هرچند در ابتدا تلاشهایی برای خیزش مردمی در این کشور صورت گرفت اما به سرعت رو به خاموشی گرایید و پادشاهی اردن فراز و فرود چندانی را در این مدت تجربه نکرد. درباب علل و چرایی این امر نظرات متعددی ارائه شده است و درحالیکه برخی این امر را به حمایت مالی کشورهای غربی و مشخصا ایالات متحده پیوند میزنند، شماری دیگر هم نظارت شدید نظام حاکم بر شبکه اینترنت را عامل فروکشکردن تحرکات سیاسی و مردمی تلقی میکنند. نظریههای دیگری هم در اینباره مطرح است؛ ازجمله اینکه موقعیت حساس جغرافیای سیاسی اردن باعث شده که روند تحولات داخل این کشور با دیگر کشورهای عربی متفاوت باشد. اردن اکنون تنها کشور عربی است که روابط خوبی با رژیم صهیونیستی دارد و از سوی دیگر اکنون میزبان صدها هزار آواره فلسطینی و سوریهای است. این ویژگیها، اردن را به لنگرگاه جنگ و صلح در خاورمیانه عربی تبدیل کردهاست.
اردن، جغرافیایی نسبتا خشک و صحرایی دارد و به همین علت هم جمعیت آن در گوشه و کنار کشور پراکنده شده است. برآیند این پراکندگی، فقدان پیوندها و هماهنگیهای سیاسی، حزبی و سندیکایی میان احزاب جریانهای سیاسی است. در نتیجه این امر هم، نظام حاکم میتواند به نحو آزادانهتر و آسانتری با این گروهها و احزاب تعامل کند؛ خاصه اگر بدانیم که اساسا شکلگیری احزاب و فعالیتهای حزبی در نتیجه چنین جغرافیایی شکننده خواهد بود. اما این موضوع بهمعنای نفی فعالیتهای حزبی بهطور کامل در اردن نیست.
اثرات جغرافیای طبیعی و سیاسی
جغرافیای خشک و صحرایی اردن همچنین بر تولید ناخالص ملی کشور تأثیر میگذارد و بهعلت ناتوانی کشور در زایندگی اقتصادی و بسندهشدن فعالیتهای اقتصادی به صنعت توریسم و خدمات، قدرت نظام سیاسی شکننده میشود. این امر به نوبهخود باعث میشود حاکمیت در پی برآوردن بخشی از نیازهای مالی و اقتصادی خود از رهگذر دریافت اعتبارات از نهادهای بینالمللی یا کشورها و قدرتهای منطقهای و بینالمللی نظیر عربستان و ایالات متحده باشد. نتیجه طبیعی این موضوع هم وابستگی حاکمیت از نظر مواضع سیاسی به این کشورها و قدرتها خواهد بود و به تعبیری، نظام حاکم در اردن ناگزیر است در اتخاذ مواضع سیاسی خود در قبال مسائل راهبردی و استراتژیک از قبیل مسئله فلسطین یا تحولات و رویدادهای منطقه، با نرمش بیشتری رفتار کند و مخالفتی جدی با سیاستهای قدرتهای بینالمللی و منطقهای نداشته باشد.
اما سوای جغرافیای داخلی، موقعیت ژئوسیاسی اردن هم تأملبرانگیز است. اردن با کشورهایی همسایه است که نقشی راهبردی و استراتژیک در شکل دادن به تحولات و رویدادهای منطقه داشته و اغلب، عمقی تاریخی و سیاسی در خاورمیانه دارند. عربستان، عراق، مصر و سوریه کشورهایی هستند که در گذر تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه تأثیرگذار بوده و بخشی از تاریخ سیاسی خاورمیانه را شکل دادهاند. طبعا رویکردها و گرایشهای سیاسی هرکدام از این کشورها مستقیما بر اردن نیز اثر میگذارد، خاصه اگر به یاد آوریم که اردن علاوه بر این 4 کشور، با سرزمین استراتژیکی به نام فلسطین هممرز است و اساسا بنیاد حاکمیت سیاسیاش با سرزمین فلسطین و مسئله فلسطین گرهخوردگی تاریخی دارد.
این موقعیت ژئوسیاسی باعث میشود تا کنشگران منطقهای و بینالمللی ازجمله عربستان و سوریه و نیز اسرائیل و ایالات متحده بر سر نفوذ در این کشور رقابت کنند و هرکدام متناسب با قدرت و توان سیاسی و اقتصادی خود به جهتگیریهای سیاسی آن سمتوسو دهند. در این میان، ایالات متحده در مقام هژمونی بینالمللی توانسته است شاهرگ اقتصادی این کشور را بهدست گیرد و در نتیجه بر موضعگیریهای سیاسی آن نیز اثرگذار باشد. نمود این تأثیر را میتوان در حرکت تقریبا همسوی اردن با سیاستهای عام ایالات متحده در خاورمیانه و درباره مسائلی نظیر منازعات فلسطین لمس و مشاهده کرد. هرچند در روزهای گذشته پارلمان اردن پیشنویس قانونی را برای اخراج سفیر اسرائیل در امان به تصویب رساند اما این قانون برای دولت الزامآور نیست و طبعا دولت هم بنا به ملاحظات سیاسی و منطقهای، قطعا چنین تصمیمی را عملی نخواهد کرد.
