امروزه بهدلیل توسعه مناسبات پیچیده اجتماعی و اقتصادی اخلاق کاربردی رشد و گسترش زیادی پیدا کرده است. هماکنون بیش از 20شاخه اخلاق کاربردی چون اخلاق آیتی، اخلاق پزشکی، اخلاق ورزش، اخلاق جنگ، اخلاق سیاسی، اخلاق محیطزیست، اخلاق تجارت، اخلاق پلیس، اخلاق قضاوت، اخلاق مدیریت و... پژوهشگران و مدرسان را در دانشگاهها و پژوهشگاههای سراسر جهان بهخود مشغول کرده است. از سوی دیگر هر یک از این شاخههای اخلاق کاربردی، زیرشاخههای متعددی دارند. بهنظر میرسد که اخلاق کاربردی یکی از ضروریات جامعه جهانی است. به این دلیل روشن که در جامعه معاصر جهانی بیش از هر زمان دیگری، خشونت و ستیزه میان انسانها به چشم میخورد. یکی از زمینههایی که میتواند محمل توجه و ژرفاندیشی درخصوص اخلاق کاربردی قرار گیرد، برنامهها و پژوهشهایی است که در کشورهای گوناگون به طراحی و ساخت سلاحها و جنگافزارها میپردازند. سؤال بنیادین اینجاست که آیا اخلاق میتواند در تولید و ساخت این جنگافزارها دخالت کندو چگونه؟ اصلا آیا میتوان از جنگ افزارهای اخلاقی سخن به میان آورد؟ مطلب حاضر که برگردانی است از مقالهای به قلم یکی از نویسندگان و اندیشمندان مجله اینترنتی اکنون فلسفه(philco sophy now) به انگیزه درگذشت کلاشنیکف(مخترع سلاحی به همین نام که در ایران بیشتر به کلاشینکف معروف شده است) چالشها و تنگناهای اخلاقی طراحی و ساخت و تولید جنگافزارها را به بررسی و تحلیل میگذارد.
میخائیل کلاشنیکف در سال1947 اسحله
AK- 47را اختراع کرد. این اسلحه به ارتش کشورهای عضو پیمانپیشین ورشو صادر و در بسیاری از جنگها، ازجمله جنگ ویتنامشمالی، جنگ شوروی سابق در افغانستان و حتی بهتازگی در عملیات تروریستی القاعده در عراق استفاده شد. ممکن است شخصا معتقد باشید که کلاشنیکف اسلحهای قابل اعتماد و کارآمد برای دفاع سربازان ویتنام در مقابل اشغالگران بوده و آنها بهخاطر دفاع از سرزمین و مرزوبوم خویش از این سلاح استفاده کردند. در عین حال، دیگر افراد نیز دیدگاههای شخصی خویش را در باب جنگ ویتنام دارند اما بشخصه دفاع هر فرد از سرزمین و کشور خویش را امری محق میدانم. از طرفی نیز بسیار سخت بهنظر میرسد که بتوان برای جنگافروزی شوروی سابق در افغانستان توجیه مناسبی یافت. بنابراین لزوما باید میان استفاده از کلاشنیکف در جنگ ویتنام با جنگ شوروی در افغانستان تفاوتی اساسی قائل شد. در واقع میتوان گفت که ارتش ویتنام بهدلیل دفاع از سرزمین خویش محقانه عملی شایسته صورت داد درصورتی که اتحاد شوروی سابق آتش جنگ را ناعادلانه در افغانستان برافروخت. جدا از اینکه شخصا چه دیدگاه و تفکری نسبت به این دو جنگ داشته باشید هیچ فرد معقولی نخواهد توانست استفاده از AK- 47 در کشتار غیرنظامیان، همانند کشتار شیعیان در عراق را به دیده اغماض بنگرد.
