرت در عربستان دیده میشود که 3 ضلع آن مرکب از محمد بننایف(وزیر کشور)، متعب بنعبدالله(رئیس گارد ملی و پسر پادشاه) و خالد التویجری (مدیر دفتر پادشاه) است که چندان از حضور نظامی و شبهنظامی در سوریه خرسند نیستند و با توجه به قوت گرفتن خروج پرونده سوریه از دست بندر، بهنظر میرسد که این محور پیروز رقابت سیاسی پشت پرده بوده است.