تعاملات سیاسی درون کشوری
برآیند ضعف و شکنندگی احزاب و جریانهای سیاسی در کشور آن میشود که حاکمیت برقرار شده با خیال آسودهتری با کنشگریهای احزاب و تحرکات آنها برخورد کند. ترکیب جمعیتی اردن بهگونهای است که بخش اعظم آن را قبایل و عشایر تشکیل میدهند. این امر البته بدان معنا نیست که جامعه اردن از نظر سیاسی نضج و پختگی کشورهایی نظیر سوریه یا عراق را نداشته باشد. اردن ازجمله کشورهایی است که اغلب قشر تحصیلکرده آن در خارج از کشور تحصیل کردهاند و کمتر خانوادهای را میتوان یافت که فرزندی از فرزندانش در خارج از کشور تحصیل نکرده باشد. با وجود این، سایه انداختن مکانیسم قبیلهای بر حیات اجتماعی، نفوذ حاکمیت در رگ و پوست حیات سیاسی جامعه، کمشمار بودن احزاب و جریانهای سیاسی، برتری احزاب اسلامگرا نظیر حزب جبهه عمل اسلامی، بیاعتمادی افکار عمومی به تجربههای سیاسی احزاب اسلامی در کشورهای عربی ازجمله مصر و نیز موفقیت حاکمیت سیاسی در ترساندن جامعه از این احزاب باعث شده است تا حاکمیت بتواند با خیالی آسوده با رویدادها، دگرگونیها و کنشگریهای سیاسی داخلی تعامل کند.
افزون بر تمام این عوامل، علل و اسباب دیگری نیز مزید بر علت است. نفوذ نهادهای امنیتی در تمامی نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و در سالهای اخیر نظارت شدید بر فضای سایبری و در نتیجه درکنترل بودن این نهادها و نیز باور جامعه به انتساب دینی خاندان حاکم به بنیهاشم (نام کامل اردن، پادشاهی اردنی هاشمی است) باعث شده تا امکان هرگونه مخالفت و خیزش علیه حاکمیت به کمترین میزان کاهش یابد.
تمامی این عوامل درونی باعث شده تا اردن همزمان با تحولات و انقلابهای شتابنده کشورهای عربی صحنه اعتراضات مردمی باشد اما به سرعت این اعتراضات رو به افول گذارد. خاصه اگر به یاد آوریم که اعتراضات در اردن برخلاف دیگر کشورهای انقلابی عربی، نه مطالبه برای سرنگونکردن نظام حاکم بلکه برای تغییر دولت بود؛ دولتهایی که پادشاه هم آنها را یکی پس از دیگری قربانی اعتراضات کرد و با برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام و اصلاح قانون اساسی و جدی گرفتن احزاب و تعامل مستقیم با آنها، امکان هرگونه حرکت رو به بالای اعتراضات و به سمت رأس هرم قدرت و پادشاهی را مهار کرد و آنها را به مطالبه برای تغییر دولت منحصر ساخت و در نهایت آنها را متوقف کرد. هرچند که همسویی مواضع این کشور با قدرتهای منطقهای نظیر عربستان و ایالات متحده عامل دیگری است که نمیتوان آن را در این امر نادیده گرفت.
آینده سیاسی اردن
چنانکه آمد، اردن صحنه تلاقی و برخورد تحولات درازمدت و کوتاهمدتی بوده که در کشورهای همسایه بوده است. اما آیا این بازخوردها در آینده میتواند بر ترکیب و ساختار سیاسی حاکم بر آن تأثیرگذار باشد؟ شواهد و قرائن نشان میدهد که حاکمیت اردن بر لبه تیغی حرکت میکند که هر آن امکان سقوط آن به اینسو یا آن سو وجود دارد. بازخوردهای اقتصادی بحران سوریه بر این کشور درحال افزایش است. روند رو به رشد جمعیت پناهجویان سوری در شهرهای مختلف اردن باعث شده است تا بهمثابه نیروی کار ارزان، فرصتهای شغلی بسیاری را از شهروندان اردنی بگیرند. خودداری پناهجویان از ثبتنام خود در فهرستهای دولتی باعث شده است تا دولت کنترلی بر آنان نداشته باشد و نتواند آنان را در اردوگاههای پناهجویی محدودکند. اصطکاکهای اجتماعی و حتی امنیتی پناهجویان با دستگاههای امنیتی اردن، بهویژه در اردوگاه الزعتری هم باعث شده تا پناهجویان سوری، حرکت به سمت شهرهای اردن را بر بقای در این اردوگاه ترجیح دهند و در نتیجه آمیزش اجتماعیای در آیندهای دور یا نزدیک در اردن شکل میگیرد که حاکمیت نمیتواند مانع از آن شود و در نتیجه حتی درصورت حل شدن بحران سوریه، بخشی از این جمعیت پناهجو در اردن خواهند ماند و باری دیگر بر بارهای اقتصادی حاکمیت اردن میافزایند.