تنگنای اخلاقی
کلاشنیکف در سنین کهنسالی بر سر دوراهی اخلاقی اختراع خود قرار گرفت. او در گفتوگویی با تایمز در سال2006 چنین گفت: هنگامی که اسلحهام برای مقاصدی چون آزادی ملی یا دفاع در مقابل متجاوزان مورد استفاده قرار میگیرد تأسف نمیخورم، منتها زمانی که میبینم چگونه مردم صلحطلب و غیرنظامیان با اسلحه من کشته میشوند، متأسف و اندوهگین میشوم و با این جمله خود را تسلی میبخشم که من این اسلحه را 60سال پیش بهخاطر منافع و مصلحت کشورم اختراع کردهام. ممکن است فکر کنید این اسلحه هماکنون بیاستفاده و ناکارآمد است. اگرچه اسلحههای استفاده شده در این جنگها همگی نسخههای دقیقا مشابه AK- 47 بوده اما احتمال میرود نسخههای بعدی این اسلحه از طریق مهندسی معکوس و نسخهبرداری از AK- 47 تولید شده باشد و شاید کارخانه اسلحهسازی ایژمش، تحت نظارت کلاشنیکف نقشی در ساخت آن نداشته است.
در باب مسئله طراحی سلاح، کلاشنیکف به دوراهی اخلاقی و مسئله پیچیدهای که در برابر هر طراح سلاحی وجود دارد اشاره میکند. در واقع هر فردی که در هر بخش از علوم کاربردی یا مهندسی اسلحه نقش داشته و نهایتا زیرچتر تحقیقات جنگافزارها به پژوهش و فعالیت مشغول بوده، بر سر چنین دوراهیای قرار میگیرد. طرح AK- 47 برخلاف جنگافزارهای فردی دیگر، کهنه و ناکارآمد نشده و مشروط به آنکه ابزار و مهارت ساخت آن فراهم باشد، میتواند در آینده در هر زمانی تولید شود. حال فرض کنید که پژوهشگری، جنگافزاری طراحی کند تا کشورش را در مقابل نفوذ و حمله دشمن متجاوز حفظ کند. حال اگر جنگ به پایان برسد و دیگر منطق و توجیهی برای استفاده از این سلاح وجود نداشته باشد اما جنگافزار ساخت آن فرد(پژوهشگر) در شرایط و موارد دیگری استفاده شود که قطعا مورد نظر مخترع نیز نبوده است، همانند جنگهایی که علیه افراد بیگناه و غیرنظامیان صورت میگیرد، درست در اینجاست که با تنگنا و چالشی اخلاقی مواجه میشویم. باز فرض کنید که آن پژوهشگر، اخلاقگرا و انساندوست بوده و بههیچ وجه حاضر به آسیب رساندن به جامعه بشری نیست مگر آنکه دلایل و مستندات کافی برای طراحی یک سلاح بیابد. در واقع احتمال نزدیک تجاوز دشمن به میهن، فرهنگ، خانواده و افراد بیگناه، هر فردی را قانع میسازد تا برای دفاع از آب و خاک و مرزوبوم خود دست به سلاح برده و از کشورش تا جای ممکن دفاع کند. اما اگر این طراحی در آینده نیز در جنگهای ناعادلانه و بیرحمانه بهکار رود، تکلیف آن فرد چیست؟ در نهایت چه راهکاری باید بجوید؟ آیا این معضل عمومی و فراگیری است یا آنکه تنها کلاشنیکف با آن دست و پنجه نرم میکند؟ میخائیل کلاشنیکف اسلحهای را اختراع کرد که حقیقتا همانند بمب اتم پدیده چشمگیری نبود. اگر قرار باشد مخترعی برای بمب اتم بیابیم باید از لئوزیلارد نام ببریم. بهنظر میرسد ایده نخستین بمب اتم از تراوشهای مغزی او بوده است. تلاشهای بیشائبه او از سال1935تا 1942، یعنی زمانی که پروژه منهتن پایهریزی شد گویای همین مطلب است. این پروژه در راستای پرسش به این پاسخ بود که آیا ساختن بمب اتم امکانپذیر است؟ چگونه میتوان ساخت آن را ممکن کرد؟ و اگر نیاز به ساختن آن باشد ماده و هسته نخستین آن دقیقا چه خواهد بود؟ از آنجا که زیلارد از جانب نازیها بسیار اندیشناک و نگران بود تنها به پژوهشهای جنگافزاری بسنده کرد. ابهامات بسیاری همچون چگونگی برخورد نازیها با ملتهای دیگر، جاهطلبیهای سیاسی آنها و بیش از همه رابطه جامعه نخبه و علمی آلمان و ارتش، او را نگران و مردد میساخت.