گرهخوردگی اقتصادی اردن با سوریه هم باعث ناتوانی دولت در خدماترسانی به شهروندان اردنی شده است و این امر هم در دراز مدت میتواند اعتراضات مردمی را در کشور شکل دهد که هرچند اکنون و ابتدا میتواند در حد مطالبه برای تغییر دولت باشد اما چهبسا در آینده ارکان پادشاهی چندین ساله اردن را متزلزل سازد.
فعالیت گسترده گروههای رادیکال و تندرو با تفکرات و گرایشهای القاعدهای در مرز اردن و سوریه، اردن و عراق و اردن و عربستان باعث میشود تا این گروهها در اثر اشتراکات مذهبی با ساکنان مناطق مرزی، آغوش بازی در این مناطق بیابند و توان گسترش بخشیدن به افکار و اندیشههای خود و در نتیجه امکان عملی کردن تئوریهای خود را درباره حاکمیتهای سکولاری نظیر پادشاهی اردن بیابند. این امر یکی از دلمشغولیهای رهبران اردن است و از این رو، همواره کوشیدهاند تا افتان و خیزان با این چالش برخورد کنند زیرا یکی از پشتوانههای این گروهها عربستان است که میکوشد با پرورشدادن آنان و سپس حرکت دادنشان به سوریه از طریق اردن، حاکمیت دمشق را بیازارد اما اردن بهعلت دریافت کمکهای مالی از عربستان چندان نمیتواند حرکت این گروهها را مهار کند و بر این پایه، همواره دلمشغول مناطق مرزی خود با عربستان و سوریه است. خاصه اگر بدانیم که نقطه خیزش اعتراضات و درگیریهای مسلحانه در سوریه، استان درعاست که هممرز با شمال اردن است و شمال اردن همواره یکی از سرچشمههای صدور افرادی با تفکرات تروریستی به سوریه و عراق بوده است. با وجود تمام اینها، اردن در نتیجه امضای توافقنامه صلح با رژیمصهیونیستی تحت نام وادی عربه، نقطه اتکایی دارد که میتواند در سایه آن، اندکی آسودهتر با تحولات منطقهای برخورد کند زیرا امضای توافقنامه صلح با رژیمصهیونیستی از نظر آمریکاییها بهمعنای همسویی با سیاستهای استراتژیک آنها در خاورمیانه است و این پارادایم میتواند حداقل برای مدتی نسبتا طولانی حاکمیت این کشور را سرپا نگه دارد.
تعاملات سیاسی برون کشوری
اردن هرچند از انقلابهای عربی درامان ماند اما همسایگی این کشور با سوریه، عراق و فلسطین باعث شد تا برخی از پیامدهای تحولات این کشورها درون این کشور نمود و تجلی داشته باشد. بارزترین این کشورها، فلسطین است. اردن از همان ابتدای شکلگیری، میزبان آوارگانی بود که در اثر اشغال فلسطین، به این کشور مهاجرت کردند. اردن بیش از 6میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور میزبان حدودا 2 میلیون آواره فلسطینی است و این شمار بیش از 31/5 درصد جمعیت آن را تشکیل میدهد. این امر، گرهخوردگی سیاستهای منطقهای و بینالمللی اردن با مسئله فلسطین را دوچندان میسازد و از همینروست که همیشه به مثابه سرزمین جایگزین برای فلسطینیان مطرح بوده است؛ مسئلهای که تا همین چند روز پیش، شخص پادشاه، یعنی عبدالله دوم به آن واکنش نشان داد و گفت که اردن، اردن است و فلسطین، فلسطین و نمیتوان فلسطین را درون اردن شکل داد. افزون بر فلسطین، اردن همچنین میزبان آوارگان عراقی، هم در زمان حمله آمریکا به عراق در سال2003 به بعد و هم در حال حاضر در سایه درگیریها و منازعات در استان الانبار بوده است و بیش از نیم میلیون عراقی در این کشور مقیم هستند. این امر هم به نوبهخود توان اقتصادی کشوری نظیر اردن را تضعیف کرده است. اما علاوه بر فلسطینیان و عراقیها، این بار پناهجویان سوری نیز به این افراد اضافه شدهاند، بهطوری که در استان المفرق، شمار آوارگان سوری از شمار شهروندان اردنی هم فراتر رفته است.