اگر فیزیک هستهای در آلماننازی میتوانست برای اهداف نظامی مورد استفاده قرار گیرد قطعا دانشمندان و نخبگان آلمانی در کوتاهترین زمان ممکن به کلیدهای حل ساخت بمب اتم پی میبردند و درنهایت موفق به ساخت آن میشدند. نگرانی زیلارد از مسلحشدن آلمان نازی به بمب اتم، همپیمانان آمریکا را بر آن داشت تا تحقیقات بیشتری حول پروژه منهتن انجام دهند تا بتوانند نازیها را از استفاده از بمب اتم برحذر دارند. همپیمانان، بهویژه آمریکا به تحقیقات ساخت بمب اتم ادامه دادند تا آنکه طی تلاشهای شگرف علمی، فنی و تولید صنعتی در سال1945پروژه منهتن، موفق به ساخت 3 بمب اتم شدند. با این حال، درست زمانی که آمریکاییها در پی آن بودند تا به چگونگی انفجار درونهستهای دست پیدا کنند، کاشف به عمل آمد که آلمان هیچگاه برنامهای برای ساخت بمب اتم نداشته است. بنابراین دیگر هیچ دلیل منطقی و عقلانی برای ادامه پروژه منهتن وجود نداشت. زیلارد و فیلیپ فرانک در ژوئن1945 خواستار نشاندادن توان هستهای از طریق انداختن بمبها روی جزایر بیسکنه شدند. گزارش فرانک نادیده گرفته شد و پروژه منهتن متوقف نشد و سرانجام 2 بمب ساخته شده برای کشتن هزاران شهروند غیرنظامی ژاپنی مورد استفاده قرار گرفت. این رخدادهای تاریخی حاوی نکات حائز اهمیتی است؛ مستنداتی که به خوبی چگونگی جداشدن سررشته امور پژوهشگران درگیر درزمان تحقیقات جنگافزاری را برای ما بازگو میکند. در واقع باید یادآور شد که دیرزمانی است که نگرانیها و اهداف اصلی مخترعان بمب اتم بهدست فراموشی سپرده شده است.
راه رهایی از بحران موجود
یکی از راههای رهایی از این بحران، خودداری از انجام پژوهشهای جنگافزاری در هر شرایطی است. من بشخصه این پیشنهاد را راهحلی متین و منطقی میدانم اما هرگز بدین معنا نیست که با قضاوت تند و نابخردانه درباره افرادی همچون کلاشنیکف، زیلارد، واتسون وات و غیره موافق باشم زیرا بحران کنونی در زمان حاضر به وقوع پیوسته است. در سالهای 1941یا 1946 و یا 1935 بهدرستی آشکار نبود که تا چه حد تحقیقات در یک زمینه منجر به استفاده از آنها در دیگر زمینهها میشود؛ البته با ساختهشدن بمب اتم قطعا دورنمای پژوهشهای آینده برای بشر آشکار شد.
کلاشنیکف زمانی که AK- 47 را اختراع کرد آن را اینگونه توصیف کرد: سلاحی برای جنبش آزادی و اسلحهای برای دفاع از کشور ما. او هرگز قصد تولید ابزاری برای کشتن بیگناهان و غیرنظامیان نداشت و قطعا میدانست که قضاوتهای بعدی با درنظر گرفتن موقعیت او در آن زمان، عادلانه و منصفانه خواهد بود. با وجود این، پژوهشگر فرضی ما- که در بالا از او سخن گفته شد- ممکن است عمل خود را به نوعی بازدارنده تهاجمات دشمن توصیف کند. اما- همانگونه که اشاره شد- سلاحهایی را که روزگاری تنها برای بازدارندگی بهکار برده میشدند، میتوان در شرایط دیگر و برای اهداف دیگر مورد استفاده قرار داد؛ مثل آنچه برای انبار ذخیره موشکهای کروز آمریکا حادث شد زیرا تمامی این محموله در جنگ خلیجفارس بر علیه بسیاری از غیرنظامیان بیدفاع مورد استفاده قرار گرفت. در اینجا ممکن است پژوهشگر فرضی ما، خطمشی متفاوتی در پیش گیرد. فرضا او خاطرنشان میسازد که این قبیل پژوهشها بدون شک باید برپایه اصول اخلاقی بنا نهاده شود. هنگامی که او پذیرای این اصول شد، اعلام خواهد کرد که منافاتی تحقیقاتی در کار او با ارزشهای انسانی و اخلاقی وجود ندارد زیرا در حال حاضر این تحقیقات به هیچ فردی صدمه نخواهد زد. او هر روز به آزمایشگاه میرود، آزمایشها و محاسبات تحقیقاتی خویش را پی میگیرد و طبعا هیچ فردی صدمهای از این تحقیقات نمیبیند؛ حتی حیوانات موجود در آزمایشگاه. ما هم در اینجا مطمئنا بر سخنان او صحه خواهند گذاشت. حال چه پیش خواهد آمد اگر ما یک اصل جنبی و پشتیبان را در راستای طراحی و تولید جنگافزارها اتخاذ کنیم؟ این اصل بیان میکند که فراهمکردن عمدی ابزاری که بتوان به وسیله آن به دیگر افراد ضربه و صدمه زد، مطمئنا نادرست خواهد بود، مگر آنکه برای آن ابزار دفاعی توجیهی منطقی وجود داشته باشد. با این حال اگر تمامی اهداف تولید و کاربرد یک جنگافزار کشتن و نابودکردن انسانها نباشد، آیا کلاشنیکف تسلی خواهد یافت؟ در واقع آنچه میتواند او را تسلی دهد، بازگو کردن داستان زندگیاش برای تمامی دانشمندان جوان و ارائه پیشنهادهایی مبنی برآن است که هیچگاه در زمان صلح، پژوهشهای جنگافزاری صورت نگیرد.
مسلما تنها زمان انجام تحقیقات جنگافزاری، هنگام تهدیدهای نزدیک نظامی مهاجمان علیه امنیت کشور خواهد بود. افزون بر این، درصورتی باید تحقیقات جنگافزاری انجام شود که حقوق ساخت و ثبت اختراع، به دقت رعایت شود؛ به این معنا که محصول نهایی، صرفا در شرایطی باید تولید و صادرشود که به تولیدکنندگان امتیاز ساخت و تولید جنگافزار را تنها تا زمان اتمام تهدید بدهد و اینکه همه سلاحهای بازمانده پس از جنگ و تهدید، به سرعت باید نابود و منهدم شوند. این آخرین وصیتی است که میتواند روح کلاشنیکف را تا حدی تسلی دهد.
جنگافزار برای دفاع یا تهاجم ؟!
باید این نکته را در اینجا یادآور شویم که ذاتا هیچ جنگافزاری ماهیتی مطلقا دفاعی ندارد؛ یعنی جنگافزاری که صرفا هدفی جز دفاع در مقابل دشمن مهاجم نداشته و از نظر اخلاقی و انسانی پذیرفته شده باشد. بنابراین انجام تحقیقات جنگافزاری برای اهداف صرفا دفاعی اخلاقا امری پسندیده نیست زیرا این جنگافزار درنهایت ابزاری برای آتشافروزیهای متجاوزین خواهد شد. گریزی بزنیم به جنگافزارهای دوستانه که حاصل عملکرد و دستورالعملهای دقیق تسلیحات جنگافزاری پیجیام است؛ یعنی همان بمبهای هوشمند، موشکهای کروز و مانند آنها که در جنگ خلیجفارس یا دیگر تصاویر زنده از جنگها دیدهایم. فرض کنید که پیجیام هدف را دقیقتر و با ضریب خطای کمتری منهدم میکند؛ بنابراین اینجا این سؤال پیش میآید که هدف فرضی جنگافزارها چه کسانی هستند؟ فرضا اگر پلی استراتژیک در کنار بیمارستانی وجود داشته باشد و مهاجمان قصد منهدمکردن پل و باقی گذاشتن بیمارستان را داشته باشند، طبیعتا بهتر است در اینجا از پیجیام استفاده شود اما اگر مهاجم قصد تخریب بیمارستان را نیز داشته باشد مجددا از پیجیام استفاده میکند تا بتوانند دقیقا بیمارستان را نشانهگیری کند.